اشعار ترکی مولانا؛ گلچین قشنگ ترین مجگموعه شعر ترکی مولانا
اشعار ترکی مولانا را در روزانه آماده کردهایم. نفوذ مولوی فراتر از مرزهای ملی و تقسیمات قومی است. ایرانیان، افغانها، تاجیکها، ترکیهایها، یونانیان، دیگر مسلمانان آسیای میانه و مسلمانان جنوب شرق آسیا در مدت هفت قرن گذشته به شدت از میراث معنوی رومی تأثیر گرفتهاند. اشعار او بهطور گستردهای به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده است. ترجمهٔ سرودههای مولوی که با نام رومی در غرب شناسایی شده بهعنوان «محبوبترین» و «پرفروشترین» شاعر در ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته میشود.

شعرهای ترکی مولانا
اوخچولاردير گؤزلري
خوش نسنهدير اول قاشلاري
اؤلدورور يوز سو اري
كيمدير بو آليپ آرسالان؟
این قهرمان شیردل
که چشمانش تیراندازان اند
و ابروان خوشش
صد جنگجو را میکشند، کیست؟
اوسون وارسا ای غافل
آلدانماغیل زنهار مالا
شول نسنه یه که سن قویوب
گئدهرسن اول گئرو قالا
ای غافل اگر خرد ورزی پیشه کردهای
فریب مال دنیا را مخور
چیزی که خواهی گذاشت
و خواهی گذشت
مطلب مشابه: اشعار فلسفی مولانا؛ 20 شعر فلسفی عمیق و زیبا از شاعر بزرگ مولانا

سنی اونودور دوستلارین
اوغلون، قیزین، عورتلرین
اول مالینی أوله شلر،
حساب ائدوپ قیلدان قیلا
تو را یارانت
فرزندان و اهل عیالت فراموش کنند
مرده ریگ بازمانده از تو را مو به مو شمار کنند
و میان خود بخش کنند
اگر یئیدیر قارینداش، یوخسا یاووز
اوزون یولدا سنه بودور قیلاووز
چوبانی برک توت! قوردلار اؤکوشدور
ائشیت مندن قارا گؤزوم، قارا قوز
اگر سان و گر تورک سان و گر روم اگر تات
زبان بیزبانان را بیاموز
اگر برادر خوب باشد، يا اگر بد
اوست كه در راهی دراز راهنمای توست
سخت به چوپان بچسب، چرا كه گرگ ها بسيارند
سخن مرا بشنو ای نور چشم و محبوب من
چه تاجیک، چه رومی، چه ترک
زبان بی زبانان را بیاموز
عکس نوشته اشعار ترکی مولوی
بیر دملیغا آغلاشالار
آندان واروپ باغلاشالار
سنی چوقورا گؤموشوب
تئز دؤنهلر گوله – گوله
اندک زماني بر تو گریند
سپس انفاق کنند
و تو را در گور نهند و تند
و تیز از تو روی برگردانند
ماه است نمیدانم خورشید رخت یا نه؟
بو آیریلیق اودونا نئجه جیگریم یا نه؟
گلهسهن اندا سنه یئی
غرضیم یوخ، ائشیدیرسین
قالاسان بوندا یاووزدور
یالینیز قاندا قالیرسین؟
یندیر قامو دیرلیک چالاب
ا گل! نه گزهرسین چالاب؟
چلبی قوللارین ایستهر
یی نه سانیرسین چلبی؟
نه اوغوردور، نه اوغوردور
چالاب آغزیندا قیغیرماق
قولاغین آچ! قولاغین آچ
بولا کی آندا دویارسین
غرضی جز گفتن آنچه می شنوی ندارم
اگر به آن جهان [به قرب خداوند] بیایی، این برایت خوب است
اگر در این دنیا [و بدور از خداوند] بمانی، این برایت بد است
