بریدههایی از کتاب انعطاف پذیری هیجانی اثر سوزان دیوید (برای بهبود روابط و رشد)
بریدههایی از کتاب انعطاف پذیری هیجانی را در بخش کتاب روزانه آماده کردهایم. کتاب انعطاف پذیری هیجانی نوشتهٔ سوزان دیوید و ترجمهٔ سوما فتحی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب رهایی از قید و بندها و قدرت پذیرش تغییر است.

این کتاب درباره چه چیزی است؟
کتاب “انعطافپذیری هیجانی” (با عنوان اصلی Emotional Agility) نوشتهی سوزان دیوید (Susan David)، روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد، یکی از آثار برجسته در زمینهی مدیریت احساسات و رشد فردی است. این کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با پذیرش احساسات، انعطافپذیری بیشتری در برابر چالشهای زندگی پیدا کرد و به زندگی معنادارتری دست یافت.
محتوای اصلی کتاب:
سوزان دیوید در این کتاب مفهوم انعطافپذیری هیجانی را معرفی میکند که به معنای توانایی پذیرش و مدیریت احساسات به شیوهای سالم و سازنده است. او معتقد است که بسیاری از ما در دام سرکوب احساسات یا چسبیدن بیشازحد به آنها میافتیم، که میتواند مانع رشد و پیشرفت ما شود. این کتاب چهار گام کلیدی برای دستیابی به انعطافپذیری هیجانی پیشنهاد میدهد:
مواجهه (Showing Up): بهجای انکار یا سرکوب احساسات، با آنها روبهرو شوید و آنها را بپذیرید.
فاصلهگیری (Stepping Out): از احساسات خود فاصله بگیرید تا بتوانید آنها را با دیدگاه عینیتری بررسی کنید.
ارزشمحوری (Walking Your Why): تصمیمات و اقدامات خود را بر اساس ارزشهای شخصیتان هدایت کنید.
پیشرفت (Moving On): تغییرات کوچک و هدفمند در رفتار و عادات خود ایجاد کنید تا به اهداف بلندمدت برسید.
مخاطبان کتاب:
این کتاب برای افرادی مناسب است که:
به دنبال بهبود روابط شخصی و حرفهای خود هستند.
میخواهند با استرس، اضطراب و چالشهای زندگی بهتر کنار بیایند.
علاقهمند به رشد فردی و خودآگاهی بیشتر هستند.
ویژگیهای برجسته:
زبان ساده و کاربردی: دیوید با استفاده از داستانهای واقعی، تحقیقات علمی و تمرینهای عملی، مفاهیم را بهگونهای ارائه میدهد که برای همه قابلفهم باشد.
تمرکز بر عمل: کتاب پر از ابزارها و تکنیکهای عملی است که خوانندگان میتوانند در زندگی روزمره به کار ببرند.
رویکرد علمی: مطالب کتاب بر پایهی تحقیقات روانشناسی مدرن و تجربهی بالینی نویسنده استوار است.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب وابی سابی اثر بث کمپتن (رسیدن به آرامش به سبک ژاپنی)
جملاتی از کتاب انعطاف پذیری هیجانی
شجاعت به معنای نبودِ ترس نیست؛ شجاعت پیشرفتن با وجودِ ترس است.
یکی از بزرگترین پیروزیهای انسان این است که تصمیم بگیرد در قلبش جایی هم برای شادی و هم برای درد داشته باشد و با ناراحتبودن راحت باشد.
وقتی میگوییم: «نمیخوام شکست بخورم»، «نمیخوام شرمنده بشم»، «نمیخوام آسیب ببینم»، درحال بیانکردن چیزی هستیم که من آن را هدف مردگان مینامم
وقتی راهحل ما برای مشکلات بیشازحد بزرگ باشد («من به شغل جدید نیاز دارم!»)، ناکامی را فرامیخوانیم. اما وقتی به دنبال تغییرات کوچک باشیم («من هر هفته با شخصی خارج از حوزهٔ خودم گفتوگو میکنم.»)، بهای شکست بسیار ناچیز است. وقتی میدانیم قرار نیست چیز زیادی را از دست دهیم، استرسمان کاهش و اعتمادبهنفسمان افزایش مییابد.
. شما نمیتوانید شهری را بازسازی کنید که هنوز تحت بمباران است، فقط زمانی میتوانید این کار را انجام دهید که حمله متوقف و صلح برقرار شده باشد. همین مسئله درمورد دنیای درونی ما صادق است: وقتی ما از جنگیدن با آنچه وجود دارد دست برداریم، میتوانیم به تلاشهایی سازندهتر و ارزشمندتر دست بزنیم.
«شما همان کاری هستید که از روی عادت انجام میدهید.»
