اسم پسر سه حرفی | اسم پسر چهار حرفی | همراه معنی و ریشه اسم
در این بخش تعدادی نام و اسم پسرانه سه حرفی را گردآوری کرده ایم که به ترتیب حروف الفبا و به همراه معنی و ریشه اسم ارائه شده اند. اسم پسر به صورت سه حرفی و چهار حرفی زیبایی خاص خود را دارد که در ادامه زیباترین نام های پسرانه را گردآوری کرده ایم.
اسم پسر سه حرفی به ترتیب حروف الفبا
اسم پسر سه حرفی با الف
اَحد
معنی: یگانه، یکتا، بیمانند؛ از نامهای خداوند؛ یکی
ریشه: عربیاَرَس
معنی: نام رودخانهای بزرگ که از کوههای هزار ترکیه سرچشمه میگیرد و مرز میان ایران و قفقاز را طی کرده و به دریای خزر میریزد.
ریشه: فارسیاَسد
معنی: شیر، شیر درنده؛ کنایه از شجاعت و بیباکی
ریشه: عربیاُرُد
معنی: نام دو تن از شاهان اشکانی
ریشه: فارسیاشو
معنی: به معنی مقدس
ریشه: فارسیآتا
معنی: پدربزرگ
ریشه: ترکیآدم
معنی: نخستین بشری که خدا آفرید، مودب، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد.
ریشه: عبریآدی
معنی: امینتر، امانت دارتر
ریشه: ترکیآرش
معنی: درخشنده؛ نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر
ریشه: اوستایی – پهلویآری
معنی: آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر نشین مازندران
ریشه: کردیآزا
معنی: آزا اسم کردی به معنی سالم بودن و سرحال و قبراق است؛ هم چنین نام پادشاه مانایی بوده است.
ریشه: کردیآزر
معنی: نام پدر ابراهیم خلیل (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است.
ریشه: عربیآسو
معنی: (اسم پسر و دختر)(تلفظ: āsu) (کردی) به معنی افق طلایی، در پهلوی به صورت واژه “آهو” آمده است، (در اوستایی) آسو به معنای تندی، شتاب و کوشا آمده است؛ شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی در مسیرلار به لنگه
ریشه: کردیآشر
معنی: شاد، خوشحال، اسم یکی از پسران یعقوب (ع)
ریشه: عبریآکو
معنی: قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر
ریشه: کردیآگا
معنی: آگاه، مطلع، با خبر
ریشه: کردیآلب
معنی: (سکون لام و ب) دلیر، پهلوان
ریشه: ترکیآوه
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیآیت
معنی: آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ب
بَها
معنی: قیمت، ارزش؛ درخشندگی و روشنی؛ (به مجاز) فر و شکوه
ریشه: عربیبِشر
معنی: گشاده رویی؛ بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میزیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد. گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر امام موسی ابن جعفر(ع) متنبه شد و توبه کرد.
ریشه: عربیبهک
معنی: نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ت
تقی
معنی: تقوا پیشه، پرهیزکار
ریشه: عربیتور
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم دومین فرزند فریدون
ریشه: اوستایی – پهلوی
اسم پسر سه حرفی با چ
چیا
معنی: کوهستان، کوه
ریشه: کردی
اسم پسر سه حرفی با ح
حام
معنی: حمایت کننده، نام یکی از پسران نوح (ع)
ریشه: عبریحسن
معنی: نیکو، خوب، زیبا، جمیل؛ نام دومین امام شیعیان
ریشه: عربیحمد
معنی: شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ الحمد، سورهی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحۀالکتاب
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با خ
خضر
معنی: نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد.
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با د
دان
معنی: قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب (ع)
ریشه: عبریداو
معنی: هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب میکنند، قاضی، خداوند
ریشه: فارسیدها
معنی: (تلفظ: dahā) زیرکی، هوشمندی
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ذ
ذکا
معنی: هوشمندی، تیزهوشی، خورشید
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ر
رَجا
معنی: امیدوار بودن، امیدواری، امید
ریشه: عربیرَها
معنی: (پسرانه و دخترانه) به معنی نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی
ریشه: فارسیرَهی
معنی: غلام، بنده، چاکر؛ راهی و مسافر
ریشه: اوستایی – پهلویراد
معنی: جوانمرد؛ آزاده؛ بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم
ریشه: فارسیرسا
معنی: ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، بلیغ؛ (به مجاز) رشید و خوش قد و قامت
ریشه: فارسیرضا
معنی: رضایت، راضی، خشنود؛ رضا این است که بنده از مشیّت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند، هشتمین امام شیعیان
ریشه: عربیریو
معنی: ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ز
زِید
معنی: رشد، فزونی؛ نام فرزند امام زینالعابدین(ع)
ریشه: عربیزاب
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسیزاد
معنی: فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها میآید و نام جدید میسازد مانند زادعلی، زادمهر، مهرزاد
ریشه: فارسیزال
معنی: سفید موی؛ پسر سام و پدر رستم
ریشه: فارسیزکی
معنی: پاک، طاهر، پارسا
ریشه: عربیزیا
معنی: زنده
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ژ
ژان
معنی: نام روستایی در نزدیکی سنندج
ریشه: کردیژاو
معنی: خالص و چکیده هر چیز
ریشه: فارسیژنگ
معنی: ارژنگ
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با س
سَعد
معنی: خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی
ریشه: عربیسام
معنی: آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال، در عبری سام به معنی “اسم” است و آن نام فرزند ارشد نوح نبی (ع) میباشد،
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ش
شَرف
معنی: حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزشهای اخلاقی بوجود میآید، بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص میشود؛ برتری؛ محل یک سیاره در منطقه البروج که سیاره در آن محل تأثیری قوی دارد.
ریشه: عربیشفا
معنی: بهبود، بهبود یافتن از بیماری؛ از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است.
ریشه: عربیشفق
معنی: نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین میتابد.
ریشه: عربیشمس
معنی: خورشید؛ سورهی نود و یکم از قرآن کریم
ریشه: عربیشیث
معنی: (تلفظ: šeys) نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت و مخترع حروف هجایی بود.
ریشه: عبری
اسم پسر سه حرفی با ص
صَفی
معنی: خالص و یگانه (دوست)؛ برگزیده؛ صاف، پاک، روشن
ریشه: عربیصدر
معنی: جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است، (به مجاز) اشخاص برتر و دارای مقام بالاتر؛ باطن و ذهن
ریشه: عربیصفا
معنی: (دخترانه و پسرانه) یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشههای موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
ریشه: عربیصمد
معنی: آن که دیگران به او نیازمند هستند و او از دیگران بینیاز است؛ (به مجاز) خداوند
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ض
ضُحا
معنی: (تلفظ: zohā) زمانی پس از برآمدن آفتاب، چاشتگاه، آفتاب، خورشید، سوره نود و سوم قرآن کریم
ریشه: عربیضیا
معنی: نور، روشنی
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ط
طَیب
معنی: پاک، پاکیزه، مطهر
ریشه: عربیطرب
معنی: شادمانی، خوشی
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ع
عاد
معنی: نام قومی که هود (ع) به پیامبری آنان برگزیده شد.
