شعر عاشقانه دلبر با گلچین اشعار در وصف دلبر عاشق
زیباترین شعر عاشقانه دلبر و عشق
مجموعه شعر عاشقانه دلبر و اشعار زیبای احساسی در وصف دلبر عاشق را در این مطلب روزانه گردآوری کرده ایم.
دلبرا خواهم ز حق شام و سحر یارت شوم
چون بلا کش عاشقم هرلحظه غمخوارت شومسوزم هر شب من به شمع عارضت پروانه وار
تا سحرگه طالب دیدار رخسارت شوم درکعبه مقصود عاشق ای بت زیبا تویی
کاش کاین بختم مدد سازد که زوارت شومظاهر ای طوطی وشم،آیینه حسنت بکن
تا که من قربان آن لعل شکربارت شومتا زنم مانند مجنون در سر کویت قدم
هر چه دارم عمر ای لیلا پرستارت شومکاش بر دیدار تو باشد چو یوسف قیمتی
من به نقد جان خود اول خریدارت شومهرچه گفتی ای«سراب»وصف رخ دلبر بگو
تا ز عشق آن سخن قربان گفتارت شوم
***
دیده ها چون شبنم گل نم نم از غم می گریست
عقل پرسیدش که ای دیوانه اشک از چیست چیست؟
ان که لبریزت نمود از ساغر سودایی اش
انکه میسوزی ز داغ حسرت او کیست کیست؟
امدم در وصف دلبر مصرعی پیدا کنم
فکر گفتا عاجزم من در توانم نیست نیست
دل به تنگ امد تپید و سرخوش و شوریده گفت
می توان حتی نباشد با خیالش زیست زیست
کاش می شد یک زبان در وصف احساسات بود
چشم ها در شادی و غم جور دیگر می گریست
داود رزاقی راد ( کویر )
***
اشعار بلند برای دلبر عاشق
دو چشمانش چو آهوی غزالیست
ببین دلبر عجب صاحب جمالیستمرا بسته به زلفین سیاهش
دو ابرویش کمانی را مثالیستبه هم پیوسته آندو در نهایت
به گونه ی سپیدش دانه خالیستزدندانش صدف شرمنده گشته
تبسٌم بر لبانش را خیالیستدماغش با قلم خالق کشیده
ندانی بر دل یارش چه حالیستهماندم کز روخش او پرده گیرد
طلوع ماه افتد در کمالیسترخش را کس نبیند مثل گوهر
برلیان در حفاظ است تا وصالیستزمنع دلبر افتد شعله بر عشق
پس از حرمانی نعمت خیلی عالیستاگر کوهر نهی تو بر سر راه
برای هر کسی آن دست مالیستنبدد عاقلی دل بر چنین چیز
نداند مال اوست یا دزد مالیستمکن با یار هر جایی تو پیوند
همانکه با همه کس لا ابالیستبه ظاهر همچو ماری خوش خط و خال
به باطن زهر دارد نیش خالیستهوسها رنگ به رنگ دارد به باطن
درونش خالی از تو چون سفالیستاگر با او دهی پیمان دوستی
زتو گردد جدا تا نصف سالیستکمال یار بود حسن وجمالش
اگر عفت برایش یک مدالیستمباد هیچ بی کمالی بی جمالی
کنارت بسته بر یک چوبی شالیستشاعر احمد سیقانی
***
دیدنش ِاهتمام باید کرد
به رخش التیام باید کرد
به قیامش سجود باید رفت
به هبوطش قیام باید کرد
چون نیازش نشسته بر دل و جان
ناز رویش مدام باید کرد
یار ما در خفا نمیگنجد
به حضورش سلام باید کرد
گفتی از وی نظر چه داری دوش؟
نظرش صبح و شام باید کرد
باز گوپید وصف دلبر ما
شرح وصفش تمام باید کرد
چون رخ ماهتاب روشن از اوست
ماه را در نیام باید کرد
غزل از وصف او به نقصانست
گرچه حسن ختام باید کردشاعر علیرضا نجابت
***
زیباترین شعر عاشقانه دلبر
یاری دارم که بس با خرد و با شرف است
دلبر است او چه فرهیخته و با هدف است
هدفش میل به دمسازی و مهر و ادب است
می برد دل ز من همچو نگاهش عجب است
چشمانش چو چشمان غزال در صحرا
قد رعناش به سان همان سرو قد است
ابروانش کمندی است که زند بر دل یار
تیر اگر بر آن نهی مطمئناً پر خطر است
رخ زیباش همی طعنه زند بر خورشید
چون که پرتو بدهد نور شمس بی اثر است
اندامش بس که قشنگ است در این وادی عشق
هر چه بینی که چه او خرم و چون بر طرب است
چون به سویم بخرامد ببرد دل از من
جان نمایم به فدایش که چون پر شرر است
کس ندارد چو منی یار به این مه رویی
شاکرم از آن خالقی که چون با هنر است
شاعر محمود بیهقی
***
از کف بشد قرار و دادم به اشک و آه
شوقا الی من یرانی و لا اراه
هجران که همقدح ما بوده شاهد است
خون میرود زدوچشمان پی نگاه
صبر آن حریر گران که به اندام زاهد است
از عاشقی چو من تو مجو و مخواه
من بد کنان و جوارح به حمد دوست
فریاد از این من درمن فغان ز راه
ساقی زجام صفا ما را دمی بساز
شاهد ز وصف دلبر یکتا درد ما بکاه
صوفی نظاره بر این خرمن خشک و تر مکن
آتش بزن زنفیری ،مطرب به هرگناه
ذرات من همه از اوست کین چنین
بر آسمان شده یا هو، یا من هوالاله
…
جانا مخواه عشرت گردون زهر خسی
خواهی تو گر دولت باقی زخواجه خواهشاعر محسن معدن نژاد