بریدههایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل با جملات آموزنده موفقیت مالی

کتاب ثروتمندترین مرد بابل بیشک یکی از مهمترین و بهترین کتابها در حوزه مدیدرت مالی است که به نظر بنده هیچ کتابی به اندازه آن مفید و کامل مقصود خود را شرح نداده است. ما امروز در مجله اینترنتی روزانه بریدههایی از این کتاب را گردآوری کردهایم که امیدواریم از خواندن آنها نهایت لذت را برده و همچنین نکات مهم را یاد بگیرید.
فهرست موضوعات این مطلب
این کتاب درباره چیست؟
جورج سیموئل کلاسون روش منحصر به فردی را برای آموزش قوانین مالی انتخاب کرده است؛ زبان داستان. او به جای اینکه از قوانین خشک و خسته کننده مالی و اقتصادی صحبت کند یا از راهنماها و دستورالعملهای انعطافناپذیر کمک بگیرد، با کمک داستان، ما را به سفری جذاب به بابل میرود.
شهری که حالا هرچند روی نقشه وجود ندارد، اما در زمان سرپا بودنش، ثروت بیشماری داشت. دو مرد که با وجود کار زیاد، همچنان فقیر هستند، نزد ثروتمندترین مرد بابل، آرکاد میروند تا به آنها اصول کسب درآمد را بیاموزد…
این کتاب اصول اولیه کسب ثروت را به ما آموزش میدهد. تمام افرادی که در دنیای سرمایهگذاری اقتصاد حرفی برای زدن دارند، این کتاب را یکی از منابع الهام خودشان میدانند. بنابراین خواندن این اثر میتواند برای تمام کسانی که به دنبال کتابی مفید در زمینه استقلال مالی میگردند، مفید باشد.
بخشهایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل
ما در ادامه متن جملاتی بلند و کوتاه را از این کتاب فوقالعاده برای شما عزیزان آماده کردهایم.
با عزم جزم، همهی انسانها در همهی دورانها از مشکلات رهایی مییابند و به موفقیت هدایت میشوند و برای کسانی که به نیروی جادویی آن پی برده باشند همچنان ادامه خواهد داشت. با عزم جزم میتوان مسیر را پیدا کرد.

برخی از کار متنفرند. برخی آن را دشمن سرسخت خود میدانند. بهتر است با آن مثل یک دوست رفتار کنی، آن را دوست داشته باش. از اینکه سخت هست ناراحت نشو. اگر به فکر ساختن یک خانهی خوب باشی چه اهمیتی دارد که تیرآهن چقدر سنگین است یا چاه آب برای درست کردن گچ چقدر دور!
با عزم جزم میتوان مسیر را پیدا کرد.
خوب است که گره از مشکل کسی باز کنی. خوب است که سایهی شوم سرنوشت را از روی زندگی کسی برداری. این کار به پیشرفت و بیشتر شدن شهروندان کارآمد در جامعه میانجامد؛ اما کمک باید معقول باشد. نه مثل خر کشاورز که برای کمک به دیگران بار آنها را هم به دوش خود بگذاریم.
مطلب مشابه: جملات کتاب کیمیاگر؛ سخنان انگیزشی برای خودیاری از پائولو کوئیلو

اگر میخواهی به دوستت کمک کنی، طوری عمل نکن که مجبور بشوی بار دوستت را هم تو بکشی.
خوششانسی به خاطر تعلل و امروز و فردا کردنها به باد رفته است، اما این غیر عادی نیست، روحیهی تعلل در همهی ما وجود دارد. همانطور که همهی ما آرزوی پولدار شدن داریم وبارها شده فرصتی در برابر ما قرار گرفته است و آن را به اصرار روح تعلل به تأخیر انداختهایم
فرزندان من، این اولین راه علاجی است که من برای کیف خالی از پولم پیدا کردم. از هر ده سکه، یک سکه در کیف باقی میماند. نه سکه برای مخارج برداشته میشود.
«تا در این دنیا هستید از زندگی لذت ببرید. خود را در مضیقه قرار ندهید تا پول بیشتری پسانداز کنید. اگر یکدهم از درآمدتان را بهراحتی میتوانید کنار بگذارید به همین مقدار رضایت دهید. با بقیهی درآمدتان زندگی کنید، خساست به خرج ندهید و از خرج کردن نترسید. زندگی زیباست و زندگی سرشار از نعمتهای ارزشمند و لذتبخش است.

