شعر عاشورا؛ مجموعه ای کامل از اشعار ماه محرم و شهادت امام حسین (ع)
در این بخش مجموعه کامل شعر عاشورا از شاعران مختلف را آماده کرده ایم. در ادامه اشعار نوحه، مداحی، مثنوی، دو بیتی و … از شاعران مختلف را ارائه کرده ایم.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر دوبیتی عاشورا
غم تو آتشی بر جان ما زد
یکی آتش به جان خیمهها زدیکی انگشت و هم انگشترت برد
یکی راس تو را بر نیزهها زد
به مقتل دیدههای دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بودتمام لحظههای سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
در این ده شب صدای نو فلک وای
نوای ناله ملک و ملک وایشهیدان سرخوش و ما مانده ایم و
دم یا لیتنا کنا معک وای
تو رفتی و میان خیمه ماندیم
تیمم کرده چادر را تکاندیمنشسته خسته با دستان بسته
همه با هم نماز خویش خواندی
زبان گفتنم آتش گرفته
ز کعب نی تنم آتش گرفتهحرم میسوخت طفلی داد میزد
که بابا دامنم آتش گرفته
آن سو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بودای تیغ پلید میشکستی ای کاش
آن حنجره بوسه گاه پیغمبر بودساعد باقری
منم زینب که معنای وفایم
منم که فانی راه بقایممنم یک زن ولی در اوج غیرت
امیر فاتح کرب و بلایم
دلی در خون نشسته دوست داری؟
بگو قلبی شکسته دوست داری؟تورا ای عشق! بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری؟حمیدرضا برقعی
مطلب مشابه: دلنوشته زیبا درباره محرم + جملات تاثیر گذار در مورد امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل
به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی بسان حیدرم منحسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
ای بی کفن سینه شکسته ارباب
آرامش سینههای خسته اربابوای از دل خواهر غریب میدید
بر سینه تو شمر نشسته ارباب
کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینمحسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم بیدار حسینم
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بودهولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
اگرچه زیر بار غم خمیدم
وگر جام بلا را سر کشیدماگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم
آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست
حیف ازسرتو نیست بیفتد، سرم که هستگیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
تا سر به زانویش بنهی، مادرم که هست
آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
آز نای زمانه نعره ی “لا” جوشیدتنها ز گلوی اصغر شش ماهه
خون بود، که در جواب بابا جوشیدسیدحسن حسینی
همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفتفرات و اشک خیمه موج میزد
لب تشنه حسینم از حرم رفت
به بزم گریه همرنگ غروبم
به زیر ابر ستار العیوبمتسلای دلت اشک محبان
خدا صبرت دهد آقای خوبم
مطلب مشابه: شعر کوتاه درباره امام حسین؛ مجموعه اشعار کوتاه و دو بیتی درباره امام حسین و ماه محرم
شعر عاشورایی مثنوی
ای بهار نینوا در فصل جوش
ای گل خون پیشه آتش فروشگوییا خون بشارت بر تو ریخت
اشک زینب در اسارت بر تو ریختدر زمین، دشت تپیدنها تویی
قتلگاه سر بریدنها توییخواهر خورشید رنگ زرد من
خواهر مغموم صحراگرد منداغ تو درد دقایق میدهد
بوی صد صحرا شقایق میدهدتو به باغ داغ نیلی رفتهای
تا کبودستان سیلی رفتهایقلب عالم را تو دیدی خونفشان
رو به سوی قتلگه، دامنکشانمادرت زهرا وصیت کرده بود
بر گلویش بوسه نیت کرده بودتا ببوسی شط مروارید را
در گلوگاه عطش، خورشید راتو نهاده بوسه بر جایی که نور
خوشهها برداشت آن جا از ظهوربوسه بر زخمی که انسان خورده است
بوسه بر بغضی که ایمان خورده استپس وصیت این چنین فرجام یافت
قلب زهرا در زمین آرام یافتای اسیر لشکر سرنیزهها
ناظر خورشید سر بر نیزههاای سفیر کربلا در قصر ظلم
خواهر خون خدا در عصر ظلمدر لطافت بوسه پیغمبری
در سخن همتا زتیغ حیدریدر شب شام غریبان بار باب
کودکان گریه را بردی به خوابدست تو گهوارهدار ناله بود
دامنت تسکین بغض لاله بودنوردادی آن شبان شوم را
خواب کردی ضجه کلثوم رادر نگاه سرخ تو گلجان سپرد
روبهروی چشم تو، خورشید مرددختر طاها! تو قلب غربتی
تو مزار عشق در هر تربتیدختر زهرا! گل حزن بهار
دختر مغرور خشم ذوالفقارتو مراد و مذهب و دین منی
قبله این قلب خونین منیاحمد عزیزی
مثنوی شعر عاشورا
چو از جان پیش پای عشق سر داد
سرش بر نی نوای عشق سر دادبه روی نیزه و شیرینزبانی!
