جملات و متن در مورد مادر و مادر فوت شده + عکس پروفایل مادر
در این بخش روزانه جملات زیبا و متن در مورد مادر و مادر فوت شده را به همراه عکس های پروفایل و عکس نوشته های مادر تهیه کرده ایم که امیدواریم از این مطلب لذت ببرید. این دلنوشته ها از کلماتی هستند که از قلب و جان آمده است و برای سپاسگذاری مادر می باشد و در قالب متن ادبی نوشته شده است. می توانید این دلنوشته ها را برای مادر خود بفرستید و از زحمات مادر عزیزتان قدردانی کنید.
جملات و متن های کوتاه در مورد مادر
در ابتدا متن و جملات کوتاه در مورد مادر را می خوانید.
یکی می آید یکی می رود و این قانون بقای زندگیست
اما تو که رفتی هیچکس نیامد
انگار قانون بقا هم پوچ است وقتی تو نیستی.
جمله کوتاه در مورد مادر و عشق زندگی
کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شب بوی شبهای بی بوی من
کجایی ای منِ من؟
کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟
بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ
با تو این من، من است
آری با تو ای مادرم…
متن تبریک روز مادر برای مادر از دنیا رفته
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
میدانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن میگیرند
جملات خاص برای تبریک روز مادر به مادر فوت شده
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را میخواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه این که دلم خوش شود که میدانم نمیشود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم
متن روز مادر از دنیا رفته
نرفت از سرم هـــــر گز هوای تو مادر
هنوز می تپد این دل برای تو مـــــــــادر
چســـــــان زبان بگشایم که خجلت آهنگمنکرده ام دل و جـــــــــان را فدای تو مادر
چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تو به عدمامید قلب حزینم لــــــــــــــقای تو مـــــــادر
چو شبنم است سرو برگ رنگ این گلشنمدام میشنوم من صــــــــــــــــدای تو مادر
درین چمن که حضور جفاست مضمونشچه نعمت است به عـــــــــالم وفای تو مادر
مــــــــــــقیم منزل عزت کسی توان گشتنکه بود حـــــــــاصل کارش رضای تو مادر
نشد ز کیف و کــــــم عمر چشم ما روشنحقیقت است به هــــــــر جا صفای تو مادر
رموز جـــــوهر تُست ( بایزید) و( بایقرا)به این مـــــــــــــقام رسیدن عطای تو مادر
نبود لایق این گنج و این کمــــــــا ل (رفیع)اگر نبود نصیبش دعــــــــــــــــــای تو مادر
شعر ویژه فوت مادر
تا وقتی بودی شمعدانی ها گل میدادند
خانه بوی عطر تو را داشت
و یاس به شوق حضورت
در و دیوار خانه را شکوفه باران میکرد
حالا نیستی و گل ها خشکیده اند
اما چشمه چشمانم
از غم نبودنت نمی خشکد مادرم
دلنوشته های زیبای مادر
کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا میبوسید و تمام دردهایم از یادم میرفت
دیروز زمین خوردم ولی دردم نیامد اما به جایش تمام بوسه های مادرم یادم آمد.
***
افسوس دگر
مادر شیرین سخنم در بر ما نیست
آن گوهر یک دانه پر مهر و وفا در بر ما نیست
آن سنگ صبور، ذاکر حق تا دم آخر
افسوس و صد افسوس دگر
سایه او بر سر ما نیست
متن احساسی در مورد مادر عزیز
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه
اون روز روزیه که مادرت پیشت نیست.
***
مرا آن روز شادی بود در سر
که سر میبود بر زانوی مادر
چراغ خانهی ما گشته خاموش
که مادر نیست اندر خانه دیگر
جملات کوتاه برای قدردانی از مادر
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر
***
رفتی از من مهر گسستی مادر
با رفتن خود دلم شکستی مادر
افسوس که بودی و ندانستم من
ای در گرانمایه چه هستی مادر
متن های احساسی برای مادر
وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه گفتم: مامان پـر؛ خندیدی و گفتی: من که پر ندارم!!!
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی…
***
میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی این که بشینی
به خاطراتت با مادرت فکر کنی
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی
چند لحظه بعد
شوری اشک های لعنتی
شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
عکس پروفایل مادر
زمين باير دل را نهال عشق مي كارم
به پايش هر شب و هر روز سيل اشک مي بارم
از آن سرمست يک روزي درختي مي شود سرسبز
كه بر آن حک كنم مادر هميشه دوستت دارم
***
ز سر شد سایه ات کوتاه، مادر
جهانم شد مصیبت گاه، مادر
سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر
عکس نوشته برای مادر عزیز
میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی اینکه بشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد…
شوری اشکهای لعنتی، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند.