جادهی ثروت را وقتی پیدا کردم که بخشی از درآمدم را برای خودم نگه داشتم؛ بنابراین تو هم باید این کار را بکنی. بعد به من نگاهی کرد و برق نگاهش تا عمق وجودم نفوذ نمود و دیگر چیزی نگفت. پرسیدم: همهاش همین بود؟ او پاسخ داد: همین کافی است که یک چوپان را به یک وامدهنده تبدیل کند. من پرسیدم: مگه درآمد هر کسی مال خودش نیست؟ او پاسخ داد: اصلاً و ابداً. بگو ببینم مگه تو پول به خیاط نمیدهی؟ به کفاش چی؟ برای خورد و خوراک چی؟ پول نمیدهی؟ میتوانی بدون خرج کردن در بابل زندگی کنی؟ چه چیزی داری که نشاندهندهی درآمد ماه گذشتهات باشد؟ درآمد سال گذشته چی؟ ای احمق! تو به هر کسی پول میدهی الّا خودت! ابله! تو برای دیگران کار میکنی. هم بردگی میکنی هم در ازای خورد و خوراک و پوشاکی که اربابت به تو میدهد کار میکنی. اگر یکدهم درآمد هر ماه خودت را کنار بگذاری، طی ده سال چقدر میشود؟ من که هنوز حساب و کتاب یادم نرفته بود. جواب دادم: برابر درآمد یک سال من.
کسی که قرض دارد باید هر چه سریعتر با تمام قدرت آن را پرداخت کند؛ هرگز چیزی را که قادر به پرداخت وجه آن نیست، مطالبه نکند.
هر کاری پیش از انجام و تکمیل به صورت یک آرزو است. آرزوهای تو باید قاطع و جدی باشند. آرزوهای کلی، آرزوهای ضعیفی هستند. آرزوی پولدار شدن آرزوی باطلی است، اما آرزوی داشتن پنج سکهی طلا آرزوی ملموسی است و هر کسی میتواند آن را پیگیری کند و به سرانجام برساند.
مطلب مشابه: سخنان انگیزشی وین دایر سخنران انگیزشی + جملات انگیزه دهنده نویسنده کتاب های انگیزشی

اکثر جوانها فکر میکنند که دانش و آگاهی افراد سالخورده تنها مخصوص همان روزهای قدیم است و هیچ نفعی برای آنها ندارد؛ اما همیشه به خاطر داشته باش، خورشیدی که امروز میدرخشد همان خورشیدی است که در زمان تولد پدر تو بوده؛ این خورشید همچنان میدرخشد تا هنگامی که آخرین نوهی تو با آن از دنیا برود. در ادامه گفت: افکار جوانان همانند نور درخشان شهاب سنگهاست که آسمان را برای لحظهای روشن میکند؛ اما دانش سالمندان همچون ستارگان ثابتی است که بیهیچ تغییری نور درخشان از خود ساطع میکنند.
مثلاً با خودم قرار میگذارم که به مدت چند روز به هنگام عبور از پل، روزی یک عدد ریگ به داخل رودخانه پرتاب کنم، اما اگر روز هفتم این کار را فراموش کنم، به خودم نمیگویم فردا دو تا ریگ پرتاب میکنم؛ برمیگردم و ریگ را درون آب میاندازم. همینطور در روز بیستم به خودم نمیگویم که آرکاد آخر این چه کار بیهودهای است. هر روز پرتابکردن ریگ برای تو چه فایدهای دارد؟ یک مشت پر از ریگ بردار و یک دفعه بریز توی آب. نه این را میگویم و نه آن کار رامیکنم. وقتی کاری را برای خودم تعیین میکنم، آن را باید کامل انجام دهم. از این رو، بر این عقیدهام که تن به کارهای سخت و غیرعملی ندهم.
– چطور خودت را یک مرد آزاد میخوانی درصورتیکه این ضعف تو بوده که تو را به اینجا کشانده است؟ اگر در مردی روح بردگی وجود داشته باشد واقعاً او را میتوان یک انسان آزاد دانست؟ مهم نیست که وقتی به دنیا آمده است چه بوده؛ درست مثل آبی که خودش جایش را پیدا میکند. همینطور اگر در مردی روح آزادگی وجود داشته باشد، با وجود بدشانسی میشود بهعنوان مردی محترم و شریف در بین مردم شهر خود شناخته شود.

