نگاهی بر پادشاهی بزرگ ساسانیان؛ از شروع حکومت تا حمله اعراب و نکات خواندنی از این حکومت

ساسانیان یکی از بزرگترین و قدرتمندترین پادشاهی جهان بود که بر بخش بزرگی از سرزمین ایران و جهان حکومت میکرد. بسیاری از تاریخنگاران، ساسانیان را اخرین پادشاهی آریایان بر جهان میدانند، حکومت که در نهایت با حمله اعراب به ایران از هم فروپاشید. ما امروز در مجله اینترنتی روزانه نگاهی بر این حکومت بزرگ خواهیم داشت، پس در ادامه متن همراه ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
ساسانیان چگونه پدید آمدند؟
اردشیر بابکان، فرمانده بزرگ ایرانی با شکست اردوان چهام پادشاهی ساسانیان را بنیان گذاشت. اردشیر بارها اعلام کرده است که خود را از نواندگان کوروش کبیر دانسته و از همین رو حکومت خود را یک حکومت ملی می دانست.
اردشیر بابکان و بنیانگذاری پادشاهی بزرگ ساسانیان

وقتی که اردشیر خود را شاهنشاه خواند، پایتخت خود را به بخشهای جنوبی پارس منتقل کرد و شهر اردشیرخوره (سابقاً گور، امروزه در فیروزآباد) را برپا کرد.
این شهر که کوههای بلند از آن نگهداری میکردند و به آسانی از طریق گردنههای باریک قابل دفاع بود، تبدیل به مرکز قدرتگیری بیشتر اردشیر شد.
این شهر توسط یک دیوار دایرهایشکل بلند احاطه شده بود که احتمالاً از روی دیوار مشابهی در دارابگرد نمونهبرداری شده بود و بر بخش شمالی آن کاخ بزرگی بود که بقیه آن هنوز پابرجاست.
اردشیر پس از اینکه قدرت خود را در پارس پابرجا کرد، به سرعت قلمرو خود را گسترش داد، اردشیر از شاهان محلی پارس خواست تا سوگند بخورند با او وفادار باشند و از همین رو اردشیر استانهای مجاور خود از جمله کرمان، اصفهان، شوش و میشان را تحت کنترل خود درآورد.
توجه اردوان پنجم، شاه اشکانی، خیلی زود معطوف به قدرتگیری اردشیر شد. او در ابتدا در سال 224 به حکمران خوزستان دستور داده بود وارد جنگی علیه اردشیر شود، اما اردشیر در این جنگ پیروز شد.
اردوان پنجم در دومین تلاش برای شکست دادن اردشیر، او را در جنگی در هرمزگان ملاقات کرد، که اردوان پنجم در این جنگ شکست خورد و کشته شد.
پس از کشته شدن شاهنشاه اشکانی، اردشیر به استانهای غربی حکومتِ سرنگون شده اشکانی هجوم برد و آنها را تصاحب کرد.
اردشیر بعد از تاجگذاری به عنوان پادشاه ایران، به حکومت 400 ساله اشکانی پایان داده و حکومت 400 ساله ساسانیان را آغاز کرد.
مطلب مشابه: هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری تاریخ؛ تاریخچه این حکومت از کوروش تا سقوط آن
شاپور اول ساسانی

اردشیر با تثبیت قدرت، شهرهای نصیبین و حران را از دست نیروهای روم درآورد. او ارتشی منظم تشکیل داد و بهوسیله آن پایههای امپراتوری خود را تثبیت و اهداف خود را یکی پس از دیگری دنبال کرد و سپس با انتخاب پسرش شاپور به جانشینی، از سیاست کناره گرفت. پس از اردشیر، دومین امپراتور ساسانی یعنی شاپور اول ساسانی بهجای پدر بر تخت قدرت نشست.
جنگ ایران و روم