***
مادرم
در نگاهت خستگی معنا نداشت
وسعت پاک تو را دریا نداشت
آه ای جاری تر از خورشید خوب
کاشکی هرگز نمی کردی غروب
جمله عکس برای مادر
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ.
دلنوشته احساسی در مورد مادر و برای مادر عزیز
در ادامه متن و دلنوشته های زیبا برای مادر را می خوانید.
مادر یعنی زندگی، مادر یعنی عشق، مادر یعنی مهر
مادر یعنی فرشتهای که با اشکت، اشک میریزد و با خندههایت میخندد. مادر یعنی فرشتهای که نگاهش به تو است و با هر لبخندت، زندگی میکند. مادر یعنی فرشتهای که موهایش برای بزرگ کردنت سفید میشود و به تو میگوید: «پیر شوی مادر، درد و بلایت به جانم…» مادر یعنی فرشتهای که صبح که خوابی آرام میز صبحانه رامیچیند تا وقتی بلند شدی زندگی را لمس کنی. مادر یعنی فرشتهای که شبهایی که غم داری یا مریضی تا صبحبالای سرت مینشیند و نگران است. مادر یعنی فرشتهای که وقتی موقع کار میگویی خسته شدم؛ با اینکه پاهایش درد میکند میگوید: «تو بشین مادر من انجام میدهم…». مادر یعنی فرشتهای که هیچوقت باور نمیکنی مریض شود یا پیر شود چون همیشه و توی هر حالتی به روی تو لبخند میزند. مادر یعنی فرشتهای که طاقت دیدن اشکهایش را نداری. مادر یعنی همه زندگی
مادر! من خدا را نقاشی کردم؛ خدا به شکل بوسههای تو بر پیشانی من بود. مادر! من از آن آخرین بدرقهات تا پشت دیوار بیکسی نوشتم و بغض کردم. مادر! در اینسوی بیخوابی، من هر شب پرنورترین ستاره را تو میبینم. شنیدهام کولهبار دوران کودکی مرا سنگ صبور خویش کردهای. من هم در آن آیینه که دادی یادگاری؛ در آن هر شب تصویری از تبسم تو را میبینم. مادر! ای زیباترین احساس، قشنگترین بنفشه، ستارهام را چندیست گم کردهام…

سلام بر تو ای مادر برتر از جانم و سلام بر تو ای همیشه مهربان و صمیمی. و سلامتی را نثارت میکنم به اندازه دریای نگاهم. مادر مهربانم نمیدانم در این نامه که قصد من گلایه از توست اول از مهربانیهایت و زحماتت بگویم و یا از همان اول ابراز ناراحتی خود را از جانب تو بگویم؟ اگر بخواهم از خوبیهایت بگویم که تمامی ندارد و انگشتانم ناتوانند برای نوشتن آن همه مهر و وفا و صمیمیت.
و اما گلایه من از تو؛ چراهای بسیاری در سر دارم که همه بدون جواب مانده اما نمیدانم چرا هیچ وقت با جواب دادن آنها به من نتوانستم قانع شوم. از تو میپرسم که نگران لحظههای منی از تو که روز و شبت را برای من یکی کردی تا من به اینجا برسم. چرا هماکنون برای آزادیم حد و مرزی کوچک نهادهای؟ چرا هنوز باور نداری که من بزرگ شدهام و آن دختر 5 ساله نیستم؟ چرا فکر میکنی همیشه بعد از غروب آفتاب همه برای من در کمین هستند و من باید سریع در خانه باشم؟ چرا باور نداری که من من هستم و برای خودم باورهایی دارم؟ چرا؟ چرا؟
مامان عزیزم، آیا میدانستی عاشقت هستم؟ آیا میدانستی هیچکس، هیچکس و هیچکس نمیتواند جای تو را توی قلبم بگیرد؟ آیا میدانستی حاضرم همه چیزم را بدهم تا همیشه نزد من باشی؟ میگویند:«بچه ننه است»! چقدر بچه ننه بودن قشنگ است، چقدر لذتبخش است. آخر اگر نباشی قدر خیلی از روزها را نمیدانیم.
عشق به تو بهترین و تنهاترین عشقی است که میشود باورش کرد. یعنی بالاتر از عشق به مادر وجود دارد؟
یادش بخیر، قصههایی که برایم میگفتی چقدر لذتبخشتر از قصههای تنهایی امروزم بود. شنل قرمزی، چوپان دروغگو، شنگول و منگول و حبه انگور را برایم تعریف میکردی. چرا با اینکه چهار پنج سال این قصهها را میگفتی هیچ وقت برایم تکراری نمیشد؟ چرا؟
ولی الان زیباترین فیلمها و داستانها و رمانها نهایتاً یک بار به من لذت میدهد، چرا؟
مامان عزیزم، دمت گرم، نوکرم، تا عمر دارم خاک زیر پاتم؛ فقط یک چیز میتوانم بگویم: عاشقتم.