عجب نبود ز نی شکرفشانیاگر نی پردهای دیگر بخواند
نیستان را به آتش میکشاندسزد گر چشمها در خون نشینند
چو دریا را به روی نیزه بینندشگفتا بیسر و سامانی عشق!
به روی نیزه سرگردانی عشق!ز دست عشق در عالم هیاهوست
تمام فتنهها زیر سر اوستقیصر امینپور
گفت محمد که ز دشت بلا
بیسر آیند حسین مراای لب تو تشنهترین غنچهها
کرده غمت با دل خونم چههادل خوشی و عشق نگردند جمع
شاهد من آتش و اشک است و شمعطوطی اگر در قفس آئینه داشت
چلچلة ما غم دیرینه داشتغصه حریف دل مشتاق نیسته
هرکه کند شکوه ز عشاق نیستنادر بختیاری
مطلب مشابه: شعر ماه محرم + مجموعه اشعار سوزناک شهادت امام حسین (ع) و واقعه کربلا
شعر عاشورا (مقتل)
چگونه صبر کنم رفتن تورا بینم
نوای وا عطشا گفتن تورا بینمدر این طرف تو صدا می زنی «انا المظلوم»
جواب……هلهله دشمن تورا بینمبپوش زیر زره دست دوز مادر را
مباد لحظه ای عریان تن تورا بینمچگونه معجر خودرا به سر نگه دارم
چگونه لحظه جان دادن تورا بینمکویر واین همه لاله حسین خیز وببین
میان دشت فقط گلشن تورا بینمشود به سم ستوران تن تو حلاجی
میان گرد و غبار، خرمن تورا بینمچگونه حفظ کنم چادرم که در مقتل
به دست چند نفر جوشن تورا بینمخداکند که نیفتی به زیر پای کسی
به چشم خویش لگد خوردن تورا بینم(قاسم نعمتی)
شعر عاشورا مُقبل كاشانی
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولانهوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردیدنه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشتكشید پــا ز ركـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتادبلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
مطلب مشابه: متن شعر نوحه ماه محرم؛ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام غریبان حسینی
نوحه عاشورا
هستی فاطمه، هدیه بر خدا شد
که سر حسینش از بدن جدا شدواقتیلا حسین
واشهیدا حسینزخمها مثل گل مانده بر پیکرش
نــالــۀ آبآب آیـــد از حنجــــرشواقتیلا حسین
واشهیدا حسینگشته دریای خون گودی قتلگاه
کشتن میهمان با کدامین گناهواقتیلا حسین
واشهیدا حسینعصمتِ کبریا حضرت فاطمه
گه روَد قتلگاه گه روَد علقمهواقتیلا حسین
واشهیدا حسیندست عباس کو نجل حیدر چه شد
علیاکبر کجاست علیاصغر چه شدواقتیلا حسین
واشهیدا حسینشمـر دون، شرم کن از رسول خدا
سر مبر از حسین دستت از تن جداواقتیلا حسین
واشهیدا حسینتیـــغهــا ســایهبـان، زخـــمها پیرهن
خون شده آب غسل خاک صحرا کفنواقتیلا حسین
واشهیدا حسین«غلامرضا سازگار»
مستــان همــه افتــاده و ساقــی نمانده
جـامــی بــرای مِـیکشـان بـاقـی نمانده
آمـد بـه منــزل بــارشان / خوش گرم شد بازارشانروز حسین است روز حسین است
زینب بـه مقتل دید از جانش اثـر نیست
بـوی گُلش مـیآید و از گُـل خبر نیست
از زیـر تیغ و نیزههـا / آمـد صـدا زینب بیـاروز حسین است روز حسین است
یـک زن میـــان کُشتههــا تنهـا نشستـه
دارد دو دسـت خـود بـه پهلوی شکسته
گوید حسین من چه شد / نـور دوعین من چه شد؟روز حسین است روز حسین است
یک کودک امشب از صف طفلان جدا شد
یــــا آیــــهای از ســــورهی قـرآن جـدا شد
بـابش فدای حق شده / دختر به او ملحق شدهروز حسین است روز حسین است
آب فــرات آزاد شد امّا چه سودی
دیگر به فکر تشنگی یک تن نبودی
