شعر بافتن مو + اشعار عاشقانه و زیبا به همراه جملات در مورد بافتن موها
در این بخش روزانه جملات و متن های عاشقانه در مورد بافتن مو را گردآوری کرده ایم. این متنها و جملات احساسات و عواطف شما را نشان می دهد.
مجموعه شعر در مورد بافتن مو
اگر عاشق بافتن موهای معشوقه خودتان هستید و می خواهید احساسات خود را بیان کنید، می توانید از این جملات و متن ها استفاده کنید.
موهایت را به من بسپار
بلدم ببافم
سختتر از رویا که نیست
**
بباف
یکی زیر، یکی رو…
موهایی را که زیر و رو کردند
دنیا را برای یافتن دستهایت…
**
دلم یک نفر را میخواهد
که وقت آمدنش تنهاییام را ببردمن موهایش را ببافم و آرزوهایم را
**
اشعار زیبا در مورد بافت مو
بلدم عشق بورزم بلدم ناز کنم
بلدی مو ببافی بلدی باز کنی؟
**
بافتن موهای یک زن
را باید به دست مردی سپرد
که عاشقانه دوستش دارد
چرا که او بیش از هرکسی
در پیچ و تاب آنها جان داده است.
**
من فقط عاشق اینم
وقتی از همه کلافهام
بشینم یه گوشه دنجموهای تو را ببافم
**
که گفته زنها میبایست بافتن موهایشان را یاد بگیرند…
این کار یک کار کاملا مردانه است.
**
شعر کوتاه و عاشقانه بافتن موها
هیتلر، موسلینی، استالین، ناپلئون
هممه احمق بودند!
کدام مرد عاقلی به جای بافتن موی معشوقهاش عمرش را صرف جنگ میکند.
**
مو به مو سلسله زلف پریشان تو را
در خیال شب تنهایی خود بافتهام
**
همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی
من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
**
موهایت را بباف…بگذار جهان دوباره آرام بگیرد.
**
برای هر زنی در جهان مردی است
که برای موهایش شعر ببافد و
برای هر مردی زنی در جهان است
که لباس خستگیهایش را با عشق از تنش بیرون کند
به وقتش هم خودش میآید
دل نبندید به این آدمهای گذارا.
همیشگیتان همین حوالی است.
**
تو در حسرت بافتن مویی زنانه؛
من در حسرت آرام گرفتن در آغوش مردانه
و غروری که پوزخند میزند به حسرت هر شبمان
**
شعر بافتن موهای توست
وقتی جهان آشفته است
**
موهایت را که میبافی تار به تارش شعر میشود بانو جان
**
بانو
هنگامی که از سرشادی گیسوانت را در باد رها میکنی
نمیدانی چه نقاشیها که از باد میتوان کشید
و هنگامی که از حجم غصه گیسوانت را میبافی
نمیدانی چه شعرها که از موهایت میتوان بافت
بخند موجود ظریف
وقتی که باد را با موهایت نقاشی میکشند و
شعر را با موهایت میبافند.
**
شنیدهام دختران عاشق، موهایشان رهاست
میرقصد در باد
تاب میخورد با نسیم
حال من موهایم را میبافم
غمهایم را
یکی زیر… یکی رو …
و تو که دنیای مرا نمیدانی …
بگذار به حساب دخترانگیهای صورتیام
**
مثل دختر بچهای تخس به زور بنشانیم جلوی آینه و با عشق موهایم را ببافی؛
و من حوصلهام سر برود و بگویم اصلا همین فردا میروم، کوتاهشان کنم؛
و تو بگویی این تار موها رشتهی حیات تواند و مبادا بدمشان به دم قیچی
که آنوقت میمیری تو و من زیر لب خدایی نکندی بگویم
و بعد عشق کنم از موهای گیس کردهام به دست عشق
و هر روز همین آش باشد و همین کاسه
**
جانم فدای تو آن دم که پرسمت
این چیست، موی بافته؟ گویی که دام توست
**
بافتن موهایت را دوست دارم
مثل بافتن خیالاتم
بافتن تا رسیدن به مرز آغوش تو