در دوره شاهی اردشیر، حملات خارجی، ایران را تهدید میکرد. کوشانیان که قدرت قابلتوجهی در شرق داشتند از یک سو و ارمنستان و روم از سوی دیگر، تهدیداتی جدی علیه دولت ساسانی محسوب میشدند.
شاپور ابتدا توجه خود را بهسمت کوشانیان مبذول کرد و به قلمرو آنها حمله کرد. شاپور با یک لشکرکشی مفصل موفق شد بساط دولت کوشانیان را برچیند و سپس به سراغ غرب رفت.
با قتل گردیانوس، امپراتوری روم، شانس بزرگی برای شاپور اول ایجاد شد. او توانست از دوره فترت بعد از قتل امپراتوری روم، استفاده کند و بینالنهرین و ارمنستان را از رومیها باز پس بگیرد. شاپور بعد از گذشت پانزده سال دوباره با رومیها درگیر شد و توانست موفقیتی چشمگیر را به دست بیاورد.
تسخیر شهرهای انطاکیه و سوریه و اسارت والرین، امپراطور روم، بههمراه 70 هزار سرباز رومی در نزدیکی الرها، حاصل نبردی بود که شرح آن در نقش برجسته بیشاپور آمده است.
شکست والرین از شاپور ساسانی

نتیجه ضدحملههای رومیها تحت امپراتوری والرین با مصیبت و فاجعه همراه بود که ارتش روم در ادسا محاصره و درهم شکسته شد و والرین توسط شاپور به اسارت گرفته شد و تا پایان عمرش زندانی شاپور باقی ماند.
شاپور پیروزی خود را با کندهکاری کردن یک نقش برجسته شکوهمند در نقش رستم و بیشاپور جشن گرفت و همچنین در نزدیکی تخت جمشید هم یک سنگنبشته یادبود به زبانهای فارسی و یونانی حکاکی کرد.
او از موفقیت خود برای پیشروی در آناتولی بهره برد، اما پس از شکست خوردن از رومیها و همپیمانانشان اذینه پالمیرایی، با آشفتگی عقبنشینی کرد و حرمسرای خود و تمامی قلمروهای رومی که اشغال کرده بود را از دست داد.
مطلب مشابه: حشاشین ها فرشته های مرگ اولین گروه ترور جهان
شاپور ایران را شکوفا میکند

شاپور برنامههای آبادانی پرشماری داشت. او دستور به ساخت نخستین پل سدی در ایران را داد و شهرهای بسیاری را هم بنیان نهاد، که برخی از آنها توسط مهاجرینی از قلمروهای روم اسکان داده شدند که از جمله این مهاجرین، مسیحیانی بودند که میتوانستند تحت لوای شاهنشاهی ساسانی، آزادانه دین خورد را پرستش کنند. دو شهر، بیشاپور و نیشابور از روی او نامگذاری شدهاند.
روزهای بعد از شاپور اول
بعد از شاپور اول، پسران او هرمزد اول و بهرام اول حکومتی کوتاه مدت را دست گرفتند؛ اما اطلاعات چندانی درباره زندگی و فعالیتهای آنها در دست نیست. بهرام دوم در جنگ با روم شکست خورد و ارمنستان و بینالنهرین را دوباره به رومیها واگذار کرد.
بهرام سوم نیز چند ماه حکومت کرد و به دست نرسی از بین رفت. نرسی در جنگ با روم شکست خورد و بخشی از ارمنستان را از دست داد. بعد از این، تا ۴۰ سال بین ایران و ارمنستان، جنگی رخ نداد. بعد از نرسی، هرمز دوم شاه شد.
شاپور دوم و شکوفایی ایران

پس از مرگ هرمز، عربها از سوی شمال آغاز به ویرانگری و به تاراج بردن شهرهای مرکزی شاهنشاهی کردند، حتی به ایالت پارس هم حمله کردند که زادگاه شاهان ساسانی بود.
در همین اوقات، اشرافزادگان ایرانی فرزند ارشد هرمز دوم را کشتند، دومین فرزند او را کور کردند و سومین را به زندان افکندند.
تخت پادشاهی برای شاپور دوم به ودیعه گذاشته شد. شاپور دوم فرزند نازاده شده یکی از زنهای هرمز دوم بود که «در زهدان» مادر خود تاجگذاری کرد: تاج پادشاهی بر روی شکم مادرش گذارده شد.
در حین جوانی او، مادرش و اشرافزادگان کشور را اداره میکردند. پیرو پا به سن گذاشتن شاپور دوم، او قدرت را بهطور ظاهری در دست گرفت و خیلی زود ثابت کرد که یک حاکم فعال و کارا است.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی سورنا، یکی از نوابغ نظامی تاریخ از تولد تا مرگ
جنگ شاپور دوم با اعراب و رومیان