ریشه: عبریعدل
معنی: دادگری، داد
ریشه: عربیعدن
معنی: بهشت زمینی
ریشه: عبریعضد
معنی: بازو، یار و یاور
ریشه: عربیعلا
معنی: بزرگی، رفعت
ریشه: عربیعلی
معنی: بلند مرتبه، نام امام اول شیعیان
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با غ
غَنی
معنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است؛ از صفات و نامهای خداوند، ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد.
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ف
فرج
معنی: گشایش در کار
ریشه: عربیفرخ
معنی: (دخترانه و پسرانه) به معنی خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیفرض
معنی: آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح میشود بدون آنکه درستی آن ثابت شد باشد، پنداشتن، تصور، گمان
ریشه: عربیفلق
معنی: سپیده صبح، فجر، نام سورهای در قرآن کریم
ریشه: عربیفور
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی
ریشه: هندی
اسم پسر سه حرفی با ق
قَیس
معنی: با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ک
کاد
معنی: نام پسر یعقوب (ع)
ریشه: عبریکرم
معنی: بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
ریشه: عربیکسا
معنی: عبای ضخیم
ریشه: عربیکوت
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیکیا
معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با گ
گیو
معنی: از شخصیتهای شاهنامه،نام پسرگودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ل
لار
معنی: نام پسر گرگین میلاد، از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیلنا
معنی: نمکین، مرکب از لن (نمک سانسکریت) + الف نسبت فارسی
ریشه: سنسکریتلیث
معنی: شیر، اسد، (به مجاز) دلیر و شجاع، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
ریشه: عربی
اسم پسر سه حرفی با ن
نبی
معنی: پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص)
ریشه: عربینجف
معنی: نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است.
ریشه: عربینصر
معنی: یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سورهای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
ریشه: عربینقی
معنی: پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
ریشه: عربینوح
معنی: معرب از عبری، راحت، اسم پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود و از هر حیوان یک جفت را سوار بر کشتی کرد و از طوفان نجاتشان داد، نام سورهای در قرآن کریم
ریشه: عبرینهل
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
ریشه: فارسینیک
معنی: خوب، نیکو، آدم خوب، شخص صالح
ریشه: فارسینیو
معنی: دلیر، شجاع
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با و
ویو
معنی: گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسی
اسم پسر سه حرفی با ه
همت
معنی: اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
ریشه: عربیهود
معنی: نام پیامبر قوم عاد، نام سورهای در قرآن کریم
ریشه: عربیهوم
معنی: نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون، در زمان افراسیاب تورانی
ریشه: فارسی
در ادامه اسامی پسرانه 4 حرفی را آماده کرده ایم. این نام های پسرانه چهار حرفی بر اساس حروف الفبا و به همراه معنی و ریشه آنها در ادامه معرفی شده اند.
اسم پسر چهار حرفی
حرف الف
اَحیا
معنی: زندگان، زندگی، زندگی از نو، خاندانها، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم، و بیست وسوم ماه رمضان
ریشه: عربیاَدهم
معنی: سیاه، تیرگون؛ آثار نو؛ بند و قید؛ نام پدرِ ابراهیم (ابواسحاق ابراهیم ابن ادهم ابن منصور ابن زید بلخی) معروف به ابراهیم ادهم از بزرگان صوفیه و عرفان
ریشه: عربیاَرَشک
معنی: پسر و جانشین اردشیر سوم
ریشه: فارسیاَرحام
معنی: خویشان، بستگان، مهربانی کردن
ریشه: ترکیاَرسام
معنی: هم معنی با آرشام
ریشه: فارسیاَرشام
معنی: پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخهی دوم سلسلهی اشکانیان
ریشه: فارسیاَسعد
معنی: سعید، نیک بخت؛ خوشترین، مباركترین
ریشه: عربیاَشرف
معنی: (اسم دخترانه و پسرانه) گرانمایهتر، شریفتر؛ شریفترین، والاترین
ریشه: عربیاَطهر
معنی: پاکیزهتر، پاکتر، طاهرتر
ریشه: عربیاَعلا
معنی: برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیز؛ نامی از نامهای خدای تعالی یعنی برتر مطلق؛ سورهی هشتاد و هفتم از قرآن کریم
ریشه: عربیاَمان
معنی: بی ترس؛ ایمن؛ حفاظت، عنایت؛ زنهار، پناه؛ ایمنی، آرامش
ریشه: عربیاَمجد
معنی: بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار
ریشه: عربیاَیاز
معنی: هوای خنک متحرک، نسیم
ریشه: فارسیاحمد
معنی: ستودهترین؛ یکی از نامهای حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام
ریشه: عربیارژن
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسیارسن
معنی: به فتح الف و سین، مجلس، بزم، انجمن، مجمع
ریشه: اوستایی – پهلویارشد
معنی: رشیدتر، بزرگتر؛ دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، مافوق
ریشه: عربیاریس
معنی: زیرک، هوشیار، کشاورز، برزگر، امیر رئیس
ریشه: عربیاشیر
معنی: خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
ریشه: عبریاصغر
معنی: کوچکتر، خردتر، کِهتر
ریشه: عربیاکبر
معنی: بزرگتر، مِهتر؛ سالمندتر، بزرگسالتر
ریشه: عربیالوا
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه
ریشه: فارسیالیا
معنی: الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
ریشه: عبریامید
معنی: آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن
ریشه: فارسیامیر
معنی: پادشاه، حاکم، فرمانده سپاه، سردار، سپهسالار
ریشه: عربیامین
معنی: امانتدار، معتمد؛ از القاب پیامبر اسلام(ص) پیش از بعثت؛ لقب جبرئیل
ریشه: عربیاوژن
معنی: اوژندن، افکندن؛ اوژننده، افکننده، اندازنده
ریشه: فارسیایّوب
معنی: برگشت به سوی خدا؛ از پیامبران بنی اسرائیل که گفته شده است دچار بلاهای زیاد شد، ولی تحّمل کرد تا نجات یافت.
ریشه: عبریایرج
معنی: یاری دهندهی آریاییها؛ در شاهنامه شاهزادهی ایرانی، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد.
ریشه: فارسیایزد
معنی: خداوند در فرهنگ ایران باستان
ریشه: اوستایی – پهلویایمن
معنی: آسوده خاطر، در امان، محفوظ؛ با آسودگی خاطر
ریشه: عربیآباد
معنی: تندرست و مرفه، آراسته
ریشه: فارسیآبان
معنی: آبها، (در گاه شماری) ماه هشتم از سال شمسی، (در قدیم) نام روز دهم از هر ماه شمسی، (در اعلام) نام فرشته ی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه
ریشه: فارسیآبرو
معنی: حیثیت، شرف، قدر
ریشه: فارسیآتاش
معنی: آداش، همنام
ریشه: ترکیآتان
معنی: پرتاب کننده
ریشه: ترکیآتسز
معنی: اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
ریشه: ترکیآتلی
معنی: سواره، صاحب اسب، اسب سوار
ریشه: ترکیآتور
معنی: آتش، آذر؛ یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی
ریشه: اوستایی – پهلویآتین
معنی: در زبان زند و پازند جدید ، نو ، بوجود آمده
ریشه: اوستایی – پهلویآجیر
معنی: آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا
ریشه: فارسیآچیم
معنی: نام یکی از نیاکان یوسف نجار که همعصر حضرت مریم بود به معنای خداوند استقرار خواهد یافت.