به تنهایی کجا میمانی؟
زندگی همه از آن خداست
به سوی خدا باز آی، [سرگردان] چه می گردی؟
چلبی [مرشد حق] بندگانش را طالب است
چلبی را چه گمان کرده ای؟ [چلبی آن ها را به حال خود رها نمی کند]
چه سعادت، چه خوش اقبالی است
از زبان خداوند خوانده شدن [بنام خدا سخن گفتن]
گوش هايت را بازكن، گوش هايت را باز كن
باشد كه بشنوی
مطلب مشابه: 10 غزل از بهترین اشعار مولانا + غزلیات زیبا و معروف شاعر مولانا

چون اولا الونده درم
گوج یئتدوکجه قیلغیل کرم
اؤگود بودور که من دئرم
دولت آنین اؤگود اولا
چون درم به دست آری
تا توانی کرم پیشه کن
این پند مرا بنیوش
اقبال از آن کسی است که پند بگیرد
یوخسول ایسهن صبر ائیلهغیل
گر بای ایسهن ذکر ائیلهغیل
هر بیر حالا شکر ائیلهغیل
حق دؤندورور حالدان حاله
اگر مستمندی، شکیبا باش
اگر دارا هستی، به یاد خدا باش
سپاس بگزار
که حق حال تو را بگرداند
شعرهای زیبای ترکی استاد مولانا
ای شمس دیله حاقدان حقی
بیز فانی ییز، اولدور باقی
قامولار اونو مشتاقی
تا خود کو کیمین اولا؟
ای شمس حق را از حق بخواه
ما فانی هستیم و او جاودانی است
همه مشتاق اویند
او خود کدامین کس را برگزیند
گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن
قلسن انده یوز در یلنز قنده قلرسن
چلبی درقیمو درلک چلبا گل نه گز رسن
چلبی قللرن استر چلبی نه سز سن
نه اغر در نه اغر در چلب اغرندن قغرمق
قولغن اج قولغن اج بله کم انده دگرسن
دانى كه من به عالم٫ يالنيز سنى سئوه رمن
چون در برم نيايى٫ اندر غمت اؤله رمن
من يار باوفايم٫ بر من جفا قيليرسين
گر تو مرا نخواهي، من خود سني ديله رمن
روئى چو ماه دارى٫ من شاددل از آنم
زان شكرين لبانت٫ بير اؤپگونو ديله رمن.
تو همچو شير هستى ٫ منيم قانيم ايچه رسين٫
من چون سگان كويت٫ دنبال تو گزه رمن
فرماى غمزه ات را٫ تا خون من نريزد
ورنه سنين اليندن من يارغييا بارارمن
هر دم به خشم گويى: بارغيل منيم قاتيمدان!
من روى سخت كرده٫ نزديك تو دورارمن
روزى نشست خواهم٫ يالقيز سنين قاتيندا
هم سن چاخير ايچه رسين٫ هم من قوپوز چالارمن
روزى كه من نبينم آن روى همچو ماهت
جانا! نشان كويت٫ از هر كسى سورارمن
آن شب كه خفته باشى٫ مست و خراب و تنها
نوشين لبت به دندان٫ قاتى قايى يارارمن
ماهى چو شمس تبريز٫ غيبت نمود و گفتند:
از ديگرى نپرسيد٫ من سؤيله ديم٫ آرارمن
ماهست نميدانم٫ خورشيد رخت يانه
بو آيريليق اودونا٫ نئجه جييه ريم يانه؟
مردم ز فراق تو٫ مردم كه همه دانند
عئشق اودو نهان اولماز٫ يانار دوشه جك جانه
سوداى رخ ليلى٫ شد حاصل ما خيلى
مجنون كيمى واوئيلا٫ اولدوم گينه ديوانه
صد تير زند بر دل٫ آن ترك كمان ابرو
فيتنه لى آلا گؤزلر٫ چون اويخودان اويانه
ائى شاه شجاع الدين٫ شمس الحق تبريزى!
