جملات و اشعار اربعین حسین با عکس نوشته های تسیلت این روز
جملات و اشعار بلند و کوتاه اربعین
به مناسبت اربعین حسینی مجموعه از جملات و اشعار تسلیت اربعین را در این بخش روزانه گردآوری کرده ایم.
گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست
علم فاطمه دست قلم عباس است.
***
اربـعین یعنی چهل روز بی کسی
دل خوش سرها شدن از بی کسی
اربـعین حسینی بر همه ی عاشقان ابی عبدالله (ع) تسلیت باد.
***
اربعین است و جهان یکسره هیأت شده است
حرم یار مهیای زیارت شده است
تو که حق به مددش کرده نصیب
یاد ما باش که دلم یکسره ویران شده است…
***
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
اربعین غصه های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد
اربعین، فریاد احساست چه شد…
***
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
***
باز دلم خون شد و چشمم گریست
آن که درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
***
اربعین است و جهان دل به غمت می بندد
اشک محراب طواف حرمت می بندد
اربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام تسلیت باد.
***
اشعار کوتاه دو بیتی اربعین
امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
***
بوی پیراهن خونین کسی می آید …
***
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
***
اربعین کرب وبلا لذت دیگردارد
چند روز دگرشهر چه دیدن دارد
کاروان، پای پیاده، حرم، بسم الله
ذکرلبیک حسین به چه شنیدن دارد…
***
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
اربعین حسینی تسلیت باد
***
اربعین است اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
گویی از آن خیمه های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز
اربعین حسینی تسلیت باد.
***
خواستم این اربعین را کربلا باشم ، نشد
از نجف، پای پیاده… کربلا باشم ، نشد
زائران بین نمازی در حرم یادم کنید
هر نمازی خواستم در کربلا باشم ، نشد
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
***
اشعار سوزناک تسلیت اربعین
با تو نبود مرا نیازی به کسی
در هر نفسم فقط توام هم نفسی
امروز اگر خسته شدم عیبی نیست
فردای قیامتم تو فریاد رسی
***
سهم ما همیشه همین بوده
زنده باشیــم با نســیــم حرم
کربــلایی حساب کــن مـــــرا
با همین پخش مستقیم حرم
التماس دعا
***
مژده ای اهل گنـه بــاز خدا میبخشد
دو بـرابـر ز شـب قــــدر گدا میبخشد
بــهـر تـســکـیـن دل زار دوا میبخشد
روزی گریــه ی در مـــاه عزا میبخشد
به گدا، تذکره ی کرب و بلا میبخشد
التماس دعا
***
دل ما در پی آن کاروان است
که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است
که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دلها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است
***
جملات و اشعار اربعین
با عشق حسین(ع) دل جوان شد
این شـــور نصیب عاشــقــــان شد
از لطف حسـن(ع) به کل ایـــــــران
ویــــزای عـــــراق رایــــــگــان شــد
التماس دعا
***
پاس و ویزا و بلیط نجف و پیگیری
صاحب صبر! بگو دست مرا میگیری
اربـعین، کرب و بلا، کوله به دوش رفقا
کار روز و شب و ما هم شده خود درگیری
بطلب کربلا بحق امام رضا(علیه السلام)
***
بنازم آنکه دائم گفـتـگوی کــــربـــــلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربــعـیـنـی با گریه میگوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
***
شعر اربعین«مصیبت»
اي ساربان! اي ساربان! محمل نگهدار
آمد بـه منزل کاروان، منزل نگهدارمحمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست
این کاروان خسته دل را منزل اینجاستاین جا بهار بی خزانِ من خزان شد
از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شداین جا همه ی دار و ندارم را گرفتند
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتنداین جا بـه خاک افتاده بودو هست عباس
هم مشک خالی، هم علم، همدست عباساین جا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شداین جا ز آل الله منع آب کردند
با تیر طفل شیر را سیراب کردنداین جا صدای العطش بیداد میکرد
بر تشنه کامان آب هم فریاد میکرداین جا همه ی از آل پیغمبر بریدند
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدنداین جا ظلم بر عترت و بر آل گردید
قرآن بـه زیر دست و پا پامال گردیداین جا بـه خون غلطید یک گردون ستاره
این جا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشوارهاین جا زدند آل علی را ظالمانه
شد یاس ها نیلوفری از تازیانهاین جا چو از خانه بـه دوشان خانه می سوخت
دامان طفلان چون پر پروانه می سوختاین جا بـه گردون رفت دود آه زینب
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینباین جا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زداین جا زگریه ناقه ها در گِل نشستند
دُردانه هاي وحی در محمل نشستنداي کربلا! گل هاي سرخ یاس من کو؟
اي وادی خون! اکبر و عباس من کو؟با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست
پیراهن آوردم بـه همره، یوسفم نیستتصویر درد و داغ در آیینه دارم
چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارمخاموش ودر دل گفت و گو با یار دارم
در سینه داغ هیجده دلدار دارمبعد از حسین از عمر خود آزرده بودم
اي کاش من با ان سه ساله مرده بودماشکم بـه رخ آهم بـه دل سوزم بـه سینه
بی تو چگونه من روم سوی مدینهاي کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد
اي کاش جسمم در کنارت خاک می شدگیرم کـه زنده راه یثرب را بپویم
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟
***
اشعار اربعین حسینی ( از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم)
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم ترا اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنای دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
شکسته جای مهرت را ز بیمهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردمشاعر : استاد حاج علی انسانی
***
اشعار اربعین حسینی ( اشک ها فصل تماشاست امانم بدهید )
اشک ها فصل تماشاست امانم بدهید
شوق آئینه به چشم نگرانم بدهید
از شما می شنوم عطر گل یاسین را
خاک ها رنگ یقینی به گمانم بدهید
جامی از اشک فراهم شد اگر ای مردم
به تسلای دل همسفرانم بدهید
طول یک چله جدایی به خدا یک عمر است
گاه خط و خبر از سیر زمانم بدهید
گر خبر دار شدید از گل داودی من
یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پاره های دلم افتاده در این دشت، به خاک
رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید
کاکل آشفته به خون، خفته در اینجا سروی
باز در سایه اش آرامش جانم بدهید
این رباب است که با لاله رخان میگوید:
ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید
من که از عطر گل فاطمه مدهوش شدم
خبر از حال و هوای دگرانم بدهید
سجده ها کرده ام از بوسه بر این تربت پاک
طاقت از دست شد، آرامه ی جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد
برگی از آن گل صد برگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود
شعله عشق نه آن است که خاموش شودشاعر: محمد جواد غفور زاده
***
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید
گویا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی بر پاست
کز اسیران ره شام خبر می آید