متن برای عزیز از دست رفته و جملات غم انگیز برای فوت شدگان
متن و جملات برای عزیزان از دست رفته و درگذشتگان
در این بخش متن های زیبای ادبی برای برای عزیزان از دست رفته و جملات غم انگیز برای افراد فوت شده را ارائه کرده ایم.
نمیدانم حدیثِ نامه چونَست همیبینم که عنوانش به خونَست
پس از مرگِ جوانان گُل مَماناد
پس از گُل در چمن بلبل مَخواناد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
گل من
شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گلها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک
***
سینه سرشار از محبت همه یارانی داریم که با ارسال پیام ما را در داغ درگذشت عزیزمان همراهی کردند. قدر لطف و مهربانیشان با خداوند مهرپرور باد.
***
غمگینانه ترین ترانه باران را
زمانی خواهید شنید
که در دل غم
از دست دادن عزیزان را داشته باشید
و این بار را به دوش بکشید،
شبها به خوابتان میآیند
و وقتی بیدار میشوید
توانایی لمس صورتشان را ندارید!
***
دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس
را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
***
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت، لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …
***
کاش دفتر خاطراتم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی!
***
متن برای عزیز از دست رفته و فوت شدگان
باورم نیست که دیگر نشـنوم آوای تو
یــا نبـینم روی مـاه و قامت رعـنـای تو
سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو
***
یادُ خاطرات تُ ﺷﺐ ﻫﺎ ،
ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺯﺩﺩ و بهانه ی تو را میگیرد
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯾﺴﺖ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ …
***
دلتنگتم مادر
این پاییز تو را کم دارد مادر
برای قدم زدن
وگرنه من آدم خانه نشینی نیستم
***
مادرم
از دلتنگیَت کجا فَرار کنم؟
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفسهات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
مادرم
کجایی که هیچ چیزی قشنگتَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسههایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟مادر
دلتنگتم مادر
روحت شاد مادر
***
دلتنگ شده ام..
نمیدانم !
شاید براۍ تو پدر
یا شاید براۍ دیروزهایی ڪه باتو
گذشت.
من از ایـنجا..
صدایت میـڪنم !
تو از آنــــــجا بغلم ڪن!
دلــــم خیلی واست تنگ شده
***
دلتنگی
نام
دیگر
پاییز است
وقتی باران هایش
مدام نبودنت را
در کوچه ها می بارند
تو نیستی و
همه ی ابر های دنیا
در چشم های من
زندگی می کنند پدر….!
***
هیچ غروبی
غمگین تر از غروب پدر نیست
الهی سهم همیشگی نشه این غروب غمگین….
***
جملات فوت شدگان و از دست رفتگان
سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام می کند شبها شاعر
***
بابای خوبم!!!
اجازه بده،اشک هایم را پنهان نکنم تا گواه دل شکسته ام باشد.
این روزها پرنده دلم را تاب قفس دلتنگی ات نیست.
می آیم به منزلت تا برایت بگویم…
بابای مهربونم!نیستی تا ببینی روزگار چنان سیلی محکمی به اقبال سرنوشتم زد که تا همیشه جای سرخ بی پدری برگونه ی زندگی ام باقی بماند!
بابای نازنینم!
دو ساله زبانم نام تورا خطاب نکرده!
چه روزها که یک به یک غروب شد و چه بغض ها که یکی یکی رسوب شد اما!!!!
تو نیامدی
***
پدر به خواب هایم…
یه شب بخیر بدهکاری!!به گونه هایم
یک بوسه!!به شانه هایم
یک آغوش!!سرجمع حسابمان میشود
««بودنت»»…کاش بودی
***
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو…
تو کجایی پدرم…؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو…
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا…
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو…
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم.
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو…
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو…
پدر ای یاد تو آرامش من…!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن پدرم…!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو…
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار…
گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو …
یادت گرامی ، روحت شاد
***
پدر
چه غم انگیز است گذراندن دقایق بدون حضور تو
بغض نبودنت هیج جا خالی نخواهد شد
***
کاش دفتر خاطراتم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی!دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس
را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
***
شب
که دلتنگی ندارد
وقتی که از خیال…
به تو نزدیکتر شوم…
***
جملات ادبی برای فامیل و آشنایان فوت شده
از قوی بودن خسته ام ؛
دلم یک شانه می خواهد
تکیه دهم به آن
و بی خیال همه دنیا
دلتنگی هایم را ببارم …
***
آنچه سرنوشت
درمن جا گذاشت
باقی مانده های دریاست
دلتنگی برای آب
و تو
به وسعتِ یک آه
طولانی تر از خیابان های تنهائی
درمن ممتد میشوی…
***
نه دلگیر است
نه غمگین
و نه بی حوصله
گاهی فقط خستس
فقط خسته
خسته از
میان فراموشی و خاطرات
بودن
میان گریه و بغض
بودن
میان غم و بی حوصلگی
بودن
میان رفتن ها و ماندن ها
بودن
واقعا زندگی چه واژه سنگینی ست
وقتی انسان می داند تنها باید حملش کند…
***
نمی شود که نمی شود
به تو فکر نکرد
کفر است اما
مثل خدا میمانی برایم
همه جا هستی تو
***
تو حواس من بودی !!!
از وقتی که رفتی
همه سراغت را میگیرندهی میپرسند:
حواســــت کجاســـــت ؟؟!
***
تا نیاید…
تا نباشد…
هیچ چیز درست نمیشود…