شاپور دوم در ابتدا ارتش کوچک اما منظم و کارآزموده خود را به طرف جنوب برای مبارزه با اعراب برد، که آنها را شکست داده و امنیت را در نواحی جنوبی امپراتوری برقرار کرد.
او همچنین دیواری برای جلوگیری از حمله اعراب ساخت که به نظر میرسد نزدیک شهر حیره بودهاست و بعدها به خورنق شاپور معروف گشت شاپور همچنین قبایلی از اعراب را در داخل مرزهای ایران اسکان داد.
او سپس شروع به اولین لشگرکشی خود علیه روم در غرب کرد، که در آنجا نیروهای ایرانی یک سری جنگها را بردند، اما در تصاحب قلمرو ناتوان بودند، چرا که محاصرههای مکرر شهر حساس و مرزی نصیبین با شکست مواجه میشد و روم در بازپسگیری شهرهای سنجار و آمیدا (آمِد) که به دست ایرانیها افتاده بودند هم موفق بود.
بعد از شاپور دوم

از مرگ شاپور دوم تا نخستین تاجگذاری قباد اول، یک دوره عمدتاً همراه با صلح و آرامش بین ایران و روم برقرار بود.
تنها دو جنگ کوچک بین آنها درگرفت که اولی طی سالهای 421 تا 422 و دومی هم در سال 440 بود.
در تمام این دوره، سیاست دینی ساسانیان از یک پادشاه به پادشاه دیگر بهطور قابل توجهی تغییر میکرد. باوجود یک سری حاکمان ضعیف، سیستم اداری که در دوران شاپور دوم مقرر شده بود، پابرجا باقی ماند و امپراتوری به شکل رضایتبخشی عمل میکرد.
پس از اینکه شاپور دوم در سال 379 از دنیا رفت، او یک امپراتوری قدرتمند را برای نابرادری خود اردشیر دوم و همینطور پسر خود شاپور سوم برجا گذاشت، که هیچکدام از آنها استعداد نیای خود را نشان ندادند.
اردشیر دوم که به عنوان نابرادری پادشاه رشد کرده بود، نتوانست جانشین خوبی برای برادر خود شود و شاپور سوم که یک شخصیت اندوهگین بود تا بتواند به چیزی برسد.
بهرام چهارم هرچند که مثل پدرش ناتوان نبود، نتوانست افتخار بزرگی برای شاهنشاهی کسب کند. در طی این دوره، ارمنستان طی یک موافقتنامهای بین ایران و روم تقسیم شد.
ساسانیها حکمرانی خود بر ارمنستان بزرگ را بازیافتند و امپراتوری بیزانس یک بخش کوچک از ارمنستان غربی را در دست داشت.
مطلب مشابه: نگاهی بر امپراتوری اشکانیان؛ از تاسیس، تا نبردها و کاخ های به جا مانده
بهرام چوبین سردار بزرگ ایرانی

در سال 589 میلادی، در آخرین سال سلطنت هرمز چهارم، لشکریان خاقانات غربی ترک و خزرها به سرزمینهای اران و آرمین (ارمنستان) حملهور شدند.
در همین زمان در شرق نیز باغا خاقان به ایران حمله کرد و سپاه صد هزار نفری ایران که در مرز به نگهبانی میپرداخت، مغلوب ترکان شد.
بهرام در آن هنگام مرزبان، استانهای ارمنستان و آذربادَگان (آذربایجان) بود. هرمز چهارم بهرام را برای مقابله به سوی ترکها گسیل داشت.
این جنگ به نام نخستین جنگ ساسانیان و ترکها شناخته میشود. بهرام دوازده هزار تن از سوارکاران را برگزید که سن هیچ یک از آنان کمتر از چهل سال نبود.
این در حالی بود که سپاه پادشاه ترکان، چهارصد هزار تن نیز ذکر کرده اند که تا هرات و بادغیس پیش آمده بودند.
گمان میرود که بهرام از این روی این رقم سپاهی را انتخاب کرده است که عدد دوازده در نزد ایرانیان مقدس بوده و در تاریخ اسطورهای ایران نیز در چند جنگ، مثل جنگ رستم با کیکاووس و جنگ اسفندیار با ارجاسب و جنگ گودرز به خونخواهی سیاوش، نیز دوازده هزار نفر، در سپاه شرکت داشتند و در تمامی این جنگها ایرانیان پیروز شده بودند.
سپس جنگ دیگری با دشمن کرد که در آن پسر خان بزرگ هم به اسارت درآمد.
بهرام چوبین کودتا میکند

همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه هرمز، سردار خود بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد، که باعث شورش او در سال 589 شد.
سال بعد، هرمز توسط یک کودتای کاخی سرنگون شد و پسرش خسرو دوم (خسروپرویز، شاهنشاهی از 590 تا 628) بر تخت نشست.
با این حال، این تغییر در تخت شاهی بهرام چوبین را آرام نکرد، او با خسرو جنگ کرد و او را شکست داد.
خسرو مجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد، و بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را غصب کرد. خسرو از امپراتور روم موریس درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس را داد.
برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر موریس، مریم ازدواج کرد. ارتش جدید ایرانی-بیزانسی تحت فرمان خسرو و سرداران بیزانسی، نرسه و جان میسکان، علیه بهرام شورش کرد، او را در سال 591 در جنگ Blarathon شکست داد.
وقتی که خسرو به دنبال این پیروزی مجدداً بر تخت نشست، به قول خود وفا کرد و کنترل ارمنستان غربی و ایبری قفقاز را به بیزانس داد.
موافقتنامه صحل جدید به دو امپراتوری اجازه داد تا نظامیگری خود را در جایهای دیگری دنبال کنند. خسرو قلمرو امپراتوری ساسانی را در مرزهای شرقی گسترش داد و موریس هم کنترل بیزانس بر روی بالکان را پس گرفت.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی داریوش بزرگ، شاهِ جهان؛ بیوگرافی از لحظه تولد تا مرگ

ایران به عظمت هخامنشیان بازمیگردد
در سال 602، موریس توسط فوکاس سرنگون و کشته شد.
خسرو به خونخواهی ناجی خود برخاست و قتل او را بهانه کرد و یک حمله جدید علیه بیزانس ترتیب داد.
در همان دوران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانس درگرفته بود که به کمک خسرو شتافت و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد.
سرداران خسرو به شکل سامانمندی شهرهای مرزی بسیار تقویتشده بیزانسی، میانرودان و ارمنستان را مغلوب کردند و یک یورش بیسابقه را آغازیدند.
ایرانیها در سال 611 سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند.
در سال 613، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت.
اورشلیم در سال 614 سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت.
اسکندریه در سال 619 سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال 621 به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود.
زوال و فروپاشی
لشگرکشیهای خسرو پرویز هرچند که در وهله اول موفق به نظر میرسیدند، در واقع باعث فرسودهشدن ارتش ایران و تهی شدن خزانه و گنجینه ایران شدند.
خسروپرویز در تلاشی برای بازسازی خزینه ملی، مالیاتها را بالا برد. در نتیجه، هراکلیوس فرصت غنیمت شمرده و تمامی منابع باقیمانده امپراتوری خراب و ویرانشده خود را جمع کرد، ارتشش را سازماندهی کرد و یک ضدحمله چشمگیر را تدارک دید.
در بین سالهای 622 تا 627، او در آناتولی و قفقاز علیه ایرانیها لشگرکشی کرد، در یک رشته از جنگها در برابر ایرانیها که تحت فرماندهی خسرو، شهربراز، شاهین و شهراپلاکان بودند، به پیروزی رسید، معبد بزرگ زرتشتیان در گنزک را به تاراج برد و با خزرها و خاقانات غربی ترک هم همپیمان شد.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی کوروش بزرگ؛ شاه شاهان از تولد تا مرگ
ساسانیانِ تضعیف شده مورد حمله اعراب قرار میگیرند

