عکس پروفایل سکوت | عکس نوشته سکوت و متن خاموشی و بی حرف شدن
در این قسمت روزانه عکس پروفایل سکوت، عکس نوشته سکوت، جمله عکس های سکوت و زیباترین عکس های نوشته دار سکوت را آماده کرده ایم. شما نیز می توانید این متون سنگین و زیبا را در فضای مجازی خود با دیگران به اشتراک بگذارید.
عکس پروفایل سکوت
تنها آرامش و سکوت، سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است.
فیودور داستایفسکی
عکس نوشته سکوت که می کنی
زمین در ابتدا گستاخ و خاموش و درک ناشدنی است، طبیعت در ابتدا گستاخ و درک ناشدنی است، نومید مشوید، راه خود را دنبال گیرید، در این راه بسی چیزهای آسمانی است که مستور و نهفته است.
والت ویتمن
متن تلخ سکوت
سکوت شب
می تواند دلیلی باشد
برای شروع دلتنگی
درست از همان لحظه ای که
بدانی شنونده ای نیست
برای شنیدن دلتنگی هایت
متن تنهایی سکوت
دردی که انسان را به سکوت وا می دارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا می دارد و
انسان ها فقط به فریاد هم میرسند
نه به سکوت هم
جملات غمگین سکوت
خاموش باشیم
زیرا در آن زمان است که
صدای نجوای خدا را خواهیم شنید
متن سکوت و خاموشی
گاه خاموشی، بهتر از سخن، از راز دل خبر می دهد.
یوهان ولفگانگ فون گوته
جمله عکس های سکوت و مرگ
در آغاز سکوت بود و سکوت خدا بود و خدا کلمه نبود، که کلمه نیاز بود
عکس پروفایل ساکت شدن
آنچه بر حسب ضرورت روی می دهد، آنچه که انتظارش می رود و روزانه تکرار می شود، چیزی ساکت و خاموش است؛ تنها اتفاق سخنگو است و همه می کوشند آن را تعبیر و تفسیر کنند.
میلان کوندرا
جملات با معنی در مورد سکوت
مبادا شما را چنین در نظر آید که در کارهایتان دون پایه و خوارید؛ بلکه چنین سزد که آن را به زمان رخدادنش واگذارید! …که نکوهش وجدان، خاموش گردانیدن اندرون بایسته نیست.
نیچه
متن برای بی حرفی
کسی دوستدار حقیقی زنان است که امروزه به آنها بگوید : زنان در باب زنان سکوت کنند!
نیچه
سخن بزرگان در مورد سکوت
هنوز روز است؛ بکوش تا کاری کنی، زیرا وقتی که شب خاموش فرا رسد هیچ کس کاری نمی تواند کرد.
گوته
قلب شما در سکوت و آرامش به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد، اما گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید، بشنوند.
جبران خلیل جبران
خاموش باشیم، زیرا در آن زمان است که صدای نجوای خدا را خواهیم شنید.
رالف والدو امرسون
متن و جملات سکوت
هیچ چیز به اندازه ی سکوت و خاموشی باعث افزایش قدرت نیست.
شارل دو گل
دهان زشتگوی را باید با خاموشی وقار بست.
فرانسیس بیکن
اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند، بهتر که سخن گویی تا دیگران خاموشت کنند.
سقراط
با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوارتر است.
فریدریش نیچه
متن در مورد سکوت
همه هستند و سخن میگویند
اما شاید عشق کوله بار آن پیرمرد تنهاست
که طلوع را تا غروب سکوت می کند
امشب بجای شعر سکوت می نویسم
می خواهی بخوانی
نگاهم کن
تیرگی…
شب…
ظلمت مکرر…
در آسمان شب باد بادک های سرگردان…
آسمان شب را رنگی کرده بودند…
تنها بودم…
وصال من و عشق روبه پایان…
سرازیر در غربت شبانه ی تنهایی…
سکوت در نی زار های دل من قدم می زند…
در خیابان های سرد دلم،رد پای سکوت را دیدم…
من شراب مستی اندوه را سر کشیدم…
سکوت،غم را بر قلبم خالکوبی کرد…
جان دلم ز سرای سکوت تنهایی بی داد می کند…
چشمانم، محبوب دل خویش را بر پنجره ی سیه شب سِیر می کنند…
من با رویا هایم به کجا ها که سفر نکرده ام…
چه چیز هایی که ندیده ام…
حال…
غم و سوگ زندگی بر قلب من تنها خانه کرده اند…
و بر جاده ی دلم رد پای سکوت را می بینم…
رد پای سکوت تنهایی…
رد پایی ز نشانه ی وصلت دوباره ی من با تنهایی…
و مرگ عشق دیرینه ی تمام وجود من…
باز آمد پاییز
سرزد از پهنه ی نور
وپرستوی مهاجر امشب
میرود به شرق دور
خاطراتش در من
مثل یک نقطه ی کور
بی تو من خواهم رفت
در سراشیب سقوط
کاش میشد باشی
ای پرستوی سکوت
با تو من شوق پریدن دارم
من هیاهوی دویدن دارم
با تو من فراتر از یک نفرم
من تکاپوی رسیدن دارم
بی تو اما زخودم کم دارم
بی تو با خودم تناقض دارم
بی تو من اوج غمی دلتنگم
شایدم نقطه ، ته این خطم
ای پرستوی مهاجر تو بمان
من خودم میجنگم
با تمام سرما
با تمام سردی
رنگ چشمان من
التماسی مشکی
با نگاهت گفتی
که بهار نزدیک است
خواهم آمد روزی
فاصله درگیر است
سال ها میگذرد
من هنوز منتظرم
برنگشتی دیگر
و هنوز منتظرم
سکوت کن
سکوت کن!
