بریدههایی از کتاب قوانین روزانه اثر رابرت گرین (راهنمای کاربردی زندگی روزمره)
بریدههایی از کتاب قوانین روزانه را در روزانه بخوانید. رابرت گرین نویسندهٔ پرفروش نیویورکتایمز است و این کتاب حاصل سالها پژوهش وی بر موضوعاتی چون قدرت، متقاعدسازی، استراتژی، چیرگی و سرشت انسان و همچنین چکیدهٔ تمام درسهای کتابهای قبلی گرین است.

معرفی کتاب قوانین روزانه نوشته رابرت گرین
کتاب “قوانین روزانه” (The Daily Laws) نوشته رابرت گرین مجموعهای از ۳۶۶ درس روزانه است که از آثار قبلی او، مانند ۴۸ قانون قدرت، هنر اغوا، استراتژیهای جنگ، تسلط و قوانین طبیعت انسان، استخراج شده است. این کتاب بهصورت یک راهنمای روزمره طراحی شده که هر روز یک درس کوتاه و کاربردی ارائه میدهد تا خواننده بتواند در زندگی شخصی، حرفهای و روابط خود از خرد و بینشهای گرین بهره ببرد.
محتوای کتاب:
ساختار: کتاب به ۱۲ بخش تقسیم شده که هر بخش به یکی از ماههای سال اختصاص دارد و هر ماه تم خاصی مانند قدرت، استراتژی، رهبری، یا خودشناسی را پوشش میدهد. هر روز یک قانون یا ایده مختصر با توضیحات و مثالهای تاریخی یا عملی ارائه میشود.
موضوعات: موضوعات شامل مدیریت قدرت، درک انگیزههای انسانی، توسعه مهارتها، غلبه بر موانع، و بهبود روابط است. گرین با ترکیب فلسفه، تاریخ، و روانشناسی، درسهایی عملی برای موفقیت و تسلط بر چالشهای زندگی ارائه میدهد.
هدف: هدف کتاب الهامبخشی و تشویق به تفکر عمیقتر درباره رفتارها و تصمیمات است. خواننده میتواند هر روز با تأمل در یک درس، بهتدریج ذهنیت استراتژیک و خودآگاهی خود را تقویت کند.
سبک و ویژگیها:
زبان: ساده، مستقیم و انگیزشی، مناسب برای خواندن روزانه.
کاربرد: مناسب برای افرادی که به توسعه فردی، رهبری، و استراتژی علاقهمندند.
ویژگی خاص: درسها کوتاه و متمرکزند (۱-۲ صفحه)، بنابراین برای افراد پرمشغله که میخواهند هر روز نکتهای جدید بیاموزند، ایدهآل است.
چرا بخوانیم؟
این کتاب برای کسانی که میخواهند بهصورت تدریجی و منظم ذهنیت خود را بهبود دهند، بسیار مفید است. گرین با استفاده از داستانهای تاریخی و مثالهای واقعی، مفاهیم پیچیده را بهشکل قابلفهم و کاربردی ارائه میکند. اگر به دنبال راهنمایی روزانه برای موفقیت و خودسازی هستید، قوانین روزانه میتواند همراه خوبی باشد.
جملاتی از این کتاب
یاد مرگ باعث میشود هنر اولویتبندی را بیاموزیم و به این خرد برسیم که در مدت کوتاهِ حیاتمان روی زمین چهچیزی واقعاً اهمیت دارد و باید به آن پرداخت.
شخصیت اصلی، بهتدریج و با گذشت زمان، یاد میگیرد تا در افکار سادهلوحانهٔ خویش بازنگری کند و ذهنیت واقعبینانهتری دربارهٔ دنیا بهدست آورد؛ این درسی است که دنیای واقعی به او میدهد.
بسیاری از افرادی که امروزه جزو موفقترین، برجستهترین و ثروتمندترینها هستند، کار خود را با عطش رسیدن به پول و جایگاه آغاز نکردهاند. درواقع، آنها درگیر این موارد نبودهاند. یک نمونهٔ بارز در این مورد استیو جابز است که در زندگی نسبتاً کوتاه خود ثروتی چشمگیر بهدست آورد. او عملاً ارزش چندانی برای داشتههای مادی قائل نبود. تمام فکر و ذکر او خلق بهترین و مبتکرانهترین طراحیها بود و وقتی چنین کرد، توانگری و اقبال به سراغ او آمد. قانون امروز: روی هدف غایی خود در زندگی متمرکز باشید، آنگاه موفقیت خودبهخود به سمت شما میآید.
آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، روشی سریع برای برانگیختن این نگاهها در افراد و آزمایش حسادت آنها ابداع کرد. بر این اساس، به شخص موردآزمایش یک خبر خوب دربارهٔ خودتان بدهید _مثلاً خبر ترفیع شغلی، موفقیت کاری، یک رابطهٔ عاطفی جدید و عالی و امثال اینها. دراینحال، سریعاً نومیدی و دلسردی را در چهرهشان خواهید دید. علاوه بر این، تن صدای آنها وقتی به شما تبریک میگویند، حکایت از مقداری آشفتگی و تنش دارد. حال به همین صورت، خبر یک بدبیاری یا واقعهای ناگوار در زندگیتان را به آنها بدهید و به ریزنشانههای خشنودیِ بیاختیار آنان توجه کنید. به این حالت شادِنفرویده گفته میشود. دقت کنید که برای کسری از ثانیه، برقی از شادمانی را در چشمانشان خواهید دید. افراد حسود وقتی خبر بداقبالی دیگران را میشنوند، نمیتوانند جلوی شادی خود را بگیرند.
قانون امروز: امروز کاری را انجام دهید که در دوران کودکیتان عاشق انجام دادنش بودید. بکوشید دوباره به صداهای آنی وجودتان متصل شوید.
مطلب مشابه: خلاصه کتاب ۴۸ قانون قدرت رابرت گرین ؛ کتابی برای کار آفرینان

قانون امروز: اگر در چند برخورد ابتدایی متوجه چنین نگاههایی در طرف مقابل شدید (و اگر این نگاهها مرتباً تکرار شدند)، حواستان را ششدانگ جمع کنید که فردی حسود در آستانهٔ ورود به زندگیتان است.
یادتان باشد، آنچه باید از خودتان بهجا بگذارید مجموعهای از نتایج و دستاوردهای عینی و واقعی است، نه فهرستی از آرزوهای محققنشده و پروژههای نیمهکاره.
حسادت ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیکی با چشمها دارد. ریشهٔ کلمهٔ حسادت در زبان لاتین invidia است و معنی آن این است: «نگریستن، وارسی کردن با چشمها مانند خنجر.» معنی اولیهٔ این واژه به چشمزخم مرتبط بود. چشمزخم باور به این موضوع است که نگاه میتواند موجب بلا یا آسیب جسمانی دیگران شود.
بختواقبال هر آدمی در دستان خودش است، درست مثل مجسمهسازی که بناست با مادهٔ خامی که در اختیار دارد، شمایلی کامل و بینقص خلق کند. شکل دادن به بختواقبال نیز درست مثل هر نوع کار هنری دیگر است: ما برای محقق کردن آن قابلیتی بالقوه داریم، اما مهارت تبدیل کردن این مادهٔ خام/قابلیت بالقوه به آن شکل و صورتی که موردعلاقهٔ ماست، مهارتی آموختنی است که باید آن را یادبگیریم و مشتاقانه در طول زندگی بپروریم. _ یوهان ولفگانگ فون گوته
به همین علت بود که ساموراییها شیفتهٔ ذن بودیسم و مراقبهٔ ذاذن بودند. آن فوتبالیست یا هر ورزشکار دیگری در موقعیت مشابه، تحت شرایطی پُرفشار قرار گرفته، اما در نبرد شمشیر ساموراییها مسئلهٔ مرگ و زندگی است. اگر سامورایی نتواند ذهن و جریان تفکر خود را آرام کند، بیشک میمیرد. ذن بودیسم شیوهای برای دگرگون کردن مختصات ذهن بود، به آدمها تواناییِ تسلط بر ذهن و افکار را میبخشید و آنها را با لحظهٔ حال یکی میکرد.
گاهی اینطور بهنظر میرسد که انگار نسخهٔ دومی از ما درست در کنارمان ایستاده است. از این دو، یکی معقول و منطقی است، درحالیکه دیگری بر آن است تا کارهای تماماً بیمنطق و گاه مسخره انجام دهد. لحظهای غفلت میکنید و ناگهان درمییابید در حال انجام دادن همان کارهای بیمنطق و احمقانهاید؛ خودتان هم نمیدانید چرا. گرچه این کار برخلاف ارادهٔ شماست، اما میخواهید انجامش دهید؛ پس با تمام توان چشم بر عقلانیت میبندید و آن کار را انجام میدهید، چون میخواهید انجامش دهید. _ فئودور داستایِفسکی، جوان خام
نمیتوانید بدون اینکه اول خودتان را دگرگون کنید و توسعه دهید، چیز ارزشمند و جالبتوجهی در این دنیا بسازید.
به آنها که خود را بیمیل و ناآرزومند نشان میدهند بدگمان باشید.
خصومت نهفته در ظاهر صمیمی آدمها را ببینید _
هر چیز منفی درواقع مثبت است. هروقت اتفاق ناگواری برای من میافتد، آن را به چیزی مثبت تبدیل میکنم. _ فیفتی سنت
استراتژی یعنی دانش عملی در کاملترین حالت.
