بیوگرافی آزیتا ترکاشوند ؛ عکس های او و همسرش و اطلاعات زندگی شخصی و معرفی آثار
آزیتا ترکاشوند بازیگر جوان کشورمان است که به دلیل بازی در فیلم قلاده های طلا شناخته شد. او اخیرا در سریال بوی باران ایفای نقش کرده است. این بازیگر مدرک کارشناسی ادبیات فارسی دارد. در این بخش بیوگرافی آزیتا ترکاشوند و اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی و هنری او را آماده کرده ایم و در ادامه عکس های جدید او و همسرش را مشاهده می کنید.
بیوگرافی آزیتا ترکاشوند
آزیتا ترکاشوند بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر متولد 30 خرداد سال 1359 در بروجرد است. او مدرک ادبیات فارسی دارد و تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ادامه داده است و به دلیل علاقه ای که داشته است بازیگر شده است.
او تا سن 12 سالگی در بروجرد زندگی کرد و پس از آن به شهر تهران مهاجرت کرده است.
او سفیر انجمن معلولین ملارد است و در مورد ترک اعتیاد و همچنین کارهایی خیرخواهانه فعلیت دارد.
آزیتا ترکاشوند با خانم فریبا ترکاشوند هیچ نسبت فامیلی ندارد، هر چند که هر دو اهل شهرستان بروجرد در استان لرستان هستند.
خانواده
شروع بازیگری
او بازیگری را با شرکت در کلاس های بازیگری رسول ملاقلی پور و رویا افشار شروع کرد. او قبل از اینکه در سینما و یا تلویزیون بازی کند مدت زیادی در تئاتر فعالیت داشته است.
نخستین حضور او در مقابل دوربین در سال 1384 و در سریال طبقه دوم به کرگردانی شاهین باباپور بود. پس از این فیلم در چند سریال و فیلم ایفای نقش کرده است.
از مشهورترین کارهایی که در آن ایفای نقش کرد ، فیلم قلاده های طلا بود که بسیار مورد انتقاد منفی قرار گرفت. در این فیلم با محمدرضا شریفی نیا و امین حیایی همبازی شد.
او اخیرا در سریال هیولا که جدیدترین اثر شبکه نمایش خانگی مهران مدیری است ایفای تقش کرده است. از سریال های جدید او می توان به سریال بوی باران و گاندو هم اشاره کرد.
ازدواج و همسرش
هیچ اطالاعاتی در مورد ازدواج و همسر آزیتا ترکاشوند در دست نیست و معلوم نیست که ایشان مجرد است یا متاهل، زیرا هیچ عکس دو نفره ای هم از او منتشر نشده است.
اجاره نشینی
او در برنامه سلام صبح بخیر شبکه سوم سیما گفت که هنور صاحب خانه نشده است و اجاره نشین است. البته ایشان به پویش صاحبخانه خوب نیز پیوسته، پویش صاحبخانه خوب برنامهای برای کمک به اجاره نشینیان و ساده کردن شرایط برای مستاجرین است.
راز جوان ماندن و زیبایی
آزیتا ترکاشوند اهل ورزش و زندگی سالم است و کمربند مشکی کاراته در سبک گوجوریو دارد. او در مصاحبه های متعدد گفته است که رژیم غذایی مخصوص به خود را دارد.
«از دوره دبیرستان بسکتبال رو شروع کردم و عضو تیم مدرسه بودم. در سن ۱۹ سالگی کاراته در سبک گوجوریو رو شروع کردم و بعدها به ورزشهای تیآرایکس، بدنسازی و شنا پرداختم.»
فعالیت های خیر خواهانه
مصاحبه با آزیتا ترکاشوند
در میان کارهای زیادی که انجام داده ام شاید گذر از رنجهای فریدون حسن پور، دختری به نام آهو، ملکوت، کلاه پهلوی، سرگشته، قسم و پاتوق از سریالهایی هستند که فکر میکنم مردم با آنها بیشتر خاطره داشته باشند.