ریشه: عبریآداش
معنی: آتاش، همنام، هم اسم
ریشه: ترکیآدان
معنی: مفید سودمند
ریشه: کردیآدلی
معنی: نامور، نامدار
ریشه: فارسیآراد
معنی: (تلفظ: ārād) (در اعلام) نام فرشته موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، نام روز بیست و پنجم ماه شمسی، (در پهلوی) آرای، آراینده
ریشه: فارسیآراز
معنی: نام رود ارس
ریشه: ترکیآرام
معنی: (تلفظ: ārām) سکون، ثبات، آسایش، (در قدیم) مایه آرامش
ریشه: فارسیآران
معنی: (تلفظ: ārān) دارای طبیعت گرم، (در اعلام) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان، نام شهری در کاشان، نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است، نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر (کشور آذربایجان)
ریشه: کردیآرتا
معنی: پاک، نام پهلوان ایرانی – ارتا (به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس
ریشه: فارسیآرخا
معنی: آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی
ریشه: فارسیآردا
معنی: آرشا، مقدس
ریشه: فارسیآرسن
معنی: انجمن، مجمع؛ (در عبری) مردِ مبارز
ریشه: اوستایی – پهلویآرشا
معنی: (تلفظ: āršā) مقدس – آردا، مقدس
ریشه: فارسیآرکا
معنی: آرخ، مایه اطمینان و پیشتگرمی
ریشه: ترکیآرنا
معنی: آریایی نژاد
ریشه: فارسیآریا
معنی: (تلفظ: āriyā) آزاده، نجیب، نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی میکردند.
ریشه: فارسیآریز
معنی: نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج
ریشه: کردیآریس
معنی: برزگر
ریشه: ارمنیآرین
معنی: مرد آریایی – آریایی نژاد، از نسل آریایی
ریشه: فارسیآریو
معنی: (تلفظ: āriu) منسوب به قوم آریایی، شبیه آریائیان، آریایی – نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم
ریشه: فارسیآزاد
معنی: (تلفظ: āzād) رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده، فارغ، صاحب اختیار، (در گیاهی) درخت جنگلی
ریشه: فارسیآژنگ
معنی: چین و شکن پیشانی، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد میشود.
ریشه: فارسیآسام
معنی: سام، داستان خوشایند، همچنین از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیآسیم
معنی: (تلفظ: āsim) به لغت زند و پازند استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه، در پهلوی به معنی سیم و نقره
ریشه: فارسیآشور
معنی: برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد؛ گوشه ای در دستگاه ماهور
ریشه: آشوریآکام
معنی: سرزمین فراز، سرزمین بلند
ریشه: عربیآلیا
معنی: الیاس
ریشه: عبریآمین
معنی: عربی
ریشه: عربیآنیل
معنی: معروف، نامدار
ریشه: ترکیآوید
معنی: (تلفظ: āvid) دانش، خرد، مشتاق و خواهان
ریشه: فارسیآویر
معنی: آتش
ریشه: کردیآهیر
معنی: آتش
ریشه: کردیآهیل
معنی: مرغ انجیرخوار
ریشه: گیلیکیآهین
معنی: آهن
ریشه: گیلیکی
حرف ب
بَرات
معنی: نوشتهای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حوالهای وجهی دهد؛ کاغذ زر.
ریشه: عربیبَسام
معنی: بسیار تبسم کننده، خوشرو
ریشه: عربیبَشّار
معنی: بشارت دهنده؛ از اصحاب امام صادق(ع)
ریشه: عربیبَشیر
معنی: مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده
ریشه: عربیبَصیر
معنی: بینا؛ (به مجاز) آگاه؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیبَهمن
معنی: نیک اندیش، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیبُرَیر
معنی: یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) که او اول کسی است که بعد از حُر شهید شد.
ریشه: عربیبُرزو
معنی: تنومند، بلند پایه؛ نام پسر سهراب پسر رستم زال، نام آتشکده عهد ساسانی در استان مرکزی
ریشه: اوستایی – پهلویبُرنا
معنی: جوان؛ شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور
ریشه: فارسیبِلال
معنی: آب و هر آن چه که گلو را تر کند؛ نام مؤذن و از یاران خاص و صمیمی پیامبر اسلام (ص)
ریشه: عربیبِهفر
معنی: شکوهمند و با جلال و جبروت
ریشه: فارسیبِهین
معنی: بهترین، برگزیدهترین
ریشه: فارسیبابر
معنی: ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک
ریشه: ترکیبابک
معنی: پرورنده و پدر
ریشه: اوستایی – پهلویباژه
معنی: نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسیباسم
معنی: تبسم کننده؛ شکر
ریشه: عربیباشو
معنی: در گویش خوزستان بچهای که تقاضای ماندنش را از خداوند دارند (از خدا حیات در دنیا را میخواهد)
ریشه: فارسیباقر
معنی: شکافنده، گشاینده؛ لقب محمّد ابن علی امام پنجم شیعیان محمّد باقر(ع)
ریشه: عربیبامی
معنی: درخشان؛ لقب شهر بلخ
ریشه: اوستایی – پهلویباهر
معنی: درخشان، تابان
ریشه: عربیبدیع
معنی: جدید، تازه، نوآیین؛ زیبا؛ جالب، شگفت انگیز، نادر
ریشه: عربیبرتن
معنی: بردیس، به فتح ب و ت، مرد مغرور
ریشه: فارسیبرزو
معنی: بلند بالا ، کنایه از عظمت، نام پسر سهراب
ریشه: فارسیبزرگ
معنی: دارای اهمیت و موقعیت اجتماعی، برجسته
ریشه: فارسیبهبد
معنی: مرکب از به (بهتر، خوبتر) + بد (پسوند اتصاف)
ریشه: فارسیبهفر
معنی: مرکب از به (بهتر، خوبتر) + فر (شکوه، جلال)
ریشه: فارسیبیان
معنی: سخن و گفتار خداوند
ریشه: عربیبیتک
معنی: نام جد منوچهر پادشاه کیانی
ریشه: فارسیبیدار
معنی: آگاه، هوشیار
ریشه: فارسیبیژن
معنی: نام پهلوان ایرانی، پسر گیو و نواده گودرز و رستم
ریشه: اوستایی – پهلویبینش
معنی: (اسم مصدر از دیدن)، (به مجاز) قدرت ادراک و شناخت وسیع و ژرف، بصیرت
ریشه: فارسی
حرف پ
پَیام
معنی: الهام، وحی؛ مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانهای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود.