در بهار 632، یزدگرد سوم، یکی از نوههای خسرو پرویز به تخت شاهنشاهی نشست.
در همان سال، نخستین قبیلههای مهاجم عرب، که حالا تحت پرچم اسلام با هم متحد شده بودند، به قلمروهای ساسانی رسیدند.
بر طبق گفتههاردوارد جانسون تاریخ دان بزرگ، سالها جنگ و خونریزی هم ایرانیها و هم بیزانسیها را ضعیف و فرسوده کرده بود.
ساسانیان علاوه بر آن بر اثر زوال اقتصادی، مالیاتستانی سنگین از مردم، آشوب دینی، طبقهبندی اجتماعی سختگیرانه، مردمشان را خشمگین و چون آتشفشانهای درپی انفجار کرده بودند، بهعلاوه قدرتگیری فزاینده زمینداران ایالتی، و سرنگونی پیدرپی شاهان، حتی ضعیفتر از پیش شدند، که باعث تسهیل شدن تسخیر ایران توسط اعراب شد.
آغاز حمله اعراب به ایران

در سال 637 همزمان با خلافت عمر بن خطاب، ارتش مسلمین به فرماندهی سعد بن ابی وقاص، ارتش بزرگ ایرانیان تحت فرماندهی سرلشکر رستم فرخزاد را در دشتهای قادسیه (در نزدیکی کربلا عراق امروزی) شکست داد و به سوی تیسپون پیشروی کرد، تیسپون پس از یک محاصره طولانیمدت سقوط کرد و به دست اعراب افتاد.
یزدگرد سوم از تیسپون به طرف شرق رفت، و عمده گنجینههای بزرگ شاهنشاهی خود را در تیسپون گذاشت.
اعراب تیسپون را کمی بعد تسخیر کردند، یک منبع مالی بزرگ به چنگ آورده و ارتش ساسانی را بیپول گذاشتند. تعدادی از فرماندهان ساسانی مانند فیروزان سعی کردند نیروهایشان را ترکیب کنند تا مانع از پیشرفت مهاجمان عرب شوند، اما این تلاشها بدون وجود یک نیروی مرکزی اثرگذار نبود، و این فرماندهان در جنگ نهاوند شکست خوردند.
شاهنشاهی ساسانی، که دیگر ساختار نظامی نداشت، نیروهای مالیاتستانی غیراشرافیاش ویران شده، منابع مالیاش نابود و طبقه آزادان آن به تدریج از بین رفته بودند، حالا تماماً در برابر مهاجمان عاجز و درمانده بود.
سقوط غیرمنتظره شاهنشاهی ساسانی در یک دوره پنجساله به اتمام رسید و بیشتر قلمروهای آن ضمیمه خلافت اسلامی شدند، با این حال، بیشتر شهرهای ایرانی در برابر حملات مقاومت کردند. خلفای مسلمان مکرراً شورشها در شهرهای همدان، اصفهان و ری را سرکوب میکردند.
حکومت ساسانی چگونه اداره میشد؟
در راس حکومت ساسانی شاه قرارداشت که دارای اختیارات کامل بود. نخستین مقام اداری پس از وی وزرگ فرمادار نام داشت که باید کشور را تحت نظارت شاه اداره میکرد.
اداره کشور در زمانی که در سفر یا جنگ بود معمولاً به نیابت از وی در اختیار وزیر اعظم یا بزرگ فرمادار بود.
وی گاهی به سرداری سپاه نیز گماشته میشد و در جنگها شرکت میکرد. مذاکرات سیاسی نیز از وظایف وزرگ فرمادار بود. از وزرای مشهور ساسانی میتوان ابرسام وزیر اردشیر و مهرنرسه وزیر یزدگرد اول، سورن پهلو وزیر بهرام پنجم و بزرگمهر وزیر انوشیروان را نام برد.
اعضای ثابت هیئت وزرا معمولاً در دوره ساسانی دستخوش تغییر میشدند اما کسانی که همواره عضو هیئت وزرا بودند اینها بودند:
- وزرگ فرمادار
- موبدان موبد
- ایران سپاهبد
- ایران دبیربد
- واستریوش بد
مطلب مشابه: نگاهی بر امپراتوری اشکانیان؛ از تاسیس، تا نبردها و کاخ های به جا مانده
قدرت نظامی ساسانیان