قانون امروز: انتخاب مربی/آموزگار مثل این است که خودتان والدینتان را برگزینید. انتخابِ اشتباه تاوانِ هنگفتی خواهد داشت.
آدمها اجحاف و ستم دیگران را زودتر تلافی میکنند تا لطف آنها را، زیرا قدردانی گزنده اما انتقام شیرین است.
برای او هر مانع یا مشکل فرصتی برای رشد و توسعه بود.
هنگام مواجهه با مسیر شغلیتان در زندگی و تغییراتی که بهطور اجتنابناپذیر در آن رخ میدهد، میباید به این شیوه فکر کنید: قرار نیست تا ابد در یک شغل یا در یک موقعیتِ ثابت باقی بمانید؛ وفاداری شما به یک شغل یا سازمان بخصوص نیست. شما باید به مأموریت زندگیتان متعهد باشید و آن را بهتمامی تحقق ببخشید و به عالم عرضه کنید
انگار این صدا در وجودم نجوا میکرد و میگفت: «تسلیم نشو، به تلاشت ادامه بده، به تلاشت ادامه بده.» این صدا که اولینبار در کودکیام بر من آشکار شد، مرا به سمت مأموریت زندگیام هدایت میکرد. مدت خیلی زیادی طول کشید، تجربههای فراوانی لازم بود، اشتباهات زیاد و موانع متعدد، اما این ندای درونی همواره با نوعی امیدواری عجیب مرا به جلو رفتن وامیداشت.
اما در دنیای واقعی، بهترین روش یادگیری آموختن از طریق انجام دادن است.
«چیرگی یعنی راه پیدا کردن به درون.»
رنج آن زمانی است که احساس کنید چیزی ارزشمند و یکتا را حرام کردهاید؛ این احساس را بهصورت تلخی، بدعنقی و حسادت تجربه خواهید کرد و هرگز متوجه منشأ اصلی آن نخواهید شد.
درگیر نشدن در مسائل و مشکلات بسی شجاعانهتر از برنده شدن در نبردهاست. آنجا که پیشاپیش یک احمقِ مداخلهجو حاضر است، مراقب باشید که شما نفر دوم نباشید. _ بالتاسار گراسیان
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب قوانین طبیعت انسان اثر رابرت گرین (برای مدیریت زندگی)

معمولی بودن و بیهوده زیستن در بلندمدت شما را از چشم دیگران میاندازد و احترام آنها را زایل میکند، زیرا یک پادشاه همواره به خود احترام میگذارد و ازاینرو احترام گذاشتن به خود را در دیگران نیز برمیانگیزد. آنکس که بهای شما را تعیین میکند خودتان هستید
شما به این دنیا نیامدهاید که صرفاً خوش بگذرانید، امیال و خواستههایتان را ارضا کنید و از دستاوردهای دیگران بهرهمند شوید، بلکه اینجایید تا با ایفای نقشی غایت و مقصودی والا را محقق کنید.
رابطهٔ بین استاد و شاگرد رابطهای است که برای هر دو طرف سود بسیاری دارد
شادِنفرویده، یا احساس لذت از درد و رنج دیگران، ارتباط تنگاتنگی با حسادت دارد.
تلاش کنید خودتان را مستقل کنید و به فکر سعادت دیگران باشید، این درست برعکس آن است که بنشینید و دلبستهٔ تصویرِ خیالی و وهمآلودی شوید که از خودتان ساختهاید.
هدف این است که خودتان را به چالش بیندازید.
هر آدمی یک سایه دارد و هرچقدر این سایه در زندگی آگاهانهٔ فرد کمتر تجلی داشته باشد، سیاهتر و سنگینتر خواهد بود.
همین امروز حالت غرقگی را تجربه کنید. دور حواسپرتی و لذتهای کمارزش خط بکشید و از شر آنها خلاص شوید. خودتان را در کار رها کنید.
خرد را به ما نمیدهند، خودمان باید آن را تصاحب کنیم، آنهم بعد از طی کردن سفری پُرفرازونشیب که هیچکسِ دیگری بهجای ما به آن نخواهد رفت… افرادی که آنها را تحسین میکنید و نگرشهایی که بهنظرتان برجسته و والا میرسند، نتیجهٔ آموزش والدین در خانه نیستند، نتیجهٔ تحصیل در مدرسه زیر نظر معلمان هم نیستند؛ این فضایل در مسیر کاملاً متفاوتی شکوفا شدهاند، آنها در واکنشِ فرد به به پلیدیها و میانمایگیهای زندگیاش بهوجود آمدهاند؛ در کشاکش و جدالی که سرانجام پیروزی را برای فرد به ارمغان آورده است. _ مارسل پروست
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب بازی زندگی اثر فلورانس اسکاولشین (درباره های مهارت های زندگی)
مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب اصل گرایی اثر مککیون برای داشتن زندگی مرتب