شعر در مورد متولدین ماه اسفند + مجموعه اشعار زیبا برای مردان و زنان متولد اسفند
اشعار زیبا در مورد متولدین ماه اسفند و متن های کوتاه و بلند شعر در مورد افراد تولد ماه اسفند را در این بخش روزانه آماده کرده ایم.
اشعار زیبا برای مردان و زنان متولد اسفند
آخر به چه درد میخورد
آفتاب اسفند!؟
اینکه جای پای تو را
آب کرده است!
راحت شدم
مثل آخرین برف اسفند،
در بازوان تو.
***
عید که آمد
فکری برای آسمان تو خواهم کرد
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی ستاره هایت بکشم
و گلدانی
کنار ماهت بگذارم
زندگی
***
همیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت
بد نیست
گاهی هم دستی به موهایت بکشیبهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست!
بهار یعنی
جای بوسههاي مردی
که تو باشی
روی گونههاي زنی
که من باشم
شکوفه بدهد!
***
لبخند نزن جان من ای خوش قد و بالا
اینگونه نریز از لبت انگور و عسل را
قح قح زدنت برده دل از فنچو قناری
لبخند شکر ریزِ تو شد طوطی و مینا
افسرده شد از قامت تو کاج و سپیدار
از قامت چون سرو نه؟! از قامت رعنا
با اخم خودت وصف کمی طعمِ ملس کن
شیرینی لبهای تو آفت شده جانا
ماه رُخِ تابانِ تو شد قبلهٔ خورشید
مهتابِ رُخت روشنی روز و شب ما
گیسو نفشان دلبرِ زیبا وسطِ روز
شب میشود از سلسلهٔ موی تو برپا!
مرداد شد از خنده تو فصلِ شکوفه
شبنم شده از شوق رُخت تُحفهٔ صحرا
معشوقهٔ اسفندیِ من راز لبَت چیست؟
که از کنجِ لبت شد گل الاله شکوفا
لطفی بکن و ناز نکن حضرتِ طنٌاز
دل کرده تو را با همهٔ عجز تمنّا
این ناز و ادا های تو شد مساله سازی
بس کن نشدی خسته از این طرح معما؟
***
سحرگهان بشنیدم ز باد اسفندی
که تا به کی به زمستان نفس دربندی؟
بهار عمر و جوانی است جان من دریاب
بیا که موسم عشق است و آرزومندی
فدای آن لب لعلم که در هجوم بلا
نباشدش سخنی جز حدیث خرسندی
خیال زلف تو نقش است بر صحیفه چشم
نقاب بر فکن از ماه عارضت چندی!
جهان به چشم ترم چون سرای ویرانی است
از آن زمانه که بنیاد دل برافکندی
بیا که وقت گل است و زمان لاله و گل
“شهاب”چند به زندان خویش دربندی؟
***
شعر در مورد اسفند
ای که تنها مونس غم شبهای منی
مرگ اگر هم بشوی کل دنیای منییک نگاهم کردی دل به نامت کردم
حال تنها مالک دل تنهای منیآنقدر زیبایی که دلم می گیرد
مال هرکس نشوی یار زیبای منیتو به دنیا آمدی تا که عشق آموزی
عشق اسفندی من مشق و املای منی
***
اگـــر روزی داســـتان یه اسفند ماهی رو نقـــــل کردی …!!
بـگـــــــــــو …!!
بـی کــس بـــود امــا کســــی را بـی کــس نکـــرد …!!
تنهــــا بـــود امــــا کســـی را تنهـــا نگذاشـــت …!!
دلشکســــته بــــود امــــا دل کســـی را نشکســت …!!
کـــوه غــــم بـــود ولــــی سعی کرد کســـی را غمگــــین نکـــــند …!!
و شـــایــد بـــد بـــود ولـــــی بــــرای کســــی بــــد نخــــواســـت …!!اسفندی که باشی صبرت که لبریز شه فقط می گذری …
هرچقدم که واست عزیز باشه …
***
شعر کوتاه اسفند ماه
در نیم روز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
میهن سیارشان
در جعبههای کوچک چوبی
در گوشه خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد
***
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست!
بهار یعنی
جای بوسههای مردی
که تو باشی
روی گونههای زنی
که من باشم
شکوفه بدهد!
