بیوگرافی فیودور داستایفسکی؛ زندگیِ سخت بزرگترین نویسنده تاریخ

داستایفسکی اسطوره ادبیات جهان است. کسی که رنج را به کلمات معنی کرده بود؛ کسی که شاید تا سال‌ها هیچکسی نتواند به قلم او نزدیک شود. ما امروز در مجله بزرگ روزانه نگاهی بر اسطوره ادبیات روسیه و جهان یعنی فیودور داستایفسکی خواهیم داشت. پس در ادامه متن همراه ما باشید.

نگاهی بر زندگی فیودور داستایفسکی

تولد و خانواده

فیودور میخایلاویچ داستایفسکی به عنوان فرزند دوم در 11 نوامبر1821 در روسیه به دنیا آمد. پدرش پزشکی بود که در جوانی از کشور اوکراین به مسکو پایتخت روسیه مهاجرت کرده بود و همچنین مادرش دختر یکی از بازرگانان معروف مسکو بود.

اوایل زندگی و جوانی

اوایل زندگی و جوانی

داستایفسکی تا ده سالگی خود را در مسکو سپری کرد. سپس خانواده او با پس‌اندازی که انجام داده بودند یک مزرعه بزرگ را در چند کیلومتری مسکو خریداری کردند. آن‌ها تابستان‌های زیادی را در این مزرعه سپری کردند. بعدها داستایفسکی به همراه برادر بزرگترش به یک مدرسه نظامی رفته و در دانشکاه نظامی تحصیل کردند. در این دوران که داستایفسکی 16 ساله بود، مادرش درگذشت. یک سال بعد پدرش نیز از دنیا رفت و بدین ‌سان از کل خانواده تنها یک برادر برای فیودور باقی ماند.

کار در وزرات دفاع

داستایفسکی در سال 1843 با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. در این دوران داستایفسکی روی به قمار آورد و تقریبا تمام ارث پدری خود را در این راه از دست داد. همین دوران بعدها سبب نوشتن رمان شاهکار قمارباز شد.

داستایفسکی که حقوقِ نظامی را کافی نمی‌دید، روی به ترجمه رمان‌های معروف دنیا آورد. او نخست اثری از بالزاک بزرگ را ترجمه کرد. بعد از مدتی نیز داستایفسکی تصمیم گرفت زندگی نظامی را کنار بگذارد، از همین رو او از ارتش استعفا داد.

مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب شب های روشن اثر داستایوفسکی با جملات ناب از این رمان

اولین رمان‌ها

اولین رمان‌ها

بعد از کلی ترجمه و ویراستاری، داستایفسکی تصمیم گرفت خود دست به قلم شود. از همین رو او در سال 1845 رمان کوتاه و شاهکار بیچارگان را به قلم تحریر درآورد. بعد از این موضوع خیلی زود داستایفسکی به عنوان یک نویسنده بزرگ به جوامع هنری معرفی شد. داستایفسکی در همان سال سه رمان معروف خود یعنی همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را نوشت.

دستگیری و زندان

دستگیری و زندان

بعد از نوشتن چندین رمان، داستایفسکی وارد محفل روشنفکران روسیه شد. بعدها یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرد و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش داد. پلیس مخفی در روز 22 آوریل 1849 داستایفسکی را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.

دادگاه نظامی روسیه برای فیودور داستایفسکی تقاضای حکم اعدام کرد که در 19 دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان در سیبری و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت.

اما برای نشان دادن قدرت حکومت تزاری این زندانیان را در برابر جوخه‌های آتش نمایشی قرار دادند.

در نمایشی که با دقت طراحی شده بود بامداد روز 22 دسامبر 1849 داستایوفسکی و سایر زندانیان را به میدان رژه یک پادگان بردند.

در آن‌جا چوبه‌های اعدام و داربست‌هایی برپا شده بود و روی آن را با پارچه‌های سیاه پوشانده بودند.

جرایم و مجازات آن‌ها قرائت شد و کشیشی ارتدکس از آن‌ها خواست به خاطر گناهانشان طلب بخشش کنند.