ریشه: فارسیپُرسا
معنی: پرسنده، جستجوگر
ریشه: فارسیپاپک
معنی: استوار، پدر کوچک، از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیپاشا
معنی: (مخففِ پادشاه)، بزرگ
ریشه: فارسیپایا
معنی: ماندگار، ثابت
ریشه: فارسیپناه
معنی: پشتیبان، حامی، نگهبان
ریشه: فارسیپویا
معنی: آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی و جوینده آن
ریشه: فارسی
حرف ت
تَمیم
معنی: تمام و کامل؛ استوار
ریشه: عربیتَوار
معنی: پرنده
ریشه: کردیتارخ
معنی: (= تارح) به معنی تنبل؛ نام پدر حضرت ابراهیم (ع)
ریشه: عبریتباک
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیتبرّک
معنی: مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ برکت گرفتن.
ریشه: عربیتخار
معنی: نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام یکی از همراهان فرود
ریشه: فارسیتژاو
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی
ریشه: فارسیتکین
معنی: پهلوان دلاور
ریشه: ترکیتوار
معنی: نوعی ریسمان؛ توارکوه نام کوهی در شمال ایران
ریشه: فارسیتوان
معنی: قدرت، توانایی
ریشه: فارسیتورج
معنی: نام پسر بزرگ فریدون
ریشه: اوستایی – پهلویتورک
معنی: نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
ریشه: فارسیتوسن
معنی: اسب سرکش
ریشه: ترکیتوکل
معنی: یقین داشتن به رحمت خداوند
ریشه: عربیتوما
معنی: توام، همراه، نام یکی از حواریون حضرت عیسی (ع)
ریشه: یونانیتیام
معنی: (اسم دختر و پسر) چشمانم؛ عزیز و گرامی
ریشه: لری
حرف ث
ثامر
معنی: میوه دهنده، ثمردهنده
ریشه: عربی
حرف ج
جابر
معنی: ظالم، ستمگر
ریشه: عربیجادی
معنی: زعفران
ریشه: فارسیجاسم
معنی: عاميانه قاسم
ریشه: عربیجاهد
معنی: كوشا، ساعی
ریشه: عربیجبار
معنی: دارای سلطه و قدرت
ریشه: عربیجرير
معنی: نام دانشمند معروف و مؤلف تاريخ طبری
ریشه: عربیجعفر
معنی: جوی بزرگ، نام امام ششم شيعيان
ریشه: عربیجلال
معنی: عظمت، بزرگی، شكوه
ریشه: عربیجليل
معنی: بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند
ریشه: عربیجمال
معنی: زيبايی
ریشه: عربیجنيد
معنی: نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
ریشه: عربیجواد
معنی: بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شيعيان
ریشه: عربیجويا
معنی: جستجو كننده، جوينده
ریشه: فارسیجهان
معنی: كيهان، عالم، گيتی، به صورت پسوند و پيشوند همراه با بعضی نامها میآيد و نام جديد میسازد مانند ملك جهان، جهان آفرين
ریشه: فارسی
حرف چ
چابک
معنی: چالاک، زیبا و ظریف، زیباروی
ریشه: فارسیچاوه
معنی: عزیز
ریشه: کردیچکاد
معنی: بالای کوه، قله
ریشه: فارسی
حرف ح
حَسیب
معنی: دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛ از اسامی خداوند
ریشه: عربیحَمّاد
معنی: بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده
ریشه: عربیحَمود
معنی: ستوده و پسندیده؛ حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار
ریشه: عربیحَنیف
معنی: درست و پاک، راستین؛ معتقد به یگانگی خداوند
ریشه: عربیحِسام
معنی: شمشیر تیز و برنده
ریشه: عربیحِسان
معنی: بسیار خوب، نیکروی
ریشه: عربیحِکمت
معنی: معرفت به مسائل، خردمندی، علم خداوند
ریشه: عربیحاتم
معنی: حاکم، قاضی، داور
ریشه: عربیحارث
معنی: کشاورز، برزگر
ریشه: عربیحاصل
معنی: نتیجه، کسب شده
ریشه: عربیحافظ
معنی: آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان
ریشه: عربیحامد
معنی: سپاسگزار
ریشه: عربیحامی
معنی: منسوب به حام پسر نوح، حمایت کننده
ریشه: عربیحانی
معنی: میش یا گاو وحشی
ریشه: عربیحبان
معنی: نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
ریشه: عربیحبیب
معنی: دوست، یار
ریشه: عربیحزین
معنی: اندوهگین
ریشه: عربیحسین
معنی: خوب، نیکو؛ نام سومین امام شیعیان
ریشه: عربیحشمت
معنی: بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار؛ شرم، حیا، پروا
ریشه: عربیحفیظ
معنی: حافظ نگهبان، هوشمند و یادگیرنده
ریشه: عربیحکیم
معنی: پزشک، فرزانه، از نامهای خداوند
ریشه: عربیحلیم
معنی: خویشتن دار، با صبر و تحمل
ریشه: عربیحمام
معنی: کبوتر
ریشه: عربیحمزه
معنی: شیر، حمزة ابن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام(ص)
ریشه: عربیحنان
معنی: بخشاینده، از صفات خداوند
ریشه: عربیحنین
معنی: اشتیاق، ناله، زاری
ریشه: عربیحیدر
معنی: شیر، اسد؛ لقب حضرت علی(ع)
ریشه: عربی
حرف خ
خُلود
معنی: همیشه باقی ماندن، جاودانگی
ریشه: عربیخالد
معنی: پاینده، جاوید
ریشه: عربیخالق
معنی: به وجود آورنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیخسرو
معنی: پادشاه، نیکنام و دارای آوازه نیکی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیخلیل
معنی: دوست یکدل، لقب ابراهیم(ع)
ریشه: عربی
حرف د
دارا
معنی: برخوردار از چیزیt مالک، ثروتمند؛ (به مجاز) خداوند
ریشه: فارسیدانا
معنی: دارای عقل و تجربه و آگاهی
ریشه: فارسیدانش
معنی: علم
ریشه: فارسیداور
معنی: حَکَم؛ قاضی؛ (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم.
ریشه: فارسیدلیر
معنی: شجاع، جسور و بی پروا
ریشه: فارسیدیار
معنی: سرزمین، زادگاه
ریشه: عربیدیان
معنی: (دخترانه و پسرانه) هم معنی با دیانا، (در اسطورههای رومی) الههی ماه، آرتمیس یونانی، حاکم
ریشه: فرانسوی
حرف ذ
ذاکر
معنی: آنکه خدا را ستایش میکند.
ریشه: عربی
حرف ر
رَزان
معنی: تاکستان، باغ انگور؛ (در عربی) با وقار و آراسته
ریشه: فارسیرَسام
معنی: رسم کننده، طراح، نقاش
ریشه: عربیرَشاد
معنی: هدایت یافتن، رستگاری
ریشه: عربیرَشید
معنی: دارای قامت بلند و متناسب، شجاع، دلیر؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیرُستم
معنی: کشیده، بزرگ تن، دلیر و پهلوان، در شاهنامه پهلوان ایران
ریشه: فارسیرُهام
معنی: در شاهنامه پهلوان ایرانی، (در عربی) پرندهای که شکار نکند.