روزی یک نفر به من گفت: آیا میخواهی همه دنیا مال تو باشد؟
گفتم: دنیا در دستهای من است وقتی لبخند مادرم جلوی چشمانم، صدای مادرم طنین افکنده در گوشم و دستان مادرم پشت و پناهم است.
یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، كشتی تا یك لقمه بیشتر بخورم!
یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوكوموتیوران؛ میگفتی بخور تا بزرگ بشوی آقا شیره!
و من عادت كردم كه هر چیزی را بدون اینكه دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغضهای نتركیدهام را.
دلنوشته برای مادر فوت شده
ﻣﺎدرم! هیچوقت ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ نمیکنم. ﭼﻘﺪر ﺧﻮﺏ بود ﺍﮔر ﺁﻏﻮﺵ مهربانت را ﺩﺍﺷﺘﻢ. هنوز هم هرجا نامت را میشنوم؛ به لرزه میافتم. هرجا مادری را با فرزندش میبینم؛ زیر لب میگویم: من هم روزی مادر داشتم. من هم روزی گرمای وجودش را داشتم.
مادرم! کاش میدانستی که این روزها بیشتر از گذشته به وجودت احتیاج دارم… اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی. این اطمینان را از آرامش قلبم دارم.
امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت میآیم. این اشکهای من از سر دلتنگی است. دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت. کاش بودی. امروز دلم آتش گرفت و دوباره جای خالیات را حس کردم. میدانم جای تو خوب است و فرشتههای آسمان امروز را برایت جشن میگیرند. آخر میدانم که بهشت زیر پای توست. کاش فقط امروز نگاهت را داشتم.خدایا کاش فقط یک بار دیگر آغوشش را داشتم.
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود. اکنون بزرگ شدهام مادرم را میخواهم، نه برای گرفتن گوشه چادرش؛ میخواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم. نه اینکه دلم خوش شود که میدانم نمیشود! شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم.
مادر! ای مهربانترین فرشته كاش بودی و مرا در آغوش میگرفتی. من به دستان گرم تو محتاجم. بدون حضور تو ای مادر
دریای مواج پا بسته مردابم. در یك شب به یاد ماندنی كه به جای باران ستاره بر زمین میبارد به خوابم بیا! كاش اتاق كوچكم پر از عطر خوش تو شود.
گفتم مادر! گفت: جانم
گفتم درد دارم! گفت: به جانم
گفتم خسته ام! گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! گفت: بخور از سهمِ نانم
گفتم کجا بخوابم؟ گفت: روی چشمانم
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم، شادم!
همیشه از درد گفتم و از رنج!
***
مادر تو والاترین رویای عشق، اولین و آخرین معنای عشق هستی و تو که همیشه دلواپس فردای ما و غمخواری بیهمتا برای ما هستی. زندگی بدون تو سراسر رنج خواهد بود تویی که چشم چراغ زندگی ما هستی و در همه حال زندگی ما از تو روشن است.یاد تو مرا آرام میسازد.
زیباترین آهنگی که در عمرم شنیدم صدای تو و آواز اعجازانگیز لالایی تو بود. گویی تو پیامبری بودی که رسالتت عشق بود. دنیای عشق از تو زنده میشود و به من زندگی بخشیدی، دوستت دارم.
مادرم! بارها با صداى گریهام تو را از خواب خوش بیدار كردهام. خیس گریهام دوباره بیدار شو؛ با دستهاى مهربانت صورتم را نوازش كن و با گرماى وجودت آرامم كن. امشب دوباره دلم تو را بهانه گرفته است.
همسنگ تمام نبودنهایت به این شبهای اندوه بار اشک بدهکارم و به اندازه همه آرامشت به چشمان بیقرارم خواب؛ برای ترسیم دغدغههایم کنج آغوش امنت را کم آوردهام و برای تسکین دردهایم تمام نوازش دستهایت را.صادقانه بگویم: من کم آوردهام. من همه بودنها را در نبودنهایت کم آوردهام.
دلتنگی یعنی اینکه: بنشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی. آنوقت یک لبخند زیبا روی لبت بیاید. ولی چند لحظه بعد، شوری اشکهای لعنتی، شیرینی آن خاطرهها را از یادت ببرند.
جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهد و تجربه را زیاد میکند. هیچ جا ننوشتهاند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند. مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته است و دستانی که زیر ناخنهایش جز خستگی چیزی نمیروید، و گیسوانی که رقص بر شانههای زنانه را به خاطر نمیآورند. مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است./ نیکی فیروزکوهی