اصغر گلویش چاک شد / گهـوارهای او خاک شدروز حسین است روز حسین است
«علی انسانی»
مطلب مشابه: متن ماه محرم | جملات زیبا در مورد ماه محرم و عاشورا | عکس نوشته ماه محرمی
شعر روز عاشورا مولانا
روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شبگرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیمناله و نوحه کنند اندر بکا
شیعه عاشورا برای کربلابشمرند آن ظلمها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خانداننعرههاشان میرود در ویل و وشت
پر همیگردد همه صحرا و دشتیک غریبی شاعری از ره رسید
روز عاشورا و آن افغان شنیدشهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد
قصد جست و جوی آن هیهای کردپرس پرسان میشد اندر افتقاد
چیست این غم بر که این ماتم فتاداین رئیس زفت باشد که بمرد
این چنین مجمع نباشد کار خردنام او و القاب او شرحم دهید
که غریبم من شما اهل دهیدچیست نام و پیشه و اوصاف او
تا بگویم مرثیه ز الطاف اومرثیه سازم که مرد شاعرم
تا ازینجا برگ و لالنگی برمآن یکی گفتش که هی دیوانهای
تو نهای شیعه عدو خانهایروز عاشورا نمیدانی که هست
ماتم جانی که از قرنی بهستپیش مؤمن کی بود این غصه خوار
قدر عشق گوش عشق گوشوارپیش مؤمن ماتم آن پاکروح
شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح«مولوی»
شعر عاشورا غم انگیز
چنان اسفند می سوزد به صحرا ریگ ها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فرداتمام دشت را زینب به خون آغشته می بیند
مگر باران خون می بارد از عرش خدا فردابرادر! دل گواهی می دهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است، قرآن ها چرا فردا…همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا…ببین شش ماه ات بی تاب در گهواره می گرید
علی از تشنگی جان می دهد امروز یا فرداببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که می افتند زیر دست و پا فردابرادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت می شود وقتی بگوید یا اخا فردابرادر! خوب می خواهم ببینم روی ماهت را
هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه ها فردابه مادر گفته بودم تا قیامت با تو می مانم
تمام هستی من، می روی بی من کجا فردا؟«میلاد عرفان پور»
مطلب مشابه: متن ادبی ماه محرم + جملات و مجموعه شعر در مورد کربلا و امام حسین (ع)
یک روح واحدند، ولی از بدن، جدا
در اتحاد نیست “تو” از “او” و “من” جدااین دو، دو نیستند، تجلی وحدتند
پس باطناً یک اند ولی ظاهراً جداجسمش کنار خیمه و روحش کنار عرش
این گونه هیچ کس نشد از خویشتن جدامی برد با خودش همه اهل بیت را
پس داشت می شد از همه پنج تن، جداحال غریب بهتر ازین که نمی شود
این است آخر عاقبت از وطن جدااز نیزه ها بپرس چرا هر چه می کشید
اصلاً نمی شد از بدنش پیرهن جدادر غارتش کسی به کسی پا نمی دهد
یا می شود لباس جدا، یا بدن جداافتاده است گوشه ی گودال سر جدا
افتاده است گوشه ی گودال تن جدااین کشته هم حسین هم انگار زینب است
این دو، دو نیستند، ولو ظاهراً جدا«علی اکبر لطیفیان»
تا خداییِ خداست، همه جا کرب و بلاست
روزها روز حسین، اشک ها اشک عزاستانا مجنون الحسین
اشجع الناس کجاست؟ عشق و احساس کجاست؟
شاخه ی یاس کجاست؟ دست عباس کجاست؟انا مجنون الحسین