سه نفر از این زندانیان را به چوبه‌ها بستند تا برای اعدام حاضر شوند. در آخرین لحظات این مراسم اعدام ساختگی طبل‌های نظامی با صدای بلند به نواختن درآمد و جوخه آتش تفنگ‌های خود را که به سوی آن‌ها نشانه رفته بود بر زمین گذاشتند.

تجربه شخصی او از قرار گرفتن در آستانه جهان‌بینی و فرم ادبی داستایفسکی بزرگ را شکل داد. او درجایی نوشت: به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم.

این زندان با اینکه برای او تلخ و سخت بود اما بعدها این تجربه داستافسکی را بزرگترین نویسنده تاریخ کرد. جایی که حتی نیچه بزرگ نیز از او به تعریف و تمجید پرداخت.

مطلب مشابه: سخنان زیبای داستایوفسکی + جملات آموزنده و عکس نوشته های نویسنده معروف روسی

آزادی و ازدواج

آزادی و ازدواج

داستایفسکی در 15 فوریه 1854 از زندان بیرون آمد تا دوره بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند.به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده‌نظام سیبری به سمی (سمیپالاتینسک) اعزام شد.

در همین دوران او با دختری به نام ماریا دیمیتریونا ازدواج کرد. دو سال بعد دوران محکومیت داستایفسکی تمام شده و به همراه همسرش به یک آپرتمان کوچک نقل مکان کردند.

ادامه نویسندگی

بعد از آزادی داستافسکی دو داستان خواب عموجان و دهکده ستیپان چیکاوا‌ را نوشت. سپس در مجله‌ای که برادرش آن را مدیریت می‌کرد، به روزنامه‌نگاری مشغول شد. بعد از چند سفر کوتاه و سپری کردنِ تعطیلات به همراه معشوقش، چند رمان کوتاه دیگر را نوشت.

سپس در سال 1863 برادرش درگذشت. چند ماه بعد معشوقش نیز مُرد تا بدین‌سان داستایفسکی تنهاتر و تنهاتر شود. همین مرگ‌ها سبب نگارش دو رمان معروف وی یعنی خاطرات خانه اموات و آزردگان شد.

ازدواج دوم

ازدواج دوم

بعد از مرگ همسر، داستایفسکی رمان‌های بسیاری را شروع به نوشتن کرد. انتشارات از وی می‌خواست که سریع‌تر آثار را برساند. اما فیودور نمی‌توانست، از همین رو او یک دستیار به نام آنا را استخدام کرد تا در تندنویسی به وی کمک کند. با کمک آنا او رمان شاهکار قمارباز را تنها در 21 روز نوشته و برای انتشارات فرستاد. در این دوره داستایفسکی کم کم عاشق دستار خود یعنی آنا شده و با او ازدواج کرد.

حاصل این ازدواج 4 فرزند بود که یکی در سه ماهگی و یکی دیگر در سه سالگی درگذشت. بعد از این اتفاقات شوم، داستایفسکی سفرهای اروپایی خود را آغاز کرده و به کشورهای سوئیس، ایتالیا و آلمان سفر کرد.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی ایرج میرزا شاعر ؛ از تولد تا ازدواج، خودکشی فرزند و مرگ او

ابله، برادران کارمازوف و جن زدگان

ابله، برادران کارمازوف و جن زدگان

داستایفسکی که اکنون یک نویسنده مشهور بود، نوشتن رمان بسیار خوبِ ابله را شروع کرده و آن را در ژانویه سال 1869 در فلورانس ایتالیا به پایان رساند. او سپس رمان همیشه شوهر را در پاییز همان سال در درسدن آلمان نوشت.

در ماه سپتامبر 1869 یکی دیگر از رمان‌های خوبِ خود را آغاز کرده و در ژوئیه 1871 نوشتن جن‌زدگان را به پایان رساند.

داستایفسکی بعد از مشهور شدن در محافل ادبی و در آغاز سال 1873 سردبیر مجله کوچکِ «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد.