ریشه: فارسیرادا
معنی: منسوب به راد
ریشه: فارسیراشا
معنی: سرسبز و خرم و با طراوت، راهِ شادی، راه عبور
ریشه: فارسیراشد
معنی: آن که در راه راست است؛ دیندار، متدین
ریشه: عربیراغب
معنی: دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل
ریشه: عربیرافع
معنی: رفع کننده، بلند کننده، از صفات خداوند
ریشه: عربیراما
معنی: منسوب به رام، یکی از تجلیات وشنو در اساطیر هندی
ریشه: سنسکریترایا
معنی: (اسم پسر و دختر) آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه
ریشه: عبریربیع
معنی: فصل اول سال، بهار، در گاه شماری نام دو ماه از سال قمری
ریشه: عربیرحمت
معنی: دلسوزی و مهربانی؛ عفو مخصوصِ خداوند
ریشه: عربیرحیم
معنی: بسیار مهربان، مهربانی؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیرزاق
معنی: روزی دهنده؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیرزین
معنی: محکم استوار باوقار
ریشه: عربیرفیع
معنی: افراشته، مرتفع، بلند؛ با اهمیت، ارزشمند، عالی
ریشه: عربیرهان
معنی: (تلفظ: rahān) رهنده، رهاشونده
ریشه: فارسیزَریر
معنی: تیز خاطر؛ سبک روح؛ زرینبر و زرین جوشن، نام پهلوان ایرانی
ریشه: فارسی
حرف ز
زُبید
معنی: عطیه و بخشش
ریشه: عربیزُبیر
معنی: از خویشاوندان و از صحابهی پیامبر اسلام(ص)
ریشه: عربیزُهَیْر
معنی: شکوفه دار و درخت پر شکوفه؛ نام یکی از شهدای کربلا
ریشه: عربیزاهد
معنی: پارسا، پرهیزکار
ریشه: عربیزاهر
معنی: درخشان، روشن، تابان، (به مجاز) دارای تشخیص، ممتاز
ریشه: عربیزرار
معنی: تیزفهم، سبک روح؛ پدر بابک و نیای اردشیر بابکان است.
ریشه: فارسیزعیم
معنی: پیشوا، رهبر
ریشه: عربیزمان
معنی: جریانی پیوسته، بی آغاز
ریشه: فارسیزهیر
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیزیار
معنی: نام نیای آل زیار، سلسلهای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان
ریشه: فارسی
حرف ژ
ژافه
معنی: نام یکی از پسران نوح
ریشه: فارسیژوان
معنی: میعادگاه عاشق و معشوق
ریشه: کردیژورک
معنی: پرندهای سرخ رنگ به اندازه گنجشک
ریشه: فارسیژیار
معنی: شهرنشینی، تمدن؛ زندگی شهروندان
ریشه: کردیژیان
معنی: خشمناک و شجاع
ریشه: کردیژیگس
معنی: نام پدر میرسوس سردار پارسی در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسی
حرف س
سَتار
معنی: آنکه چیزی را پوشیده و در پرده میدارد، پوشنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیسَجّاد
معنی: بسیار سجده کننده؛ لقب امام چهارم شیعیان
ریشه: عربیسَحاب
معنی: ابر
ریشه: عربیسَدِنا
معنی: سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه
ریشه: فارسیسَرمد
معنی: پایدار، پیوسته
ریشه: عربیسَمیر
معنی: داستان پرداز، قصه گو
ریشه: عربیسَمیع
معنی: از نامهای خداوند؛ شنوا
ریشه: عربیسروش
معنی: پیام آور؛ فرشتهی پیام آور، فرشته؛ پیامی که از عالم غیب برسد، الهام
ریشه: فارسیسُعود
معنی: جمع سَعد، سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها
ریشه: عربیسِراج
معنی: چراغ، روشنایی
ریشه: عربیسابق
معنی: مربوط به گذشته، پیشین، مقدم
ریشه: عربیساجد
معنی: سجده کننده
ریشه: عربیساشا
معنی: مدافع و محافظ مردان
ریشه: یونانیساعد
معنی: مساعدت کننده، مددکار
ریشه: عربیساکو
معنی: کوه بدون گیاه؛ ساده و بی آلایش؛ یکسان و یکنواخت
ریشه: کردیسالم
معنی: فاقد بیماری جسمی یا روحی، منزه و به دور از مفاسد اخلاقی
ریشه: عربیسامِر
معنی: افسانه گوینده، افسانه گویندگان
ریشه: فارسیسامه
معنی: عهد، پیمان؛ جای امن و امان، پناه، مأمن
ریشه: فارسیسامی
معنی: عالی، بلند مرتبه، بلند؛ منسوب به سام پسر نوح نبی(ع)
ریشه: فارسیساهر
معنی: بیدار
ریشه: عربیسباک
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیسپند
معنی: مقدس، اسپند؛ دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش میریزند.
ریشه: فارسیسپهر
معنی: آسمان؛ روزگار
ریشه: فارسیسدرا
معنی: نام درختی در آسمان هفتم بهشت
ریشه: فارسیسدنا
معنی: (دخترانه و پسرانه)(تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا
ریشه: عربیسعید
معنی: خجسته، مبارک؛ خوشبخت، سعادتمند
ریشه: عربیسوما
معنی: (تلفظ: sumā) ماه، نور ماه، (به مجاز) زیبا، در گویش مازندران نهر آب
ریشه: فارسیسهام
معنی: سهمها، بهرهها
ریشه: عربیسیکا
معنی: نوعی درخت، در گویش مازندران اردک
ریشه: فارسیسینا
معنی: دانشمند، نام جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی
ریشه: فارسی
حرف ش
شُبَیر
معنی: شیر کوچک
ریشه: عربیشُعَیب
معنی: پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن میزیسته و احتمالا پدر زن حضرت موسی (ع) بودهاست.
ریشه: عبریشِهام
معنی: تیز خاطر، چالاک
ریشه: فارسیشادن
معنی: بچه آهو، زیبا و لطیف مانند بچه آهو
ریشه: عربیشارو
معنی: بازمانده یا پنهان
ریشه: کردیشاکر
معنی: سپاسگزار؛ در حال شکرگزاری
ریشه: عربیشانلی
معنی: افتخار آمیز؛ مشهور
ریشه: ترکیشاها
معنی: نام قلعهای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود.
ریشه: فارسیشاهد
معنی: گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ محبوب، خدای تعالی
ریشه: عربیشاهو
معنی: آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است.