یک طرف اشک پدر، یک طرف خون پسر
یک طرف زخم جگر، یک طرف یا ابتاستانا مجنون الحسین
دل من سوختنی است، اشک من ریختنی است
عشق من سینه زنی است، رهبرم خون خداستانا مجنون الحسین
دیده ام سوی حسین، کعبه ام کوی حسین
قبله ام روی حسین، کربلا قبله نماستانا مجنون الحسین
مهر او در گل من، عشق او حاصل من
قبر او در دل من، سینه ام بزم عزاستانا مجنون الحسین
منم و اشک دو عین، منم و وای حسین
گریه برمن شده دین، کار من سوز و دعاستانا مجنون الحسین
خاک دلدار منم، دیده خونبار منم
تشنه ی یار منم، کوثرم جام بلاستانا مجنون الحسین
شمرکافر زجفا، سر ارباب مرا
تشنه لب کرد جدا، تا زمین است و سماستانا مجنون الحسین
مطلب مشابه: متن مداحی ماه محرم + اشعار جدید برای نوحه و عزاداری ماه محرم و امام حسین
ای ملایـک ز جگــر آه شرربار کشید
آسمان را همگان در شرر نار کشیدنـــالــه وای حسینــا ز دل زار کشید
لطمه بر رخ زده فـریاد دگر بار کشیدآسمانها! همه در آتش دل دود شوید
آن چنــان نــاله بـــرآرید کـه نابود شویدوقت آن است که از جسم جهان جان برود
نــــالـه بـــــر عـــرش ز هـــر آیـــۀ قرآن بروددر شبستــان عـــــدم عــــالـم امکــان برود
نگـذاریــد کــــه شــــه جـــانـب میـدان برودیا بیـایید و سـرراه بگیرید بر او
یا ز دل ناله برآرید و بمیرید براوملـک نـار سـرآورده به فرمان حسین
ملـک آب به فکر لب عطشان حسینملک بـاد شده سر به گریبان حسین
ملک خاک شده خاک بیابان حسینآسمان سوخته و شعله به عرش افتاده
یا که از اوج فلک عرش بـه فرش افتادهفـاطمه آمــده از خلـد بــه استقبالش
مــردها کشتـه و زنها همگان دنبالشنه عجب گرکه خدا فخر کند بر حالش
الـف قـــامـت ذریـــۀ زهــــرا دالشداغها دیــده ولــی با دل مســرور آید
تیغها گوش به فرمان که چه دستور آیدنیــزه دسـت عـــدو منتظـــر فـــرمانش
تیــرهـا یکســره در بنـد کمـان گریانشتیــغهـا عــاشـق زخــم بــدن عـریانش
سنگها لاله و نسرین و گل و ریحانشمرگ، پروانهصفت دور سرش گردیده
داغ دلـدادۀ زخــم جگـرش گـردیدهانبیا بسته صف از بهر فداکاری او
همه گشتند علم بهر علمداری اوبـاز گشتند بــه دنیـا ز پی یاری او
او فروشنده، خدا گرم خریداری اوروح جبریل زند بال به دور سر او
ملکالموت شده بندۀ فرمانبر اوشد سراپا سپر و منت شمشیر کشید
بهــر هــر زخــم ز دل نعــرۀ تکبیر کشیدعشـق را بـر تـن مجروح به تصویر کشید
از پـی تیــر دمــــادم جگـــرش تیر کشیدتیـرها در خـط پــرواز پــر و بـالش بود
دیده سوی حرم و دل سوی گودالش بودحـق نـدا داد که ای مقتل تو دامانم
مــانده تــا لحظـۀ آخـر به سر پیمانمدوست داری ز عدو داد تو را بستانم
همـه یـاران تـو را خود به تو برگردانمتا صف حشر فراموش، قیامت نشود
ذرهای بـر در مـا کـم ز مقامت نشودگفـت ای وقــف تــو از روز ولادت ســـر من
رب مـن صــاحب مــن خــالق مـن داور مناین تو این قاسم و این اکبر و این اصغر من
گـو دو صـد مرتبـه صدپــاره شـــود پیکر منخوشترین لحظۀ من لحظۀ سر باختن است
پیش دشمن سپــر من سپر انداختن استدوست دارم نبود نقطۀ سالم بـه تنم
زخـم پیـوسته شود مرهم زخـم بدنمپیـرهن پــاره، تنــم، پـــارهتر از پیرهنم
سر گرفتم به کف و ذبح عظیم تو منمسینۀ خویش به شمشیر بلا کردم باز