تا زمان خسرو اول (انوشیروان) فرمانده کل سپاه ایران به نام ایرانسپاهبد نامیده میشد از زمان خسرو انوشیروان کشور به چهار بخش نظامی تقسیم شد و برای هر یک سپاهبد در نظر گرفته شد.
ایرانسپاهبد در مورد جنگ و صلح و مذاکرات سیاسی اختیارات زیادی داشت. اگر شاه خود مایل به شرکت در جنگها بود معمولاً از اختیارات سپاهبد کاسته میشد.
مهمترین بخش سپاه ساسانی سواره نظام زره پوش سنگین بود (اسواران) که در جنگها نقش تعیینکنندهای داشت به ویژه در مورد رویارویی با پیادهنظام رومی بسیار مؤثر بود و به سادگی آرایش جنگی پیادگان را به هم میزد و آنها را آماج تیرهای تیر اندازان مینمود.
تمام تن اسواران با تکههای فلس گونه آهن پوشیده شده بود و نقابی آهنین نیز صورت آنها را میپوشاند بهطوریکه تنها سوراخی جلوی بینی و شکافی برای دیدن در آن قرار داشت. زره سواره نظام تکهتکه بود و آزادی عمل کافی برای عضلات سوار فراهم میکرد.
پشت سر اسواران فیلهای جنگی بودند و در انتهای لشکر نیز پیادگان. پیادگان روستاییانی بودن که به اجبار به جنگ میآمدند و بابت این کار مزدی نیز نمیگرفتند به همین دلیل کم اثرترین بخش سپاه بودند.
تیر اندازان در پشت سواره نظام قرار داشتند و از دور دشمن را مورد هدف قرار میدادند. درمیان سپاه ساسانی معمولاً گروههایی از اقوام و ملل تابع امپراتوری وجود داشت که در جنگها کمک مؤثری میکردند.
سیستم اقتصادی ساسانیان

کشاورزی با سیستمهای آبی ممتاز، پایه اقتصاد ساسانی و سهمِ آن در اقتصاد ملی، بیشتر از بازرگانی بود.
در دوره ساسانیان از دو مسیر تجاری بهرهبرداری شدهاست؛ راه ابریشم در شمال و راهی دیگر در سواحل جنوبی کشور.
کارخانههای شوش، شوشتر و گندیشاپور نیر برای محصولات ابریشم خود شهرت یافته بودند و با کارخانههای چینی رقابت میکردند.
شیوه اصلی تولید و منبع درآمد و امرار معاش مردم در ایران کشت و برز و کشاورزی بود. محصولات کشاورزی عبارت بودند از غلاتی نظیر جو، چاودار، ارزن، حبوبات، علوفه، الیاف برای ریسندگی، میوههایی نظیر انگور، انجیر، پسته و بادام، خرما و سبزیها و نیز برنج و باغات زردآلو و زیتون. ساسانیان به توسعه کشاورزی بسیار علاقه داشتند و میدانیم که در خوزستان و عراق زمینهای کشاورزی گسترده و قابل کشتی وجود داشتهاست.
انقوزه، ریواس، پسته ایرانی و گردوی ایرانی از جمله گیاهان و درختانی بودند که رومیها کشت آن را در سرتاسر اروپا گسترش دادند.
فرای اعتقاد دارد که خصوصیات زمیندار یا فئودال در خاورمیانه تا حد زیادی با فئودالیسم اروپا فرق داشتهاست. این یافتهها را تحقیقات باستانشناسی در جنوب غربی ایران نیز تأیید میکند که در کنار روستاها قصرها و قلعهها و دژهایی وجود نداشتهاند.
فردوسی از ساسانیان مینویسد…

در ادبیات ایران از ساسانیان بسیار گفتهند. فردوسی در بخش دوم شاهنامه و پادشاهی یزدگرد سوم چنین میآورد.
بر ایرانیان، زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز، بریان شدم
چو با تخت، مِنبَر برابر شود،
همه نام، بوبکر و عمَّر شود
نه تخت و نه دیهیم بینی، نه شهر
کز اختر، همه تازیان راست بهر
از این، مارخوار اهرمنچهرگان،
ز دانایی و شرم، بیبهرگان،
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی داد خواهند، گیتی به باد
کلام آخر
ما امروز درباره امپراتوری بزرگ ساسانیان نوشتیم؛ امیدواریم که این مقاله برای شما مفید بوده باشد و همچنین این مقاله دلیلی برای آغاز مطالعه بیشتر تاریخ ایران عزیزمان باشد. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.
مطلب مشابه: اسم دختر ایرانی باستانی از هخامنشیان تا ساسانیان و اشکانیان)