رمان جوان خام را در زمستان 1875 نوشت که در طول سال 1875 در مجله «اوتچستیه زابیسکی» انتشار یافت. دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده را طی سال‌های 1876 به همین نام در روزنامه منتشر کرد.

بعد از طی شدن یک سیر دیالکتیکی و پیشرفتِ فیودور داستایفسکی، او یک کرمان شاهکار را نوشت. رمانی که نه تنها مسیر ادبیات بلکه مسیر فسلفه را نیز تغییر داده و بر روی افرادی همچون نیچه تاثیر بسزایی گذاشت. این رمان شاهکار برادران کارامازوف نام داشت که در دو جلد منتشر شد.

مرگ

مرگ

داستایفسکی در پایان زندگی‌اش روزهای نسبتا خوبی را سپری کرد. او به معروفیت خوبی رسید و توانست از فروش رمان‌هایش زندگی آرامی را سپری کند. پادشاه وقت روسیه نیز از او تقدیر کرده و حتی وی را به کاخ خود دعوت کرد.

وزارت فرهنگ روسیه از داستایفسکی تقدیر کرده و به او لوح تقدیر داد. در همین روزهای خوش، داستایفسکی تصمیم گرفت رمان برادران کارامازوف را ادامه داده و جلد سوم را نیز منتشر کند اما سرنوشت این اجازه را به وی نداده و در سال 1881 داستایفسکی به دلیل بیماری‌هایی که از دوران زندان با خود حمل می‌کرد، درگذشت. او به هنگام مرگ شصت سال داشت. در مراسم دفن وی بیش از سه هزار شهروند روسی حضور داشتند.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی عارف قزوینی شاعر نامی ایران؛ از تولد تا انزوا و مرگ

دیدگاهِ وی

دیدگاهِ وی

داستایفسکی بیشتر از اینکه یک نویسنده باشد، یک انسان دردمند بود. کسی که 10 سال آزگار را در تبعید و بدبختی گذراند. عزیزانش جلوی چشمانش مردند و بیماری همیشه همراه وی بود. تمامی این اتفاقات باعث شد تا داستایفسکی به دیدگاه فسلفی عجیبی برسد که این موضوع در تمامی کتاب‌هایش بازتاب دارد. بر فرض مثال در داستان‌های او همیشه مسائل اخلاقی مطرح است. مثلا در رمان جنایات و مکافات، ما با کاراکتری طرف هستیم که یک انسانِ مثلا شر را کشته و دچار عذاب وجدان شده است. گویی او فیلسوف اخلاق‌مداری بود که کاملا مخالف دیدگاه لنین بود که می‌گفت: هدف وسیله را توجیه می‌کند. داستایفسکی معتقد بود که این عمل درنهایت به یک حکومت تمامیت‌‌خواه منجر خواهد شد که درنهایت نیز چنین شد.

او همچنین دیدگاه جالبی را درباره مرگ دارد. همیشه در آثار او حضوری از مرگ به چشم می‌خورد. گویی در داستان او هیچ امیدی نیست چرا که همیشه مرگ وجود دارد.

مشهورترین رمان‌های وی

اگر تا به کنون از این مقاله لذت برده‌اید، مهم است که داستان‌های داستایفسکی را بخوانید و بیشتر از قبل با جهان‌بینی او آشنا شوید. در ادامه متن همراه ما باشید تا برخی از رمان‌های این نویسنده بزرگ را به شما عزیزان معرفی کنیم.

شب‌های روشن

شب‌های روشن

شب‌های روشن یکی از بهترین رمان‌‌های کوتاه تاریخ ادبیات است که در ژانر عاشقانه نوشته شده است. این رمان فضایی عجیب، عاشقانه و جذاب دارد که خواننده را مجاب می‌کند تا داستان را دنبال کند.