تـو مـرا خواستهای کشته ببینی زآغازبـــود بــر سجــدۀ تسلیــم رخ چــون قمـــرش
نیــزههـا بـود کــه میرفــت فـــرو در جگــرشدر همان حال که لبتشنه جدا گشت سرش
اشک میریخت به رخسار خود از چشم ترشسر جدا شد ز تن و ذکر حقش بر لب بود
چشمش از دامن قاتل به سوی زینب بودای خـداونـد بــه زخـم تـن عـــریان حسین
به تن غرقه به خون و لب عطشان حسینبـه فــــداکــــاری و ایثــــار جــوانان حسین
بــه نمــــاز سحــــر و نغـمـــۀ قـرآن حسینتو کز این غم زدهای شعله دل عالم را
شرری زن که بسوزی جگر «میثم» را«غلامرضا سازگار»
شعر عاشورا در آن میدان عشق
عشق بازی کار هر شیاد نیست
این شکار، دام هر صیاد نیستعاشقی را قابلیت لازم است
طالب حق را حقیقت لازم استعشق، از معشوق اول سر زند
تا به عاشق، جلوه دیگر کندتا به حدی که برد هستی از او
سر زند صد شورش و مستی از اوشاهد این مدعی خواهی اگر
بر حسین و حالت او کن نظرروز عاشورا در آن میدان عشق
کرد رو را جانب سلطان عشقبارالها این سرم این پیکرم
این علمدار رشید، این اکبرماین سکینه، این رقیه، این رباب
این عروس دست و پا خون در خضاباین من و این ساربان، این شمر دون
این تن عریان میان خاک و خوناین من و این ذکر یارب یاربم
این من و این نالههای زینبمپس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق
ای حسین یکه تاز راه عشقگر تو بر من عاشقی ای محترم
پرده برکش من به تو عاشقترمغم مخور که من خریدار توام
مشتری بر جنس بازار توامهر چه بودت دادهای در راه ما
مرحبا صد مرحبا خود هم بیاخود بیا که میکشم من ناز تو
عرش و فرشم جمله پا انداز تولیک خود تنها در بزم یار
خود بیا و اصغرت را هم بیارخوش بود در بزم یاران بلبلی
خاصه در منقار اوبرگ گلیخود تو بلبل، گل؛ علی اصغرت
زودتر بشتاب سوی داورت«ناصرالدین شاه قاجار»
مطلب مشابه: متن تسلیت عاشورا + عکس نوشته های روز عاشورا و شهادت امام حسین در ماه محرم
شعر عاشورا غلامرضا سازگار
ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟پیدا نمیکنم به تنت جای بوسهای
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین منبگذار تا زنم به گلوی بریدهات
یک بوسه با نیابت مادر حسین منای بر تنت سلام، جواب سلام ده
از حنجر بریده به خواهر حسین منزخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون
زخم دلت هزار برابر، حسین منترسم کشند دختر مظلومه ی تو را
او را نگیر اینهمه در بر حسین منبرخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین منمن آن مسافرم که ز خون گلوی تو
کردم خضاب، جان برادر، حسین منگر بیتو میروم سفر شام، غم مخور
همراه ماست شمر ستمگر حسین من«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله میکشد
دستش بگیر در صف محشر حسین من
شعر عاشورا حاج منصور ارضی
جمع صفات پنج تن، یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینبنور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
“انا هدیناه السبیل” ماست زینباو را صداکردم” و ما ادراک” گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینبدربارگاه قدس، در سیر الی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینبزنجیره وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینبگفتیم ” عرفنی” ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینبممسوس ذات الله و مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینبدارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینبوقتی حسین انا الیه راجعون گفت