عشق تولدت مبارک
***
شعر زیبا برای افراد متولد ماه اسفند
عشق
عجب حال و هوایی دارد این عشق
به نام و ریشه جایی دارد این عشقبه وصل و دوستی هرجا می زند حرف
درون را تکیه گاهی دارد این عشقگر هر کس بی عشق لب خنده دارد
نداند سینه جایی دارد این عشقسفر تا آن رسیدن خط پایان
به راهش رد پایی دارد این عشقنظر بر آن جمال و صانع عشق
سپا سش آن خدایی دارد این عشقبه جهل و کینه و عهدی شکستن
خطر را جمله چاهی دارد این عشقبه چشمی با نگاهش جان جانان
به رمزش رتبه جانی دارد این عشقبه مقصد می برد آنکه خدایی است
گذر مستانه سازی دارد این عشقنگاهی دوری اش بس گریه شوق
دو دیده اشک نابی دارد این عشقبه شعر و بس ترانه هیچ نگنجد
غزل را سن و سالی دارد این عشق
***
اسفندیم
زود دل میبندم
دیر فراموش میکنم
زود میشکنم
دیر جوش میخورم
ساده ام
میسوزم به پای سادگیم
***
شعر در مورد اسفند
اسفندی که باشی میشی یه ” مرد اسفندی ” که جذابیت زیادی واسه خانومای ماه های دیگه داری…!
اسفندی که باشی میشی یه ” زن اسفندی” که میتونی آرزوی هر مردی باشی…
***
فقط یه اسفند ماهی میتونه
باوجود غرورش مهربون باشه
باوجود بی طاقتیش صبور باشه
در عین عصبانیت آرامشش رو حفظ کنه
و باوجود دلتنگی و غصه لبخند بزنه!!!
اسفند کـه عاشق شوی
سال رابا بوسه تحویل می کنی
حتّی اگر سال نو
نیمه شب از راه برسد
اسفند ماهی کـه باشی
همیشه مثه آب روی آتیش می مونی
و این یه نکته رو هزاران نکتۀ مثبت تـو بـه حساب میاد
***
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو می دونم هیچکس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند
بهار تو بر میگردی چیزی نمنونده بخند
لحظه ي خوب
لحظه ي ناب
لحظه ي آبی صبح اسفند
لحظه ي ابرهای شناور
لحظه ای روشن و ژرف و جاری
حاصل معنی جمله ي آب
لحظه ای که در آن خنده هایت
جذبه را تا صنوبر رسانید
لحظه ي آبی باغ بیدار
لحظه ي روشن و نغز دیدار
***
شعر برای متولدین ماه اسفند
گیرم که ابر بامدادان بهشت این جا
بارید و خوش بارید
وان روشنی آسمانی را
نثار این حصار بی طراوت کرد
از ساحل دریاچه ي
اسفند
با بی کرانی آیینه اش تابید و خوش تابید
اما
مرغان صحرا خوب میدانند
گلهای زندان را صفایی نیست
***
باد تر
بهار
بوی غبار خشک بیابان تشنه داشتدراین ایوان
که اکنون ایستاده ام
سال تحویل میشود
در آن غروب ماه اسفند
از همه ی ي یاران شاعرم
دراین ایوان یاد کرده ام
من یک *اسفندی ام*
مرا با لبخند هایم می شناسید
با خنداندن هایم
با رفتار هاي بچه گانه ام
وقتی وارد جمعی میشوم بدون شک خنده در آن جمع غوغا میکند
شاید قاطی شما شوم وقتی حتی به من میخندید!!!!
من یک *اسفندی ام*
با قلبی که دروغ بلد نیست
قلبی که تپش هایش معنی میدهد
***
اسفندی ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺁﺗﺶ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ
اسفندی ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻏﻤﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎﺏ
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻫﻤــﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧـﻪ ﺩﺭﺩﯼ
ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧـﻪ ﻏﻤــﯽ که ﺑﺨــﻮﺭﯼ
***
اسفندی که باشی ،میشی ته تغاری خدا…!
اسفندی که باشی بهترین مشاور واسه همه ی ای، اما به خودت که میرسی نمی دونی چی درسته و چی نادرست..!
اسفندی که باشی دلت نازکه و زودی میشکنه اما دم نمی زني و بازم می خندي…!
اسفندی که باشی گاهی حس میکنی تو اصلا مال این زمان نیستی! متعلق به دوره ي دیگه ای هستی…!
اسفندی که باشی گاهی خودتم نمی دونی چته! درکت خارج از توان اطرافیانت میشه..!
اسفندی که باشی معنی سکوتت رو فقط خودت میفهمی و بس!
اسفندی که باشی یه آهنگو اینقدر گوش میدی تا جیغ همه ی رو در بیاری!
***
در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش
زیباتر از درخت در ماه اسفند چیست ؟
بیداری شکفته پس از شوکران مرگ
زیباتر از درخت در ماه اسفند چیست ؟
زیر درفش صاعقه و تیشه ي
تگرگ
زیباتر از درخت در ماه اسفند چیست ؟
عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ
از راه، فراز آمده با هلهله اسفند
وقت است که از نو بسرایم غزلی چند
اسفند فراز آمده تا مشعلی از شعر
در سینه ی افسرده ام از نو بفروزد
ماه فروردین من از راه با تمکین رسید
سال را تحویل دادم، ماه فروردین رسید
شاد بودم موسم اسفند را، شاد و زلال
ماه فروردین ولی هم شاد و هم غمگین رسید…“