به یاد داشته باشید که افکار و هیجانها، مانند درباریان خودخواه، همیشه حقیقت را نمیگویند و گذرا هستند
یکی از بزرگترین پیروزیهای انسان این است که تصمیم بگیرد در قلبش جایی هم برای شادی و هم برای درد داشته باشد و با ناراحتبودن راحت باشد. این یعنی احساساتمان را نه «خوب» یا «بد» بلکه فقط آنچنان که هستند ببینیم
اسیرکردن خودتان زمانی شروع میشود که افکار را بهجای واقعیت قبول میکنید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب قوانین روزانه اثر رابرت گرین (راهنمای کاربردی زندگی روزمره)
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب ذهن استراتژیست (ویژه مدیران و مشاوران)

انعطافپذیری هیجانی فرایندی است که به شما امکان میدهد در لحظه باشید، رفتارهای خود را تغییر یا ادامه دهید تا به شیوهای که سازگار با اهداف و ارزشهای شماست زندگی کنید. فرایند نادیدهگرفتن هیجانها و افکار دشوار نیست، بلکه آسانگرفتن آن هیجانها و افکار، روبهروشدن با آنها با شجاعت و شفقت و بعد پشتسرگذاشتن آنهاست تا اتفاقهای بزرگی در زندگی شما رخ دهند.
زیبایی زندگی از شکنندگی آن جدا نیست.
افکار و هیجانها حاوی اطلاعاتاند، نه دستور. برخی از این اطلاعات را مبنای عمل قرار میدهیم، برخی را موقعیتهایی که باید در نظر داشت میبینیم و برخی را مهملاتی میدانیم که جایشان سطل آشغال است.
ما به خودمان میگوییم: «مثبت فکر کن»، «ادامه بده» و «باهاش کنار بیا.» و یکدفعه به همین سادگی، انگار هیجانهای ناخواسته از بین میروند. اما درواقع مخفی میشوند ـ و آمادهاند که هر آن بروز کنند. معمولاً با شدتی غافلگیرکننده و نامناسب که در اثر فشاری که متحمل بودهاند ایجاد شده است.
بله، این تصور نادرست در فرهنگ ما وجود دارد که وقتی در درونمان آشوب است باید کاری انجام دهیم؛ باید با آن بجنگیم، اصلاحش کنیم، کنترلش کنیم، ارادهٔ قویمان را بر آن غالب کنیم، مثبتاندیش بمانیم. اما کاری که واقعاً باید انجام دهیم از همه سادهتر و واضحتر است: هیچکاری. این یعنی تجربهٔ درونی را بپذیریم، در برابرش صبور باشیم و بدون تلاش برای یافتن راه خروج از آنها شناخت پیدا کنیم.
در ذاتِ انتخاب خسارت وجود دارد. شما از راهی نرفته دست میکشید و هر زیانی مقداری درد، اندوه و حتی پشیمانی بههمراه دارد.
وقتی ما از جنگیدن با آنچه وجود دارد دست برداریم، میتوانیم به تلاشهایی سازندهتر و ارزشمندتر دست بزنیم.
نباشیم، نمیتوانیم خودمان یا شرایط را تغییر دهیم. پذیرش پیشنیاز تغییر است. این یعنی به دنیا اجازه دهیم همانگونه که هست باشد، زیرا فقط زمانی میتوانیم با جهان هستی در صلح باشیم که از تلاش برای کنترل آن دست برداریم. همچنان از چیزهایی که دوست نداریم خوشمان نمیآید؛ فقط از جنگیدن با آنها دست برمیداریم. وقتی جنگ تمام شود، تغییر آغاز میشود.
متوجه شدم احساس گناه میتواند به من کمک کند اولویتهایم را تعیین کنم و گاهی اقداماتم را بازنگری کنم. بههرحال، ما درمورد چیزهایی که برایمان مهم نیستند احساس گناه نمیکنیم.
تصور کنید چه میشد اگر هرکدام از ما بهجای خودسرزنشگری که اغلب دچارش میشویم با همان نوع شفقت و حمایت با خودمان رفتار میکردیم؟ این بهمعنای کمرنگکردن منفیها یا در عذاب بودن برای غلبه بر آنها یا انکار وجودشان نیست. بلکه به این معنی است که خودمان را بهخاطر اشتباهها یا نقصهایمان ببخشیم تا بتوانیم سراغ چیزهای بهتر و مؤثرتر برویم.
داستانی که به خودم میگویم بهراحتی میتواند منجر به اسارت شود، مرا درگیر فکری خطرناک و نسنجیده کند و تقلاکنان، مانند ماهیای که قرار است شام ماهیگیر شود، به قلاب بیندازد.
استرس کمی که روزانه تجربه میکنیم (ظرف غذایی که در لحظهٔ آخر باید پر شود، تلفن همراهی که درست وقتی منتظر یک تماس مهم کاری هستید خاموش میشود، قطاری که همیشه تأخیر دارد، انبوه قبضهایی که زودبهزود از راه میرسند) عمر سلولهای مغزی را تا حدود یک دهه کاهش میدهد.