مرگ خودش را از خدا مى خواست زینبمحکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینببا خدا غرق نیایش شدهای
چه شده یکسره خواهش شدهایاز غمت تب نکنم پس چه کنم
گله امشب نکنم پس چه کنممن که دور سر تو میگردم
یه کمی حرف بزن دق کردماین همه مادری ام را چه کنم
غیرت خواهری ام را چه کنمبنشین شانه کنم مویت را
بنشین بوسه زنم رویت رااحتمالات، شده صد درصد
دخترت از همه جا میترسدنکند یک تنه لشکر بِکِشی
لب به روی لب اکبر بِکِشیگریههای تو پر از دنباله است
آن طرف سر نزنی گودال استدرد من در سر و رویت پیداست
بوسه زیر گلویت پیداستمانده ام بوی تنت را چه کنم
عطر پیرُهنت را چه کنمگرگها دُوْرِ تنت بسیارند
خنجر کُنْد شنیدم دارندناله مادرمان میآید
چه بلایی سرمان میآیداز حرم دور نمان میترسم
من ز لبخند سنان میترسممیزند اسب بر این پیکر، مُهر
بی امان است حرم فردا ظهرساربان نیز حمایل بسته
به عقیق یمنت دل بستهوای اگر درد، فراوان باشد
وای اگر خارِ مغیلان باشدوای اگر جان مرا چال کنند
کوفیان غارت خلخال کنندوای اگر از همه عالم بخورم
وای اگر سیلی محکم بخورم★شعر عاشورا★
مطلب مشابه: عکس نوشته تاسوعا + متن و جملات ویژه روز نهم ماه محرم و تاسوعای حسینی
بی سر و سامان توام یا حسین
سلام بر تو و نیزه ای که حامل توست
به محملی که درونش تمامی دل توستسلام بر تو بر زلف عنبر افشانت
نگاه غم زده ی زینب پریشانتدشت پر از ناله و فریاد بود
سلسله بر گردن سجاد بودفصل عزا آمد و دل غم گرفت
خیمه دل بوی محرم گرفتزهره منظومه زهرا حسین
کشته افتاده به صحرا حسیندست صبا زلف تو را شانه کرد
بر سر نی خنده مستانه کردچیست لب خشک و ترک خورده ات
چشمه ای از زخم نمک خورده اتروشنی خلوت شبهای من
بوسه بزن بر تب لبهای منتا ز غم غربت تو تب کنم
یاد پریشانی زینب کنمآه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرهاآه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرهاآه از آن لحظه که بر پیکرت
زخم کشیدند به شمشیرهاآه از آن لحظه که اصغر شکفت
در هدف چشم کمانگیرهاآه از آن لحظه که سجاد شد
همنفس ناله زنجیرهاقوم به حج رفته به حج رفته اند
بی تو در این بادیه کج رفته اندکعبه تویی کعبه به جز سنگ نیست
آینه ای مثل تو بی رنگ نیستآینه رهگذر صوفیان
سنگ نصیب گذر کوفیانکوفه دم از مهر و وفا میزدند
شام تو را سنگ جفا میزدندکوفه اگر آینه ات را شکست
شام از این واقعه طرفی نبستکوفه اگر تیغ و تبرزین شود
شام اگر یکسره آذین شودمرگ اگر اسب مرا زین کند
خون مرا تیغ تو تضمین کندآتش پرهیز نبرد مرا
تیغ اجل نیز نبرد مرابی سر و سامان توام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسینجان علی سلسله بندم مکن
گردم از خاک بلندم مکنعاثقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کندتربت تو بوی خدا میدهد
بوی حضور شهدا میدهدمشعر حق عزم منا کرده ای
کعبه ی شش گوشه بنا کرده ایتیر تنت را به مصاف آمدست
تیغ سرت را به طواف آمدستچیست شفابخش دل ریش ما