بسیار عالی و خوب (باخنده)، اکثرا وقتی میگویند خردادی، افراد میگویند خردادیها انسانهایی دو شخصیته هستند، اما منظور چند بعدی بودن این افراد است، مثلا در یک گالری هنری از هنر و در آشپزخانه از جا افتادن غذا به خوبی سر در میآورند.
من نظر کارشناسی نمیتوانم بدهم، اما به نظر من اگر استعداد بازیگری دارند چرا که نه، اما اگر فقط برای به دست آوردن شهرت به این حرفه روی میآورند اصلا خوب نیست.
بعد از دیدن بازی یک عده از آنها واقعا تحسینشون کردم، ولی بعضی دیگر را که دیدم با خودم گفتم آخه چرا؟
نه فکر میکنم صورت خوشی نداره
من در بروجرد متولد شدم و بسیار این شهرو دوست دارم. بروجرد شهر فرزانگان است. شعرا و عرفای زیادی در این شهر بودند و خاک این شهر برای من تقدس خاصی دارد، چرا که آیت الله بروجردی در آن قدم گذاشتند. ایشون یکی از عرفای بزرگ بودند که بسیار براشون احترام قائل هستم. شهر بروجرد شهر ادب و هنره است.
من وقتی ۱۲ ساله بودم به اتفاق خانواده به تهران آمده ام. ولی هنوز خود را بروجردی میدانم. البته همه ایران سرای من است، چه فرقی میکند (با خنده).
آبگوشت بروجرد و کباب کوبیده و بستنی سنتی آنجا خیلی معروف است.
نه اصلا پرخور نیستم.
نه، من تا به این سن رسیدم اصلا رژیم غذایی را درک نکردم. من در طول روز ۱۲-۱۳ وعده غذای خیلی کم حجم میخورم.
این صحیحترین شیوه خوردن هست و یک نوع رژیم غذایی خیلی خوب محسوب میشود.
خیلی آرام و مظلوم بودم. طوری که خانوادم فکر میکردن شاید افسردگی دارم، اما در دوران مدرسه کامل جبران کردم و خیلی شیطنت کردم به طوری که انرژیم کامل تخلیه میشد.
مثلا یه بار رو صندلی معلم کلی آدامس چسبوندم، یا کاغذ پرت میکردم سمت تابلو یا یهو وسط کلاس میدویدم. همه اینها وقتی بود که معلم حواسش نبود و پشت به تابلو داشت درس میداد، اما میدونست کار من بود و برمی گشت و میگفت: ترکاشوند، بیرون! (با خنده)
من خواهش میکنم همه ورزش کردن را جدی بگیرند. اصلا ما حدیث داریم که عقل سالم در بدن سالم است. هر کسی هم میگوید وقت ندارم به نظر من بهانه تراشی میکنه، چون ما ساعتها از وقت خودمون رو در فضای مجازی مثل تلگرام و … سپری میکنیم.
دو تا از خواهرانم نجات غرق هستند. یکی از برادرانم بسکتبال بازی میکند و یکی دیگر از برادرانم نیز ورزش زورخانهای را دنبال میکند.
بله، یه خاطره بامزه دارم. در مسابقات جام رمضان حریف مقابل من یه خانم قد کوتاه و خیلی ریز نقش بود و من با قد بلندی که داشتم فکر میکردم که خیلی زود شکستش میدم. با شروع راند نفهمیدم چی شد که با ضربه آن خانم به صورتم روی زمین افتادم! و باعث شد فک من آسیب جدی ببینه. موقع زمین افتادن دقیقا ضرب المثل “فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه” را حس کردم.
چند ماه پیش هم در جریان اسب سواری، کله اسب به ابروی من برخورد کرد و ابروم آسیب دید!
داشتن فیزیک خوب یکی از مولفههای خیلی مهم برای رفتن جلو دوربین هست. علاوه بر آن با ورزش کردن انسان از لحاظ جسمی و روحی سالم میماند و باعث افزایش اعتماد به نفس و البته خلاقیت بیشتر میشود. همه اینها به بازیگری کمک میکنند.