داستان این رمان شاهکار نیز مانند خیلی از داستان‌های داستایفسکی، یک راوی اول شخص بی‌نام و نشان دارد که در شهر زندگی می‌کند و از تنهایی و این که توانایی متوقف کردن افکار خود را ندارد، رنج می‌برد. این شخصیت نمونه اولیه یک خیالباف دائمی‌ست. او در ذهن خود زندگی می‌کند، در حالی که خیال می‌کند پیرمردی که همیشه از کنارش رد می‌شود اما هرگز حرف نمی‌زند یا خانه‌ها، دوستان او هستند. این داستان به شش بخش تقسیم می‌شود. در یکی از این شب‌ها قهرمان داستان با دختری ملاقات می‌کند که…

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی صادق هدایت؛ زندگینامه او از تولد تا معروف ترین آثار و خودکشی

بیچارگان

بیچارگان

همان‌طور که گفتیم این رمان اولین اثر داستایوفسکی بود که قبل از دوران محکومیت آن را نوشته است. این اثر آن تلخی همیشگی آثار استاد را ندارد اما می‌شود همچنان پرسپکتیو او را در این اثر مشاهده کرد.

داستان نیز درباره دختری جوان و مرد مسنّی از خویشاندان دخترک است که در دو مجتمع در کنار هم زندگی می‌کنند و ترجیح می‌دهند به جای دیدار حضوری با هم به جهت شایعات همسایگان از طریق مستخدمه‌ای با هم نامه‌نگاری کنند. موضوع داستان روایت فقر است…

جنایت و مکافات

جنایت و مکافات

مخاطبین جدی ادبیات قطعا با این رمان شاهکار اشنا هستند. اثری درخشان که فسلفه جدید را در اروپا آغاز کرد. نیچه به صورت مستقیم به این کتاب اشاره کرده و آن را شاهکار خطاب کرده است.

داستان درباره دانشجویی به نام راسکولْنیکُف است که به‌خاطر اصول مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است، زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شود، می‌کُشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌بیند و آن‌ها را پنهان می‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف هرکس را که می‌بیند می‌پندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون می‌رسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که به‌خاطر مشکلات مالی خانواده‌اش دست به تن‌فروشی زده بود، می‌شود. داستایفسکی این رابطه را به نشانه مِهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده‌است و همان عشق، نیروی رستگاری‌بخش است. البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندانی شدن در سیبری به این حقیقت رسید.

قمارباز

قمارباز

رمان قمارباز نشان دهنده اعتیاد خود داستایفسکی به رولت است که الهام بخش نوشتن این کتاب شد، نویسنده در هنگام نوشتن کتاب تحت مهلت سختی برای بازپرداخت بدهی‌اش ناشی از قمار بود.

قمارباز یکی از آثار درخور و ممتاز داستایفسکی است که در سن 45 سالگی وی، تنها در مدت 26 روز نگاشته شده‌است.

داستان قمارباز نیز جالب است: راوی داستان آلکسی ایوانوویچ فردی دانشگاه رفته و به قول خودش نجیب‌زاده‌است که شغل آموزگاری دارد.

داستان از جایی شروع می‌شود که وی به عنوان معلم سرخانه نوه‌های ژنرال در استخدام او است. ژنرال افسر بازنشسته ارتش روسیه است که در ضمن داستان اشاره می‌شود که با درجه سرهنگی بازنشسته شده‌است؛ ولیکن خود را همه جا ژنرال معرفی می‌کند و دیگران نیز او را به این نام می‌خوانند.

ژنرال به سبب بدهی سنگین مالی، تمام املاکش را در روسیه گرو گذاشته و حالا همراه خانواده خود در هتلی در رولتنبورگ اقامت دارد.