رحمتدن اگر نولا٫ بير قطره بيزه دامه؟
مرا ياريست ترك جنگجويى
كه او هر لحظه بر من ياغى بولغاى
هر آن نقدى كه جنسى ديد با من
ستاند او ز من تا چاخير آلغاى
بنوشد چاخير و آنگه بگويد:
تلا لالا تلا ترلم٫ تلا لاى
گل ائى ساقى٫ غنيمت بيل بو دمنى!
كه فردا كس نداند كه نه بولغاى
الا ائى شمس-ى تبريزى نظر قيل!
كه عشقت آتش است و جسم ما ناى
اى ترك ماه چهره! چه گردد كه صبح تو
آيى به حجره من و گويى كه : گل برى!؟
تو ماه تركى و من اگر ترك نيستم
دانم به اين قدر كه به تركيست آب سو
آب حيات تو گر ازين بنده تيره شد
تركى مكن به كشتنم اى ترك ترك خو
رزق مرا فراخى از آن چشم تنگ توست
اى تو هزار دولت و اقبال تو به تو
مكش از بهر خون من اى آرسالان قيليچ
عشقت گرفته جمله اجزام مو به مو
نام تو ترك گفتم از بهر مغلطه
زيرا كه عشق دارد صد حاسد و عدو
گؤيچه ك باخيشلارين بر ما فسون بخواند
اى سيز ديشى تو سئىره ك و دسيز ديش هانى بيجو (؟)
تكتور شنيده ام از تو و خاموش مانده ام
غماز من بس است در اين عشق رنگ و بو
رسيد تركم با چهره اى گل وردى٫ بگفتمش:
چه شد آن عهد؟ گفت: اول باردى
بگفتمش كه: يكى نامه اى بدست صبا بدادم
اى عجب آورد؟ گفت: گؤسته ردى
بگفتمش چرا به يكه آمدى اى دوست؟
سئييرتدى يولداشيم يولدا٫ ائردى
من كجا٬ شعر از كجا؟ ليكن به من در ميدمد
آن يكي تركي كه آيد٬ گويدم: هئي كيمسين؟
مطلب مشابه: شعر زندگی از مولانا + مجموعه اشعار کوتاه و بلند زیبا با موضوع زندگی
مطلب مشابه: اشعار عارفانه مولانا و منتخب بهترین اشعار عرفانی این شاعر

يا اوحدالجمال٫ يا جانيم ميسين؟!
تو از عهد من اى دوست مگر ناديمسين؟
قد كنت تحبنى٫ فقل: تاجيك´سين
واليوم هجرتنى٫ فقل: سن كيمسين؟
آن ترك سلامم كند و گويد “كيمسين”
گويم كه “خمش كن كه نه كي دانم ني بي
گفتم فضولى من: اى شاه خوش و روشن!
اين كار چه كار تست؟ كو سنجر؟ كو قوتلو؟
مست است دماغ من٬ خواهم سخنى گفتن
تا باشم من مجرم٬ تا باشم يازيقلى
آن پسر پينه دوز٫ شب همه شب تا به روز
بانگ زند چون خروس: اسكى پاپوچ كيمده وار؟
اوزون ائى يار-ى رؤوحانى
وئرير ايسسى كيمى جانى
سنين اول ايييلييين هانى؟
اگر من متهم باشم؟
به صلح آمد آن ترك تند و عربده جو
گرفت دست مرا و گفت: تانرى يارليغاسين
آييتديم: بگيم٫ تانرى اوچون بو بنده نى آزاد
اؤپتور (؟) يئرى٬ كؤب سؤيله مه! آخر اين چه نادانى است؟
مطلب مشابه: اشعار غمگین مولانا ( بیش از 30 شعر احساسی غم انگیز از مولانا )
مطلب مشابه: گلچین اشعار ترکی کوتاه و دو بیتی زیبا + مجموعه برگزیده شعر ترکی با موضوعات مختلف