مرحم زخم و غم و تشویش ماچیست به جز یاد گل روی تو
سجده به محراب دو ابروی توبر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چهها کرده ایباز که هنگامه برانگیختی
بر جگر شیعه نمک ریختیکو کفنی تا که بپوشم تنت
تاگیرم دامنه ی دامنتمحمدرضا آقاسی
مطلب مشابه: متن عاشقانه برای امام حسین + متن احساسی شهادت امام حسین و ماه محرم
دلنوشته عاشورای حسینی
می دانی! …
همان جا که در آخرین بند زندگیت فرمودی:
بسم الله و بالله…
من از این دورها
از پشت فرسنگ ها فاصله
قلب سرخم را به سوی تو
به پرواز در می آورم
می آیم تا کنج شش گوشه ات
آنجا که تا آسمان و ملکوت
یک چشم بر هم زدن راه است …
می آیم تا در آغوش ضریحت عشق را پیدا کنم …
امام حسین (ع) امام پاکی هاست. مگر می شود جملات زیبا درباره امام حسین شنید و اشک از چشم جاری نشود. عزای محرم تا ابد بر دل تاریخ خواهد بود
باز دلم رفته کنج شش گوشه زانو بغل گرفته و روضه ی عطش را زار می زند …
انگار همه روضه ی تو را می خوانند حسین ..
5 دلنوشته سوزناک و جانگداز درباره عاشورا
سلام میکنیم بر محرمش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمیکند.
سلام می کنیم بر حسین(ع) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکی مان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است.
سلام می کنیم و بر غربت و قرابت حسین(ع) از مدینه تا کربلا.
سلام می کنیم بر حال و هوای محرم که با همه فرق می کند.
سلام بر شه مظلوم عالم.
سلام بر دل های شوریده از عشق حسین(ع).
سلام بر نواهای دل انگیز یا حسین(ع).
سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین(ع).
سلام بر لبِ تشنه ی حسین(ع)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود.
سلام بر شبی که حسین(ع) وداع کرد با آن هایی که مرگ را واهمه داشتند.
سلام بر عزاداران حسین(ع)که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو.
و ما عزای حسین (ع) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم.
جوشش خون حسین(ع) در نینوا شیعیانت را به خروش می آورد. مرگ سرخ تو آینده ی سیاه بشریّت را، عاشقانت را، شیعیانت را سفید کرد.
تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی.
رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد.
حداقلش همین است که محرمت، عاشورایت و پرچم های سیاه و سرخ که می آید، وداع می کنیم با هر چه پلیدی است که ما را گرفتار خود کرده است. محرم فرصتی است از عشق او سیراب شویم، رذالت ها را کناری بگذاریم، چند صباحی آدمیت را تجربه کنیم که تو خواهان آن بودی.
و تو هر سال که محرم می شود، زنده می شوی تا همان فریاد را سر دهی که آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و آنگاه که ظهر عاشورا می رسد نظاره می کنی که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شوی تا دل خون تو، دل های جا مانده از قافله را بسوزاند…
شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست.
حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.
رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد.
این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه:
“عشق” می خواهد و لــبـیــک…5 دلنوشته سوزناک و جانگداز درباره عاشورا