متن استوری افسرده و غمگین + جملات اندوهگین و غمناک جدید برای شبکه اجتماعی
جملات و متن استوری غمگین و اندوهگین
در این مطلب مجموعه ای از جملات استوری افسرده و غمگین، با متن های اندوهگین و غمناک را برای شبکه های اجتماعی آماده کرده ایم که امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.
گاهی سكوت ميكنی … چون اينقدر رنجيدی كه نمی خواهی حرف بزنی……
***
ترسناکترین قسمت زندگی اونجاس که به خودت میای و میبینی دیگه هیچی حال نمیده…!
***
شایدزندگی آن جشنی نباشدکه آرزوشوداشتی٬ اماحال که دعوت شدی زیبا برقص
***
جمله کوتاه غمناک و افسرده
بلندترين فرياد دنيا اشکى است که بی صدا از گوشه ی چشم جارى مى شود
***
وقتی شما جرات
دوست داشتن او را
نداشته باشید دیر یا زود
سر و کله یک شجاع پیدا
خواهد شد
***
گفتی خیال کن
که برای تو مردهام…!
این وقت صبح
در دل من پس چه میکنی؟
***
دوست داشتن هیچوقت به معنای همیشه موندن نیست..
***
متن استوری غمناک و افسردگی
هوا که اینگونه میشود
من میمانم و سرگردانی در خیابان های سرد
میخواهم همانند مردم شهر محو سفیدی برف شوم
اما سیاهی چشمانت رهایم نمیکند
دیوانگی دیدنت بالا میگیرد
عازم تو میشوم
و زمین سفیدی که رد پایم را لو میدهد
آخر نمی دانی….
خنده هایت چقدر به این هوای برفی می آید…
***
چه آدمهای
بیخودی که پشت جملات قشنگ
قایم شدن
***
روزی اگر خدا
قدرت تکرار لحظه ها
را به من میداد…
در تمامش تو را برای خودم
تکرار میکردم…!
***
درد یعنی دلم براش تنگ شده
اما هیچ غلطی نمیتونم بکنم
***
عکس نوشته افسردگی و غمگین
این جا زمین هست اثری از وجدان نیست
این ترازو گر ترازوی خداست
این کژی و نادرستی از کجاست
***
یکی میگه: تف به جهان
یکی ام جهان رو عشقه
واسه اینهمه تبعیض نگرونم
واسه هر قطره ي اشکی
که رو گونه ي یتیمه
واسه آینده ي جهان نگرونم
***
ﻛﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺑﻮﺩﻡ
ﻛﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﻳﻴﺰ ..ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﻣﻼﻝ ﺍنگیز ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺮﮔﻬﺎﻯ آﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻢ ..ﻳﻜﺎﻳﻚ ﺯﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ
آﺳﻤﺎﻥ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻡ .. ﭘﺮ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ
ﺍﺷﻜﻬﺎﻳﻢ .. ﻫﻤﭽﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺍﻣﻨﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﻴﺰﺩ
ﻭ ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺑﻮﺩﻡ
***
من مثل هم سن و سالهای خویش نیستم
که هر روز یک آرزویی دارند برای آینده
من تنها یک آرزو دارم و آن این هست که :
شبی بخوابم و دیگر بیدار نشوم
تا نشنوم
تا نبینم تا نشکنم
***
جملات غمناک و افسرده جدید
ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺷﺖ
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ
ﺍﺩﺍﻣﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
***
درد من نیستکه این درد پریشانی هاست
این جنون عادت هر روزه ي تهرانی هاست
پشت من پهنه ي زخم استولی شهر هنوز
نخستین دغدغه اش پینه ي پیشانی هاست
***
چه زیباست خیالی که تورا از آن همه ي فاصله می آوردبه کلبه تنهایی ا
***
کنار برکه دلم نشستم و نیامدی
دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی
سوال کردم از خدا نشانه ي منزل ي تورا
سکوت کرد و در سکوت نشستم و نیامدی
***
ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺏ
ﺍﺷﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﺏ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ
***
متن ناراحای و افسردگی برای استوری و وضعیت
خدایا
از این به بعد به مخلوقاتت
یه مترجم ضمیمه کن
این جا هیچکس هیچکس را نمی فهمد
***
ﭼﻪ ﭘﺮ ﺟﺮﺃﺕ
ﻭ
ﻣﻐﺮﻭﺭ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﺗﻪ
ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭی
***
من آخر هر جمله ناتمامم سه نقطه میگذارم
یک نقطه اش اشک هست
نقطه بعدی دردی که دلم را می سوزاند
نقطه آخر زخمی میشود و بر جانم باقی میماند
***
همه ي وقت از آمدن ن بر سر کلمات می ترسیدم
ن داشتن تو
ن بودن تو
ن ماندن تو
کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از ن رفتن تو
***
ﺍﺷﮏ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻧﮕﯿﺮﻩ
ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﺪﻩ
***
حسرت
یعنی رو به رویم نشسته اي و باز خیسی چشمانم را
آن دستمال خشک بی احساس پاک کند