ریشه: فارسیشایا
معنی: شایسته
ریشه: فارسیشبان
معنی: چوپان
ریشه: فارسیشبنا
معنی: جوان
ریشه: عبریشجاع
معنی: آن که از چیزی یا کسی نمیترسد، پردل و جرئت، دلیر
ریشه: عربیشریف
معنی: دارای شرف، ارجمند، بزرگوار
ریشه: عربیشفیع
معنی: آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری میکند، شفاعت کننده
ریشه: عربیشفیق
معنی: مهربان، دلسوز
ریشه: عربیشکور
معنی: شکرکننده، پاداش دهندهی بندگان؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیشکیب
معنی: تحمل، بردباری، صبر
ریشه: فارسیشکیل
معنی: زیبا، پسر خوش چهره
ریشه: عربیشوان
معنی: (تلفظ: šo (a) vān) شبان، چوپان
ریشه: کردیشهاب
معنی: پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود، بزرگی و جلال
ریشه: عربیشهیر
معنی: معروف، نام آور
ریشه: عربیشیرو
معنی: منسوب به شیر، دلیر و شجاع
ریشه: فارسی
حرف ص
صَباح
معنی: بامداد، روز
ریشه: عربیصَمیم
معنی: صمیمی؛ اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی
ریشه: عربیصُهَیب
معنی: سرخ و سفید به هم آمیخته؛ آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد.
ریشه: عربیصِدیق
معنی: بندهی خاص خداوند؛ بسیار راستگو و درستکار
ریشه: عربیصابر
معنی: صبور، شکیبا؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیصاحب
معنی: دارنده، مالک، دارا، همنشین، حاکم
ریشه: عربیصادق
معنی: راستگو
ریشه: عربیصارم
معنی: شمشیر تیز، بُرنده
ریشه: عربیصالح
معنی: شایسته و درستکار، نیک
ریشه: عربیصامت
معنی: خاموش، بی صدا، ساکت؛ (به مجاز) طلا و نقره
ریشه: عربیصانع
معنی: سازنده، آفریننده
ریشه: عربیصاین
معنی: (تلفظ: sāyen) نگه دارنده، محافظ، پرهیزکار
ریشه: عربیصائب
معنی: راست و درست
ریشه: عربیصبور
معنی: شکیبا؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیصدرا
معنی: (صدر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صدر
ریشه: عربیصفار
معنی: رویگر، نام سلسلهای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است.
ریشه: عربیصفدر
معنی: صفشکن؛ (به مجاز) شجاع و دلیر؛ از القاب حضرت علی(ع)
ریشه: عربیصلاح
معنی: شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛ نیکوکاری؛ سودمند بودن
ریشه: عربیصوفی
معنی: اخترشناس، پیرو یکی از فرقههای تصوف، درویش
ریشه: عربیصولت
معنی: فرّ و شکوه معمولًا ناشی از برتری کسی یا چیزی بر دیگران، هیبت؛ شدت، سختی، حمله
ریشه: عربیصیام
معنی: روزه گرفتن، روزه
ریشه: عربی
حرف ض
ضِیغم
معنی: (تلفظ: zeyqam) شیر بیشه زار، کنایه از فرد شجاع و دلیر
ریشه: عربی
حرف ط
طارِق
معنی: سورهی هشتاد و ششم از قرآن کریم دارای هفده آیه، در قدیم به معنی هنگام شب
ریشه: عربیطالب
معنی: خواستار، در تصوف به سالک گویند.
ریشه: عربیطالع
معنی: طلوع کننده، بخت و اقبال
ریشه: عربیطاها
معنی: طه
ریشه: عربیطاهر
معنی: پاک، پاکیزه؛ بیگناه، معصوم؛ (به مجاز) بی آلایش و بی غش
ریشه: عربیطغرل
معنی: پرنده شکاری از خانواده باز
ریشه: ترکی
حرف ظ
ظافر
معنی: ظفریابنده، پیروزی یابنده
ریشه: عربیظاهر
معنی: آشکار، هویدا
ریشه: عربیظهور
معنی: پدیدار شدن، آشکار شدن
ریشه: عربیظهیر
معنی: پشتیبان، یاور
ریشه: عربی
حرف ع
عَبید
معنی: بنده، فرمانبردار، مطیع
ریشه: عربیعَبیر
معنی: نوعی ماده خوش بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعفران، و بعضی مواد دیگر تهیه میشد و آن را برای خوش بویی همراه داشتند.
ریشه: عربیعِصام
معنی: بند، ریسمان، نگه داری؛ شرافت
ریشه: عربیعابد
معنی: عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی
ریشه: عربیعابس
معنی: عبوس و اخمو، مجازا به معنای شجاع و بی باک
ریشه: عربیعادل
معنی: با انصاف
ریشه: عربیعارف
معنی: آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد، دانا، آگاه
ریشه: عربیعاشق
معنی: دلباخته
ریشه: عربیعاصم
معنی: نگهدارنده، محافظ
ریشه: عربیعاطِف
معنی: مهربان؛ برگرداننده
ریشه: عربیعاکِف
معنی: آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتکف؛ حاضر و مقیم
ریشه: عربیعالَم
معنی: کیهان، پهنه زمین و آنچه در آن است، جهان؛ حالت و وضعیت
ریشه: عربیعامر
معنی: آباد کننده
ریشه: عربیعباد
معنی: بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
ریشه: عربیعباس
معنی: اخمو، عبوس، بسیار شجاع و دلیر؛ عباسِ بن علی
ریشه: عربیعزرا
معنی: نام کاهن و رهبر عبرانیان در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
ریشه: عبریعزیز
معنی: گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
ریشه: عربیعظیم
معنی: بزرگ، با اهمیت، بسیار، از نامهای خداوند
ریشه: عربیعقیل
معنی: خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی
ریشه: عربیعماد
معنی: (تلفظ: emād) ستون، (به مجاز) آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده
ریشه: عربیعمرو
معنی: نام پسر لیث دومین پادشاه صفاری
ریشه: عربیعمید
معنی: عاشق و بی قرار، سرور و تکیه گاه طایفه
ریشه: عربیعیسا (عیسی)
معنی: عیسی، معرب از عبری، نجات دهنده، نام پیامبر مسیحیت
ریشه: عبری
حرف غ
غَدیر
معنی: آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیهی جحفه، روز یا واقعه غدیر که در میان مسلمانان حائز اهمیت است.