برای مطالعه، مگر استاد فرزانهمان نگفت که یادگیری بر دو قسم است؛ یکقسمِ آن موضوعاتی است که یاد گرفتهایم و میدانیم و دیگر آنکه میآموزیم که چگونه آنچه را نمیدانیم پیدا کنیم؟ بنابراین مصمم به یافتن جواب این سؤال شدم؛ چگونه میشود ثروتاندوزی کرد؟
آمادگی مناسب، کلید موفقیت ما به شمار میآید.
قانون دوم طلایی صاحب عاقل برای طلای خود کاری سودآور فراهم میکند، آنگاه طلا با جدیت و آسودگی خاطر چند برابر میشود، درست مثل گلهی گوسفندان در مراتع.
یک انسان آزاد، زندگی را به همراه یکسری مشکلات میبینید که باید حل شود و آنها را حل میکند، در حالی که یک برده گله و شکایت میکند که آخر از دست من چه کاری ساخته است؟ من که فقط یک بردهام.
مطلب مشابه: معرفی کتاب های انگیزشی و الهام بخش که روایتی داستانی دارند

با عزم جزم میتوان مسیر را پیدا کرد.
ثروت پایدار، زادهی دانش و ارادهی راسخ است، پس بدان که یکشبه بهدست نمیآید و بهتدریج حاصل میشود. کسب ثروت تنها از عهدهی کسانی بر میآید که از فکر خود استفادهی بهینه میکنند.
اید بگویم زمانی که درست فکر میکنیم بیشتر مستعد ایجاد تغییر در ذهنمان هستیم تا زمانی که فکرمان اشتباه است. درسته! ما بیشتر مردد و دودل هستیم و میگذاریم که فرصت از دستمان برود. اولین قضاوت من، بهترین تصمیم است
اولین اصل سرمایهگذاری، ایجاد امنیت برای اصل سرمایه است.

یکدهم درآمدم را برای خودم پسانداز کردم و هفت دهم برای پرداخت مخارج زندگی که نزد همسرم گذاشتم. دو دهم آنهم در میان طلبکارها به طور مساوی تقسیم کردم بهطوریکه در قالب سکههای مس پرداخت شد.
هر چه سطح علمی ما بیشتر باشد درآمد بیشتری کسب میکنیم.
بیشک اعمال ما توسط افکار ما جهتدهی میشوند و همینطور افکار ما جهت خود را از فهم و درک ما میگیرند.
موفقیت به معنای دستاوردهای حاصل از تواناییها و تلاشهای ماست
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب عادت های اتمی جیمز کلیر با متن های کوتاه درباره عادات زندگی
محافظت مناسب، لازمهی دوام و تداوم ماست. هرچه شکم خالیتر باشد ذهن انسان بهتر کار میکند؛ همانطور که هر چه شامهی انسان حساستر باشد بو و عطر غذا را بهتر استشمام میکند.

«کمی احتیاط بهتر از یکعمر پشیمانیست»
رفاه یک ملت در گروی رفاه مالی هر یک از افراد آن است.
ثروتمندترینمردبابل است که عنوان آن برگرفته از حکایتی است با همین نام که در این کتاب نقل شده است. حکایتهای کهن مردمان بابل میتواند الهامبخش خوبی برای دنیای مدرن ما باشد.

اگر کسی شانس میخواهد باید قدمهایش را سریع بردارد
هزینههای ضروری را با خواستههایتان اشتباه نکنید. هر یک از شما به اتفاق خانواده، خواستههایی دارید که بیشتر از درآمد شماست؛ بنابراین آیا تا کنون درآمدتان را صرف این خواستهها کردهاید. یا خواستههای زیادی مانده که هنوز برآورده نکردهاید.
کار کردن و داشتن درآمد امتیازهای هستند که برای رسیدن به موفقیت بسیار حائز اهمیتاند
آیا عقل حکم نمیکند که تا زنده هستیم از روشنایی خورشید درخشان لذت ببریم؟
جملاتی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل
ثروتمندترین مرد بابل اثری بسیار جذاب و ساده است که میتواند به شما مدیریت مالی را یاد بدهد
اول تو یاد گرفتی که بتوانی با پولی کمتر از آنچه درآمد توست، زندگی خود را بچرخانی. بعد یاد گرفتی که با افراد کاردان و باتجربه مشورت کنی. دست آخر یاد گرفتی که کاری باارزش و پولساز برای خودت فراهم آوری.
پس بخشی از درآمد مال خودت هست که باید آن را نگهداری، مهم نیست که درآمد تو چقدر کم و ناچیز هست. فقط نباید کمتر از یکدهم درآمدت رو کنار بگذاری. مقدار آن میتواند بیشتر هم باشد اما به شرط آنکه از عهدهی آن برآیی. اول از همه به خودت پرداخت کن. بعد، از آنچه باقی میماند بابت مخارج روزمره استفاده کن.
آیندهی تو همچون جادهای است کشیده شده به آن دور دستها این جاده پر است از بلندپروازیهایی که تو در آرزوی رسیدن به آنهایی؛ خواستههایی مسرتبخش.