متوجه شدم میتوانم با تمامیت وجود خودم زندگی کنم، حتی با قسمتهایی که زیاد بابتشان خوشحال نیستم.
کلمات قدرت بسیار زیادی دارند. یک کلمهٔ اشتباه به چه جنگهایی منجر شده و به ازدواجهای بیشماری پایان داده است. بین استرس و خشم، یا استرس و سرخوردگی، یا استرس و اضطراب یک دنیا تفاوت وجود دارد. اگر نتوانیم برای احساسی که داریم نام مناسبی پیدا کنیم، برقراری ارتباط مناسب برای دریافت حمایتی که لازم داریم دشوار میشود.
در بسیاری از خانوادهها و در بسیاری از نقاط جهان، مدت دشمنیها آنقدر طولانی شده که کسی اختلاف اولیه را به یاد نمیآورد.
وقتی انعطافپذیری هیجانی داشته باشید، برای جنگیدن با هوسها انرژیتان را هدر نمیدهید. فقط تصمیمهایی میگیرید که با ارزشهایتان همسو هستند.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب مینیمالیست شاد اثر مارک رکلاو (درباره شاد بودن در زندگی)
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب چقدر برای عشق آماده ای؟ اثر آلن دوباتن

دید وسیعتری که با فاصله گرفتن به دست میآوریم بهمعنای این است که یاد بگیریم خودمان را مثل صفحهٔ شطرنج پر از امکان ببینیم، نه مثل مهرههای روی صفحهٔ بازی که به حرکات پیشبینیشدهٔ معینی محدودند.
خشم تجربهٔ جالبی نیست، اما آگاهی حاصل از آن را میتوان صرف اقدامات مؤثری کرد. میتواند مثل فلش چشمکزنی باشد که شما را بهسمت تغییری مثبت هدایت میکند، مانند پیداکردن شغل جدید یا ترتیبدادن جلسهای با رئیستان برای ارزیابی عملکرد.
اگر میتوانید رنج مربوط به دستکشیدن از راهِ نرفته را با رغبت بپذیرید، میتوانید تصمیمی را که گرفتهاید بپذیرید و با شفافیت ذهنی پیش بروید.
کار چیزی فراتر از وسیلهٔ امرار معاش است. کار به ما هویت و هدف و همچنین چارچوبی برای سازماندهی فعالیتها و علایق دیگرمان میدهد. کار همچنین میتواند فواید زیادی برای سلامت روان ما داشته باشد.
به همین ترتیب، رنجمان، قطع ارتباطمان، چالشهای روابطمان و سایر مشکلات زندگی، با فکرکردن به همان روش قدیمی و خودکار، تقریباً هیچوقت حل نمیشود. انعطافپذیری هیجانی عبارت است از حساس و دقیقبودن درمورد شرایط و واکنش به دنیا همانگونه که اکنون هست.
هرگز نمیتوانید دو بار در یک رودخانه قدم بگذارید. به این معنی که جهان همواره درحال تغییر است و درنتیجه همیشه فرصتها و موقعیتهای جدیدی به ما ارائه میکند. برای اینکه نهایت استفاده را از آن ببریم باید مرتباً دستهبندیهای قدیمی را از بین ببریم و دستهبندیهای جدیدی تنظیم کنیم. تازهترین و جالبترین راهحلها اغلب زمانی پدیدار میشوند که «ذهن آغازگر» داشته باشیم،
من بارها با درونریزهایی ملاقات کردهام که پس از سالها خودشان را در همان شغل، رابطه یا شرایط عذابآور میبینند. آنها بهقدری بر به پیش راندن و آدم خوب مقرراتی بودن تمرکز کردهاند که سالها با هیجانهای واقعیشان ارتباط نداشتهاند که این مانع هر نوع تغییر یا رشد واقعی میشود.
سنگ محک شما برای هر اقدامی باید این باشد: آیا من را به شخصی که میخواهم باشم نزدیکتر میکند؟
مردم در آتشسوزی یا سقوط هواپیما اغلب به این دلیل میمیرند که سعی میکنند از همان دری که وارد شدهاند فرار کنند. (۱۶) آنها در وحشت، بهجای فکرکردن به راه دیگری برای خروج، به الگویی تثبیتشده تکیه میکنند. به همین ترتیب، رنجمان، قطع ارتباطمان، چالشهای روابطمان و سایر مشکلات زندگی، با فکرکردن به همان روش قدیمی و خودکار، تقریباً هیچوقت حل نمیشود
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب سم زدایی دوپامین اثر تیبو مریس (درباره تمرکز و تعادل در زندگی)
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب توهمات جمعی اثر تاد رز (درباره های برنامه های زندگی)