ریشه: عربیغَفّار
معنی: آمرزنده و بخشاینده گناهان، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغَفور
معنی: بخشاینده و آمرزنده گناهان، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغَنی
معنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغاثر
معنی: معرب از عبری، نام پسر ارم نوه نوح (ع)
ریشه: عبریغازی
معنی: جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
ریشه: عربیغانِم
معنی: غنیمت گرفته و بهرهمند
ریشه: عربیغلام
معنی: ارادتمند و فرمانبردار
ریشه: عربیغیاث
معنی: فریادرس، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربی
حرف ف
فاتح
معنی: پیروز
ریشه: عربیفاتک
معنی: معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی
ریشه: اوستایی – پهلویفارد
معنی: یگانه، تنها، تک
ریشه: عربیفاضل
معنی: دارای فضیلت و برتری در علم
ریشه: عربیفاطر
معنی: آفریننده، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
ریشه: عربیفاطن
معنی: زیرک، دانا
ریشه: عربیفایز (فائز)
معنی: نایل، رستگار
ریشه: عربیفایض (فائض)
معنی: فیض رسان، فایده بخش
ریشه: عربیفایق
معنی: فائق، دارای برتری، مسلط، برگزیده
ریشه: عربیفائز
معنی: فایز، نایل، رستگار
ریشه: عربیفتاح
معنی: گشاینده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیفتوت
معنی: جوانمردی، بخشندگی
ریشه: عربیفداک
معنی: نام روستایی در حجاز
ریشه: عربیفرام
معنی: معرب از عبری، تندرو
ریشه: عبریفربد
معنی: دارای شکوه و جلال
ریشه: فارسیفرحت
معنی: شادی و شادمانی
ریشه: عربیفرزن
معنی: نام روستایی در نزدیکی هرات
ریشه: فارسیفرقد
معنی: هر یک از دو ستاره فرقدین
ریشه: عربیفرمد
معنی: نام روستایی در نزدیکی طوس
ریشه: فارسیفرند
معنی: به کسر ف و کسر ر، معرب پرند، حریر منقش، بسیار نرم و لطیف و زیبا
ریشه: فارسیفرود
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیفرید
معنی: یکتا، یگانه، بی نظیر
ریشه: عربیفصیح
معنی: دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار
ریشه: عربیفضیل
معنی: دارای فضل
ریشه: عربیفؤاد
معنی: دل، قلب
ریشه: عربیفیاض
معنی: جوانمرد و بخشنده
ریشه: عربی
حرف ق
قَوام
معنی: استواری، استحکام
ریشه: عربیقَهار
معنی: نیرومند، سلطهگر، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقادر
معنی: دارای قدرت، توانا؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقاسم
معنی: بخشکننده، مقسم، فرزند امام حسن(ع)
ریشه: عربیقانع
معنی: آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده میکند، قناعت کننده
ریشه: عربیقاهر
معنی: مقهور کننده، چیره، توانا
ریشه: عربیقائد
معنی: آن که جمعی از مردم را رهبری میکند، رهبر، پیشرو، کاروان سالار
ریشه: عربیقائم
معنی: ایستاده، لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)
ریشه: عربیقباد
معنی: شاه محبوب، سرور گرامی
ریشه: فارسیقدرت
معنی: توانایی، سلطه و نفوذ
ریشه: عربیقدوس
معنی: پاک و منزه، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقدیر
معنی: توانا، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقنبر
معنی: نام یکی از تابعان علی (ع)
ریشه: عربیقیصر
معنی: معرب از لاتین، لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی
ریشه: لاتینقیوم
معنی: قائم به ذات، بسیار پایدار، از نامهای خداوند
ریشه: عربی
حرف ک
کابی
معنی: معرب منسوب به کاوه آهنگر
ریشه: فارسی
کارن
معنی: شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر
ریشه: فارسی
کارو
معنی: نوید دهنده
ریشه: ارمنی
کاظم
معنی: فروبرنده خشم، بردبار، لقب امام هفتم شیعیان
ریشه: عربی
کاکو
معنی: نام دلاوری تازی نبیره ضحاک؛ از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسی
کاکی
معنی: نام پدر ماکان دیلمی
ریشه: فارسی
کالو
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
ریشه: فارسی
کامل
معنی: بی عیب، بی نقص، به کمال رسیده
ریشه: عربی
کاوه
معنی: از شخصیتهای شاهنامه و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
ریشه: اوستایی – پهلوی
کریم
معنی: سخاوتمند، از اسامی خداوند
ریشه: عربی
کسرا (کسری)
معنی: عربی شده اسم فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
ریشه: فارسی
کلیم
معنی: سخنگو، لقب موسی (ع)
ریشه: عربی
کمال
معنی: بی عیب و نقص بودن، آخرین حد چیزی، نهایت، خردمندی
ریشه: عربی
کمیل
معنی: نام پسر زیاد از یاران علی (ع)
ریشه: عربی
کندر
معنی: صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسی
کورش
معنی: کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی
ریشه: فارسی
کهار
معنی: گهار، از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسی
کیان
معنی: پادشاهان، سلاطین
ریشه: فارسی
کیوس
معنی: نام پسرقباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی
حرف گ
گیلو
معنی: نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین
ریشه: فارسی
حرف ل
لطیف
معنی: نرم و خوشایند، ظریف و زیبا، خوش آهنگ، (به مجاز) ماهر در نواختن، از صفات خدا
ریشه: عربی
حرف م
مَجید
معنی: دارای قدر و مرتبه عالی، گرامی، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیمَهبد
معنی: نگهبان ماه، درخشان
ریشه: فارسیمَهنام
معنی: نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه
ریشه: فارسیمُبشر
معنی: آن که خبر خوش و مژده میدهد، نوید دهنده
ریشه: عربیمُجیب
معنی: پاسخگو، اجابت کننده، روا کننده حاجت، از صفات خداوند
ریشه: عربیمُجیر
معنی: پناه دهنده، فریادرس، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیمُکَرم
معنی: گرامی و عزیز کرده، محترم
ریشه: عربیمُنعم
معنی: ثروتمند و بسیار بخشنده
ریشه: عربیمُهنّد
معنی: شمشیر هندی
ریشه: عربیماجد
معنی: دارای مجد و بزرگی، بزرگوار
ریشه: عربیمانا
معنی: (دخترانه و پسرانه) (صفت از ماندن) ماندنی، پایدار
ریشه: فارسیمانی
معنی: اندیشمند
ریشه: فارسیماهِد
معنی: گسترنده، گستراننده؛ نامی از نامهای باری تعالی
ریشه: عربیماهر
معنی: آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد، چیره دست
ریشه: عربیمبین
معنی: روشنگر، آشکار کننده، نورانی
ریشه: عربیمتین
معنی: دارای پختگی، خردمندی و وقار
ریشه: عربیمحبت
معنی: دوست داشتن و مهربان بودن با کسی یا چیزی
ریشه: عربیمحسن
معنی: نیکوکار، احسان کننده
ریشه: عربیمحمّد
معنی: ستوده، بسیار تحسین شده، آنکه خصال پسندیدهاش بسیار است؛ نام پیامبر اسلام حضرت محمّد (ص)
ریشه: عربیمزدک
معنی: (تلفظ: mazdak) (= مژدک)، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی
ریشه: فارسیموحد
معنی: آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست
ریشه: عربیموسی
معنی: به معنی از آب کشیده؛ موسی ابن عمران (ع) پیغمبر معروف بنی اسرائیل
ریشه: عبریمهدی
معنی: هدایت شده؛ نام قائم منتظَر(ع)
ریشه: عربیمؤمن
معنی: آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را رعایت میکند.
ریشه: عربیمؤید
معنی: تأیید کننده
ریشه: عربیمیثم
معنی: در عربی به معنی پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ نام یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع). این کلمه از ریشه واژه اوستایی مَئیثن به معنای ماندن است و میثم یعنی آنکه میماند. در فارسی میثم یعنی دوندهای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند، کسی که با استواری گام بر میدارد.