کار بهترین دوست اوست.
بدشانسی به دنبال آن عدهای است که میگویند خدا به آنانی که صلاح بداند طلا میدهد.
مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب شب های روشن اثر داستایوفسکی با جملات ناب از این رمان

خوشبختی را نمیتوان اندازهگیری کرد؛ کافی است خوششانس باشی، اگر تو را به آب های متلاطم فرات بیفکنند، بیشک با دستانی پر از مروارید باز می گردی.
یک مرد هیچوقت ثروتش را در کیف پولش نمیگذارد. مطمئن باش که یک کیف هر چقدر هم که از پول پر باشه اگر جریان سکههای طلا به آن قطع بشه و دوباره پر نشه خیلی زود خالی میشه
عادتهای زندگی خود را با دقت بررسی کنید. خیلی وقتها هزینههای معینی هستند که کاهش یا ریشهکن کردن آنها عاقلانهترین کار است.
در عمق آرزوهای تو قدرتی جادویی نهفته است. هدایت این قدرت با علم به پنج قانون طلایی ممکن میشود و تو باید در این گنجینههای بابل سهیم شوی.

«ثروت یعنی قدرت. با ثروت خیلی چیزها ممکن میشود، اما نحوهی استفاده همهی ما از ثروت مثل هم نیست.
باید گفت همانطور که ریشهی علفهای هرز در هر زمینی رشد میکنند، خواستهها و آرزوهای آدمی در هر موقعی که امکان برآورده شدنشان مهیا باشد، بدون هیچ محدودیتی رشد میکنند. آرزوهای تو متعدد و فراوان اما راههای ارضای آنها معدود و محدود است.
سکههایی که تو از کیف پول برداشتهای آن خواستههای روزانه را برآورده میسازد. سکههایی که در آن باقی گذاشتهای خواستههای اساسی را برآورده میسازد.
چه چیزی را بیشتر میخواهی؟ آیا رضایت خاطر تو در خواستههای روزمرهات مثل جواهرات، لباس و زیورآلات و غذای بیشتر خلاصه میشود؛ چیزهایی که بهسرعت تمام یا فراموش میشوند؟ یا چیزهایی اساسی مثل طلا، زمین، گله گاو و گوسفند، کالاهای تجاری، سرمایههای درآمدزا؟
ثروت مانند درختی است که از یک دانهی کوچک شروع به رشد میکند. اولین سکهی مسی که تو پسانداز میکنی همانند کاشت دانهای است که رشد میکند و به درخت ثروت تبدیل میشود. هرچه زودتر این دانه کاشته شود زودتر به درختی تنومند تبدیل میگردد. اگر این درخت صادقانه تغذیه شود و با پسانداز ثابت آبیاری شود، خیلی زود با رضایت خاطر به زیر سایهی آن به آرامش خواهی رسید.

«خوششانسی را با قبول فرصت میتوان به خود جذب کرد و این حقیقتی است ثابت که در بیشتر داستانهای مشابه خوششانسی و بردوباخت میتوان مشاهده نمود.»
آیا هنوز به نصیحت آجرپزها گوش میکنی؟ من با عصبانیت جواب دادم: بله آنها در پخت آجر به من راهنماییهای خوبی میکنند. او ادامه داد: آرکاد، تو درسهایت را خوب یاد گرفتی.
این خرجهای بیشتر از درآمد، بادهای لذتطلبی است که روزی به گردباد مشکلات و شرمندگی تبدیل خواهد.
بدشانسی به دنبال همهی آدمهایی است که بیشتر به فکر قرض کردن پول هستند تا بازگرداندن آن
باید از خانوادهی خود بهخوبی مراقبت کند، باشد که آنان نیز در گفتار و اندیشه بهخوبی از او یاد کنند. باید وصیتنامهای فراهم آورد تا در صورتی که خدایان او را فرا خواندند، تقسیم اموال و دارایی او با احترام صورت بگیرد.
به من بگویید به کسی که کاری را به تعویق میاندازد چه میگویند.» شخصی گفت: «سهلانگار» مرد سوری دستهایش را با هیجان تکان دادوفریاد زد: «درسته، خودشه. او فرصت را قبول نمیکند؛ فرصتی که با پای خودش به او نزدیک میشود؛ او میگوید من الآن سرم شلوغ است کمی بعد با تو صحبت میکنم