که باز پایان نمیرسد بیداد
نه از تو زاده نمیشود فریاد.
سکوت کن
سکوت کن!
که جیرهات: ” این سکوت ِ پُر تکرار! “
دلیل: ” شاعر شدن به هر اجبار! “
سکوت …سکوت
بلندتر سکوت کن
سکوت …!سکوت کن
سکوت کن!
که دل چنین شد اسیر ِ این تقدیر
شکسته دل کَس ندیده در زنجیر.
سکوت کن
سکوت کن!
بسان ِ هر دل شکسته در تبعید
شبان ِ این سیل ِ خفتهگان چون بید.
سکوت …سکوت
بلندتر سکوت کن
سکوت …!سکوت کن
سکوت کن!
چُنین سیاهی که چیره بر نور است
سزای ِ این خفتهگان ِ در گور است.
سکوت کن
سکوت کن!
که با سکوتات به تو دهد روزی
چو خفتهگان روز وُ شب به دریوزی.
سکوت …سکوت
بلندتر سکوت کن
سکوت …!سکوت کن
سکوت کن!
که از صدای ِ نگفتنات یک قرن
گذشته اینک، دلات چه بیآهنگ.
سکوت کن
سکوت کن!
دوباره فصل ِ سکوت نزدیک است
بدان که هر دل نگفت، تاریک است!
سکوت …سکوت
بلندتر سکوت کن
سکوت …!
سکوت معنی تنهایی ، سکوت معنی درد
سکوت معنی مردی که مانده است در بندسکوت ، خانۀ تاریک ، سکوت ، خانۀ سرد
سکوت ، خانۀ مخروب گشته از ریشخندسکوت ، درد و عذابی همیشه پا برجا
سکوت ، غربت یک مردِ تا ابد تنهاسکوت ، گردش آتش به دورِ خاطره ها
سکوت ، غایت تفریق ما ، حاصل منهاسکوت ، خاتمه ای بر تمامِ شادی ها
سکوت ، فاجعه ای مثل مرگ خوبی هاسکوت لحظه به لحظه خونِ دل خوردن
سکوت ، آینه ای روبروی دوری هاسکوت ، چاره ی زخم های بی درمان
سکوت عاقبت عشق بود و این هجرانسکوت ، فصل خزان بود فصل بی باران
سکوت تحفه ای از آنکه بود مرا سامانسکوت ، واژه به واژه بر تنم ماتم
سکوت حکم تباهیِ حضرتِ حاتمسکوت ، آیه به آیه سیاهی مطلق
سکوت نقش تناهی به روی هر خاتمسکوت ، رفتن یک مرد از خودش تا هیچ
سکوت ، فکر و خیالاتِ یاوۀ پاپیچسکوت ، هفته به هفته پیر شدن در خود
سکوت، هرچه که گفتم، سکوت و دیگر هیچ
سکوت می کنم مگر سکوت چاره می شود؟
و از این سکوت من دلم هزار پاره میشودسکوت من سقوط نیست سکوت یک هبوط نیست
سکوت یک سکوت نیست، سکوت شراره میشودسکوت شراره می شود صعود می کند همی
سکوت من سقوط نیست سکوت کرانه می شودسکوت کرانه می شود، کرانه ای کلان ز عشق
پر از هوای حال تو، سکوت ترانه می شودترانه خوانده می شود سکوت می کنم هنوز
سکوت من سکوت نیست، سکوت خوانده می شودسکوت یک رضا نیست و این یک جواب نیست
سکوت من دروغ نیست و این دوباره می شودسکوت یک سوال شد ، سوال بی جواب شد
کجای این همه سکون راهی جاده می شودسکوت را قلم زدم نوشته ام از این صدا
تو هم بیا بخوان مرا که این بهانه می شودسکوت من ترانه شد، ترانه ای چه بیکران
کرانه ای پر از شرر، شراره سایه می شود
بگذار سکوت کنم در این عشق
بگذار سکوت کنم در این ابهام
بگذار سکوت کنم در این خلوت
بگذار سکوت کنم در این اعجاز
ای مهربان ترین !
مرا دریاب …
که زیباتر از سکوت واژه ای نمی دانم
من تو را در سکوت فریاد می زنم
من خود را در سکوت می شناسم
من عشق را در سکوت مشق می کنم
و خاطره ها را در سکوت
به غربت غمگین خاطره ها می سپارم …
من تلخی هجر را در سکوت
به شیرین ترین نغمه ها ی وصل می آمیزم
ای عزیز!
من غزل را در سکوت آموخته ام
من واژه واژه ی افسانه ی لیلی و مجنون را
با دست ِ هنرمند سکوت از هم می شکافم
و در جورچینی دیگر
به افسانه ای عاشقانه تر بدل می کنم
ای خوش آوا ترین !
سکوت را از من مگیر
بگذار حتی در سکوت
حرفی برای گفتن داشته باشم
شاید سکوت ِ من
بتواند مرا در اوج اندیشه های ناب تو مأوا دهد
کاش بدانی که ظرافت صدای من آبستن سکوت است
و سکوت من چیزی نیست
جز عطش ِ دوبارهْ شنیدن ِ صدای تو
سکوت لب های عشق
سکوت لب های من و توست
سکوت لب های ماست
آری ! اوج فریاد دو نگاه است
نگاه های پر تپشی که از ما عشق طلب می کنند
لحظه های پیوند در سکوت
لحظه های غوطه وری در نگاه
و شرمیْ سرخ
بر تن پوش سپید ِ گونه ها
دست تقدیر ، زیباترین جامه های حقیقت را
بر پیکره ی خوش تراش سکوت خواهد دوخت
همچون بوسه هایی از مخمل سُرخ
برعریانی لب های داغ ما …