راوی تعریف می‌کند که جز خانواده ژنرال و او که به عنوان معلم بچه‌ها ملازم آن‌ها است، چه کسانی در کنار ژنرال هستند: مارکیز دوگریو یک بورژوای فرانوسوی که ژنرال مبلغ زیادی به او بدهکار است، مادمازل بلانش دوکومنژ که ژنرال دل به او بسته همراه با مادرش کنتس دوکومونژ، مستر آسلی یک نجیب زاده انگلیسی که سهام‌دار کارخانه قند است و پرنس نیلسکی که ارتباط خاصی با خانواده ندارد ولی در گردش‌ها آن‌ها را همراهی می‌کند…

مطلب مشابه: بیوگرافی احمد شاملو شاعر بزرگ؛ درباره زندگی شخصی، آثار هنری و ازدواج با عشقش

ابله

ابله

این رمان نیز یکی از معروف‌ترین کتاب‌های داستایفسکی است که تقریبا 700 صفحه دارد. داستان ابله درباره پرنس میشکین، تنها بازمانده یک خاندان اشرافی ورشکسته است. او در نوجوانی، تحت سرپرستی خویشاوندی خیّر برای معالجه افسردگی عصبی‌اش به سوئیس می‌رود. داستان زمانی آغاز می‌شود که او در کوپه قطار، پس از مدتی طولانی و در حال بازگشت به وطن، با دو مسافرِ دیگر کوپه آشنا می‌شود.

راگوژین، همسفر جوان و تندخو و سرسخت او، در راه سفر، سفره دل خود را پیش میشکین می‌گشاید و داستان عشق آتشین خود به ناستازیا فیلیپونیا را بازمی‌گوید. پرنس میشکین و راگوژین چون به سن پترزبورگ می‌رسند، از یکدیگر جدا می‌شوند و پرنس نزد ژنرال یپانچین، شوهر یکی از خویشاوندان دور خود، می‌رود به این امید که در زندگی تازه‌ای که می‌خواهد آغاز کند پشتیبانش باشد.

برادران کارامازوف

این رمان که در دو جلد نوشته شد، آخرین رمان داستایفسکی بود که به یک شاهکار ادبی به تمام معنا تبدیل شد.

این رمان درباره فیودور پاولوویچ کارامازوف ملاکی بدنام در یکی از شهرهای کوچک روسیه است که از دو ازدواج قبلی خود سه پسر داشت: دیمیتری، ایوان و آلیوشا. دیمیتری، فرزند ارشد، پس از درگذشت مادرش، مدتی نزد نوکر خانه، گریگوری و بعد هم توسط اقوام مادرش نگهداری شد. او در جوانی به ارتش پیوسته و فردی ولخرج و بی‌بندوبار شده بود. ایوان و آلیوشا هم تا سنین نوجوانی سرنوشت مشابهی پیدا کردند اما ایوان به دانشگاه رفت و روزنامه‌نگار شد و آلیوشا به صومعه رفت و راهب شد. دیمیتری و ایوان، هر دو برای آلیوشا احترام قائل بودند. هر سه برادر در جوانی نزد پدر بازگشتند. دیمیتری بر سر ارثیه بر جا مانده از مادرش، با فیودور مرافعه داشت و…

کلام آخر

کاش میشد بیشتر درباره فیدور داستایفسکی می‌نوشت… او نابغه ادبیات است که هر هنر دوستی باید آثار او را مطالعه کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را  با این اسطوره بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید. / نویسنده امیرسالار کریمی

مطالب مشابه را ببینید!

تبریک روز روانشناس و مشاور + عکس نوشته پروفایل روز روانشناس روز 9 اردیبهشت تبریک روز خلیج فارس؛ جملات و متن های تبریک روز 10 اردیبهشت روز ملی خلیج فارس متن تبریک روز معلم به دخترم و پسرم با 50 جمله رسمی و خودمونی تبریک روز کارگر به همکاران و دوستان (جملات و عکس نوشته روز کارگر جدید) کمیاب ترین جملات پشت ماشین جدید ( 100 متن خفن با معنی ) متن تبریک روز روانشناس و مشاور 9 اردیبهشت با جملات زیبا تبریک روز روان‌شناس به مادرم ( روز روانشناس مبارک با متن و عکس) انشا معلم ؛ انشا در مورد معلم ؛ 7 انشای زیبا در مورد معلم و شغل معلمی تبریک روز کارگر به پسرم (عکس نوشته و جملات تبریک به فرزند کارگر) متن و شعر درباره خلیج فارس به مناسب روز جهانی خلیج فارس (10 اردیبهشت)