من نباید از آندسته آدمهایی باشم که دور میایستند و با حسرت ناظر خوشی دیگران هستند. من با سهم آدمهای فقیر راضی نمیشوم؛ برعکس، خودم را به ضیافت لذتهای خوب دنیا دعوت میکن
در حقیقت، پایه و اساس ثروت شهر بابل، بشر پیشرفته و مترقی بود.
با عزم جزم میتوان مسیر را پیدا کرد.
بدون حکمت و دانش، طلا خیلی زود از دست میرود، اما با حکمت و دانش میتوان طلا را بهدست آورد

هزینههای به اصطلاح ضروری ما همیشه متناسب با درآمدمان رشد میکند.
این حقیقت از این قرار است: هزینههای به اصطلاح ضروری ما همیشه متناسب با درآمدمان رشد میکند.
پول وسیلهای است برای اندازهگیری موفقیتهای زمینی.
اگر ماهیگیری برای صید بیشتر، سالها عادت ماهیها را مورد بررسی قرار دهد آیا شما او را ماهیگیری خوششانس خطاب میکنید. فرصت، الههی مغروری است که وقت خود را برای کسانی که آماده نیستند هرگز تلف نمیکند.

داشتن خانهای از خود و مراقبت از آن، مایهی افتخار و غرور میشود؛ به انسان اعتماد به نفس میبخشد و تلاش او را مضاعف میکند. از این رو، سفارش میکنم که هر کسی صاحب سقفی شود که هم خود و هم خانوادهاش را در پناه گیرد.
پول وسیلهای است برای اندازهگیری موفقیتهای زمینی. پول امکان رسیدن به بهترین لذتهای زمین را فراهم میآورد. پول برای کسانی فراوان میشود که این قوانین ساده را بفهمند و بهکار گیرند. امروزه پول با همان قوانینی اداره میشود که شش هزارسال پیش کنترل میشد؛ زمانی که خیابانهای بابل پر بود از مردان ثروتمند
رفاه یک ملت در گروی رفاه مالی هر یک از افراد آن است.
بیشک این قانون خدایان است که سکههای طلا به دست کسی میرسد که بخش معینی از درآمدش را خرج نمیکند و به کناری میگذارد؛
این شعار را به خاطر بسپارید: ارزش هر سکهای که خرج میشود صد در صد افزایش مییابد.
جایی که از انرژی استفاده میشود، ثروت رشد میکند.
بخشهایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل
اگر میخواهید مدیریت مالی را یاد بگیرید، کتاب ثروتمندترین مرد بابل بهترین گزینه برای شماست.
اول از همه به خودت پرداخت کن. بعد، از آنچه باقی میماند بابت مخارج روزمره استفاده کن.
این الهه، باران سکههای زحمت نکشیدهی طلا را بر سر هر کس که فرو ریزد، برعکس فرد را به خاک سیاه مینشاند. چراکه فرد بیدلیل خرج میکند و همهی آن سکههای طلا را به هدر میدهد. شخص با خواستهها و آرزوهای زیادی احاطه میشود، در حالی که توانایی برآورده ساختن هیچیک از آنان را ندارد. و کسانی هم هستند که خساست پیشه کرده و فقط ثروتاندوزی میکنند و از خرج کردن میترسند؛ چون میدانند که هیچ توانایی برای جایگزین کردن آن ندارند. بیشتر از هر چیزی، ترس از دزد آنها را فرا میگیرد و برای همین خود را محکوم میکنند که همانند آدمهای بدبخت و ندار زندگی کنند.
ارادهی محکم. چه بیمعنی! پس فکر میکنی ارادهی محکم به انسان قدرت بلند کردن بار سنگینی را میدهد که شتر هم نمیتواند آن را بلند کند؟ ارادهی محکم در جای خود کار میکند اما هدف راسخ و تزلزلناپذیر، کار شما را برای رسیدن به موفقیت جهتدهی و هدایت میکند.
پول امکان رسیدن به بهترین لذتهای زمین را فراهم میآورد.
آرزوها باید ساده و قطعی باشند. آرزوهایی که به باد میروند آرزوهایی هستند که یا تعداد اهدافشان زیاد است یا بسیار ضد و نقیضاند یا فراتر از یک کار آموزشی است