حرف ن
نادر
معنی: بی همتا، کمیاب
ریشه: عربیناصر
معنی: نصرت دهنده، یاری دهنده
ریشه: عربیناضر
معنی: شاد و مسرور
ریشه: عربینامی
معنی: منسوب به نام، معروف
ریشه: فارسینایب
معنی: نماینده، جانشین
ریشه: عربینبوت
معنی: رسالت، مبعوث بودن کسی از سوی خداوند به راهنمایی مردم
ریشه: عربینجات
معنی: رهایی، خلاصی
ریشه: عربینجیب
معنی: شریف، اصیل، پاکدامن
ریشه: عربیندیم
معنی: همنشین و هم صحبت به ویژه با بزرگان
ریشه: عربینرسی
معنی: اسم یکی از شخصیتهای شاهنامه، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی، فرشته وحی در اوستا
ریشه: فارسینشاط
معنی: شادی، سرزندگی
ریشه: عربینصیر
معنی: یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند
ریشه: عربینضیر
معنی: شاداب، سرسبز
ریشه: عربینظام
معنی: مجموعه قوانین، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است.
ریشه: عربینعمت
معنی: آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود، عطا و بخشش
ریشه: عربینعیم
معنی: نعمت، نرم و لطیف، از اسامی بهشت
ریشه: عربینواب
معنی: عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده میشد، روحانی، نماینده تامالاختیار
ریشه: عربینوذر
معنی: تازه، بدیع، پسندیده، فرزند عزیز
ریشه: فارسینوید
معنی: مژده، خبرخوش
ریشه: فارسینوین
معنی: تازه، جدید
ریشه: فارسینهاد
معنی: سرشت، اساس، ضمیر دل، طبیعت، بنیاد، قاعده، مقام و جایگاه
ریشه: فارسینهام
معنی: آهنگر، نجار، همچنین راهب دیر نشین
ریشه: عربینیما
معنی: نام آور و نامور، در مازندرانی به معنی کمان است.
ریشه: فارسی
حرف و
واجد
معنی: دارنده، دارا، از نامهای خداوند
ریشه: عربیواحد
معنی: یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است.
ریشه: عربیوادا
معنی: مکان مقدس
ریشه: آشوریوارش
معنی: بارش، باریدن باران
ریشه: کردیوافی
معنی: به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفا کننده
ریشه: عربیوالا
معنی: بالا عزیز، گرامی، محترم، دارای ارج و اهمیت، اصیل
ریشه: عربیواهب
معنی: عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیوثوق
معنی: اعتماد، اطمینان
ریشه: عربیوحدت
معنی: یگانگی، اتحاد، تنهایی
ریشه: عربیوحید
معنی: یگانه، بی نظیر
ریشه: عربیوراز
معنی: گراز که در ایران باستان نشانه زورمندی بوده است.
ریشه: فارسیورزا
معنی: نام پسرفرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی
ریشه: فارسیورنا
معنی: جوان، برنا، خوب و نیک
ریشه: فارسیوریا
معنی: قوی و درشت هیکل ، چکش آهنی بزرگ
ریشه: فارسیوساک
معنی: نساک، نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسیوستا
معنی: (تلفظ: vostā) اوستا، نام کتاب مقدس زرتشتیان. (با تلفظ به کسر و (وِستا vesta)، اسم دخترانه بوده و بسیار دانا، با اصل و نسب و دختر پاکدامن معنا شده است).
ریشه: فارسیونون
معنی: نام چهار تن از پادشاهان اشکانی
ریشه: فارسیوهمن
معنی: بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند
ریشه: فارسیویگن
معنی: بیژن
ریشه: ارمنی
حرف ه
هاتف
معنی: نوا دهندهای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش
ریشه: عربیهادی
معنی: هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص) و امام علی نقی (ع)
ریشه: عربیهاشم
معنی: شکننده، خرد کننده
ریشه: عربیهامر
معنی: ابر باران زا
ریشه: عربیهامن
معنی: هامون
ریشه: فارسیهامی
معنی: سرگشته و حیران
ریشه: فارسیهاوش
معنی: امت، پیروان یک پیامبر
ریشه: اوستایی – پهلویهجیر
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسیهرمز
معنی: نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
ریشه: فارسیهرمس
معنی: از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
ریشه: یونانیهزبر
معنی: هژبر، شیر
ریشه: فارسیهُژبر
معنی: هزبر، شیر
ریشه: فارسیهژیر
معنی: هجیر، خوب، پسندیده، زیبا، چابک و چالاک، نام پسر گودرز
ریشه: فارسیهفال
معنی: رفیق
ریشه: کردیهلکو
معنی: کوه کوچک، تپه
ریشه: کردیهمام
معنی: دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
ریشه: عربیهوار
معنی: قشلاق، خیمه سلطان در قشلاق
ریشه: کردیهوال
معنی: خبر، رفیق
ریشه: کردیهوبر
معنی: دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی
ریشه: اوستایی – پهلویهوتک
معنی: نام روستایی در نزدیکی کرمان
ریشه: فارسیهوتن
معنی: نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسیهوفر
معنی: مرکب از هو به معنای خوب بعلاوه فر به معنای شأن و شکوه و شوکت، شأن و شکوه نیک
ریشه: فارسیهوگر
معنی: انس گرفتن، عادت کردن
ریشه: کردیهومن
معنی: نیک اندیش
ریشه: فارسیهیبت
معنی: رعب، جلال، شکوه
ریشه: عربیهیدی
معنی: آرام، بردبار
ریشه: کردیهیرا
معنی: فراخ، وسیع
ریشه: کردیهیرو
معنی: نام گلی به زبان کردی (گل ختمی)
ریشه: کردیهیژا
معنی: گرامی، شایسته، گران بها
ریشه: کردیهیمن
معنی: آرام، موقر، شکیبا
ریشه: کردیهیوا
معنی: امید
ریشه: کردی
حرف ی
یادا
معنی: نشان
ریشه: آشورییارا
معنی: (دخترانه و پسرانه) توانایی، قدرت
ریشه: فارسییاره
معنی: یارا، قدرت
ریشه: فارسییاسر
معنی: شترکُش که گوشت قسمت کند، آسان، طرف چپ
ریشه: عربییاشا
معنی: به معنی زنده باد!، آفرین!
ریشه: ترکییاور
معنی: یاری دهنده، کمک کننده
ریشه: فارسییحیی
معنی: تعمید دهنده، نام پسر زکریا از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
ریشه: عبرییکتا
معنی: (ترکی – فارسی) یگانه، بی نظیر، تنها، یکی از نامهای خداوند
ریشه: فارسییوشع
معنی: به معنی خداوند نجات است، نام پسر عمو و پیامبر بعد از حضرت موسی
ریشه: عبرییونا
معنی: خداوند، نام دیگر حضرتِ یونس (ع)
ریشه: عبرییونس
معنی: کبوتر، نام پسر امتای، یکی از پیامبران بنی اسرائیل
ریشه: عبری