هم خیلی آرام هستم و هم خیلی شیطون (با خنده) هم خیلی نامهربون و هم خیلی مهربون! هر بعدی تو وجود من هست و من معمولا آینه مقابل هر آدم هستم.
نه، بیشتر فیلمهای هنری را دوست دارم.
بازی میکنم، ولی اوقات فراغتم را دوست دارم کارهای هنری ببینم.
بیشتر کتاب میخوانم. به مطالعات روانشناختی و فلسفی علاقه دارم.
فرشتهها همون انرژیها هستند و اگر ما سنسورهای خودمان را روشن کنیم خیلی خوب میتوانیم پیام آنها را درک کنیم.
آخرین باری که گریه کردم، مرگ برادرم بود. آخرین باری که از ته دل خندیدم را یادم نیست، چون من به طور کلی بلند نمیخندم.
من در این مواقع تمام تلاشم را میکنم و هر کاری لازم باشه انجام میدم، اما در نهایت به خدا واگذار میکنم. به این اعتقاد دارم که هر سختی برای آدم یه درس است و به خدا میگویم خدایا کاش زودتر این دوران بگذرد و من درسم را بگیرم.
کارنامه هنری
- قسم (محسن تنابنده، ۱۳۹۷)
- زهرمار (سید جواد رضویان، ۱۳۹۷)
- بچههای کلاس هشتم (مسعود منصوری، ۱۳۹۷)
- دا (سینا عطاییان، ۱۳۹۷)
- اشنوگل (علی سلیمانی و هادی حاجتمند، ۱۳۹۵)
- سیانور (بهروز شعیبی، ۱۳۹۵)
- چهل مروارید (هادی حاجتمند، ۱۳۹۵)
- مستانه (محمد حسین فرحبخش، ۱۳۹۳)
- شانس، عشق، تصادف (آرش معیریان، ۱۳۹۳)
- رسم رفاقت (رهبر قنبری،۱۳۹۳)
- لالایی (محمد علی صباغی، ۱۳۹۴)
- فرشتگان قصاب (سهیل سلیمی، ۱۳۹۱)
- قصه خاطره (محمد باقر آبادی، ۱۳۹۱)
- ساغر (عباس جهانبخش، ۱۳۹۱)
- من و زیبا (فریدون حسن پور، ۱۳۹۰)
- قلادههای طلا (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۹۰)
تلویزیون
- ایلوگ (فریدون نجفی، ۱۳۸۹)
- ارتباط خانوادگی (نادر مقدس، ۱۳۸۹)
- بوی باران (محمد عباسپور بحرانی، ۱۳۹۸)
- گاندو (جواد افشار، ۱۳۹۸)
- کوبار (فریدون حسن پور، ۱۳۹۷)
- گذر از رنجها (فریدون حسن پور، ۱۳۹۳)
- شب شیشهای (مسعود رشیدی، ۱۳۹۲)
- کلاه پهلوی (سید ضیا ء الدین دری، ۱۳۹۱)
- دختری به نام آهو (قدرت الله صلح میرزایی، ۱۳۹۱)
- تهران پلاک ۱ (مهدی مظلومی، ۱۳۹۱)
- چمدان (خسرو ملکان، ۱۳۹۱)
- توطئه فامیلی (رامبد جوان، ۱۳۹۰)
- ملکوت (محمد رضل آهنج، ۱۳۸۹)
- پاتوق (شاهین باباپور، ۱۳۸۸)
- همسفران باد (شهرام بابا پور، ۱۳۸۸)
- سرگشته (محمد حسن حقیقی، ۱۳۸۵)
- طبقه دوم (شاهین باباپور، ۱۳۸۴)
- هیولا (مهران مدیری، ۱۳۹۸)
- خسرو و شیرین (ویدا لقمانی، ۱۳۹۸)
- ابرهای استراتوس (علی برقی، ۱۳۹۴)
- معرکه در معرکه (محسن آزاد، ۱۳۹۳)