«کمی احتیاط بهتر از یکعمر پشیمانیست» .
مسلماً کسانی که این قواعد ساده را فرا میگیرند پول فراوانی بهدست میآورند: ۱. پول جمع کردن را شروع کن؛ ۲. هزینهها را کنترل کن؛ ۳. طلایت را چند برابر کن؛ ۴. پساندازت را حفظ کن؛ ۵. خرید خانه، یک سرمایهگذاری سودآور؛ ۶. تضمین کن که در آینده درآمدی خواهی داشت؛ ۷. توانایی پول درآوردنت را بیشتر کن؛
وقتی جوانی برای گرفتن پند نزد یک پیر میره، در واقع آن جوان از سالها دانش برخوردار میشود؛
پنج قانون طلا مقدار طلا برای کسی افزایش مییابد که حداقل یکدهم از درآمد خود را به جهت فراهم آوردن سرمایهای برای آیندهی خود و خانوادهاش کنار بگذارد. بهاینترتیب، طلا مایهی خوشحالی میشود. فرد عاقل برای طلای خود، کاری سودآور فراهم میکند؛ آنگاه طلا با جدیت و آسودگی خاطر، چند برابر میشود؛ درست مثل گلهی گوسفندان در چراگاه. فرد محتاط ضمن آنکه به فکر حفظ و نگهداری طلاست سرمایهگذاری آن را زیر نظر افراد عاقل و کاردان انجام میدهد. اگر فرد طلای خود را در کاری سرمایهگذاری کند که هیچ آگاهی نسبت به آن نداشته باشد یا آن را بهدست افراد ناشی بسپارد، بیشک طلای او از دست خواهد رفت. طلا به باد میرود اگر صاحب آن برای درآمدهای نامعقول از آن استفاده کند یا با اعتماد به افراد شیاد و کلاهبردار یا افراد بیتجربه یا بر پایهی آرزوهای غیرواقعی و رمانتیک طلای خود را سرمایهگذاری کند. این پنج قانون طلایی است که پدرم نوشته است
شانس همیشه به کسانی کمک میکند که او را خشنود و راضی میسازند و در این میان مردان عمل، او را بیشتر از همه خشنود میکنند. تو با عمل، به موفقیتهایی میرسی که آرزوی آنها را داشتی. مردان عمل همیشه مورد لطف و حمایت الههی خوششانسی قرار میگیرند.
پادشاه دوباره پرسید: اما چرا همهی مردم راه جمع کردن طلا را نمیدانند تا آنها هم ثروتمند و موفق شوند؟ «کاملاً محتمل است عالیجناب؛ اما چه کسی میتواند یاد دهد؟ مطمئناً روحانیان جزو آنها نیستند چون آنان چیزی از پول در آوردن نمیدانند»
زندگی سخت است و همیشه عدهای هستند که نمیتوانند خود را با آن تطابق دهند.
سریع پولدار شدن، رؤیای رمانتیکی است که فرد را به بیراهه میکشاند.

هر چه سطح علمی ما بیشتر باشد درآمد بیشتری کسب میکنیم. هر کس که در زمینهی کاری خود به دنبال فن یا دانش بیشتری است، پاداش خیلی خوبی میگیرد. اگر صنعتگر است، به دنبال یادگیری شیوههای جدید از استادان ماهر باشد. اگر در دیوان عدالت یا در درمانگاه کار میکند با دیگر همکاران به تبادل افکار و مشورت بپردازد. اگر تاجر است همواره به دنبال کالاهایی با کیفیت مرغوب و در عین حال با قیمت کمتر باشد.
هر سکهی طلایی که پسانداز میکنی برابر یک برده برای تو کار میکند. هر سکهی مس، سود حاصلهی آن همانند فرزندان آن است که آن هم میتواند سودآور باشد. اگر میخواهی ثروتمند شوی آنچه پسانداز میکنی باید سود داشته باشد تا فرزندان آن هم سودآور باشند،
هرگز نگذاریم هزینههای زندگیمان از هفتاد درصد درآمدمان بیشتر شود.
رفاه یک ملت در گروی رفاه مالی هر یک از افراد آن است.

اگر کسی شانس میخواهد باید قدمهایش را سریع بردارد