متن انتظار ماه محرم با جملات و اشعار پیشواز رسیدن عاشورا و شهادت امام حسین (ع)
به مناسبت نزدیک شدن به ماه محرم، ماه شهادت یاران امام حسین (ع)، شهید شدن حضرت ابوالفضل و امام حسین (ع)، روز عاشورا و تاسوعا، مجموعه ای از اشعار و جملات انتظار ماه محرم و پیشواز را ارائه کرده ایم.
متن و جملات انتظار ماه محرم
هم عشق حسین، معنی زندگی است
هم گریه بر او کمال سازندگی است . . .
***
دارد می آید محرم
ماه حسین و علمدار
هیهات از هرچه ذلت
از زندگانی چو مردار
***
باز در خاطره ها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگی ات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
***
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتی
از شمر امان نامه خریدیم همه
***
خدایا
آرزوی کربلا در سینه داریم
به عشق کربلا
بر تربتش سر می گذاریم
السلام علیک یااباعبدالله الحسین
***
دوباره می رسد از ره، صدای پای محرم
سلام ماه حسین جان و گریه های محرمچه نفس های شریفی که می شوند در این ماه
شبیه کعبه سیه پوش ماجرای محرم
***
شعر پیشواز ماه محرم
گودال که تشنه بود، خونش نوشید
از رگْ رگِ سنگ، باز خونش جوشید
تا خاطره اش ز یادهامان نرود
از درد، شفق، لباسی از خون پوشید
***
نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است
دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه و غصه و غم آمده است
***
صدای قافله ی عشق میرسد بر گوش
که چند شب دگر آقا محرمت آید..!
***
محرم در راه است
خوش به حال کسانی که
هم زنجیر می زنند !!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز می کنند ..
هم سینه می زنند !!
و هم سینه دردمندی را از غم و آه نجات می دهند ..
هم اشک می ریزند !!
و هم اشک از چهره انسانی پاک می کنند ..
هم سفره می اندازند !!
هم نان از سفره کسی نمی برند ..
آن وقت با افتخار می گویند :” یاحسین “
***
ماه اشک های بی اختیار
ماه غم بار اسیران
ماه فریادهای خونین و ماه طنین
مؤید صحرای عشق
***
قلب ها برای آرامش
دست ها برای حک کردن عشق بر روی سینه
عقل در انتظار جنون
نفس ها به شماره افتاده
آری “محرم” آمده…
***
اشعار انتظار ماه محرم
دارد می آید محرم
ماه مساجد، تکایا
ماه غم و اشک و ماتم
بر غربت ابن زهرا
***
صدای پای محرم بـه گوش می آید
بگیر دست مرا بـه حق ماه عزاتبیا و روی مرا بر زمین مزن ارباب
مرا چهل شب دیگر رسان بـه کرب بلاصلی الله علیک یا سید الشهدا
***
راه را باز نمایید
محرم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
***
محرم نزدیک است
خدایا
آرزوی کربلا در سینه داریم
به عشق کربلا
بر تربتش سر می گذاریمالسلام علیک یااباعبدالله الحسین
***
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود ، دلها همه آماده ی پرواز شود ، با بوی محرم الحرام تو حسین ، ایام عزا و غصه آغاز شود..!
***
ارباب صدای قدمت می آید ، هنگامه ی اوج ماتمت می آید ، ما در تب و تاب غم تو می سوزیم ، 2 شب دیگر محرمت می آید..!
***
تمام شد شب عید و نوای غم آید ، که نم نمک غم عالم به روی هم آید ، صدای قافله ی عشق میرسد بر گوش ، که چند شب دگر آقا محرمت آید..!
***
دست بر سینه نهاده
همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو
کمری خم آمد
***
شعر کوتاه انتظار ماه محرم و عاشورا
از داغ حسین اشک نم نم داریم ، در خانه سینه تا ابد غم داریم ، پیراهن و شال مشکی آماده کنید ، چند روز دگر تا به محرم داریم..!
***
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند
***
زنده ماندم شب غمت آمد
ماه شب های ماتمت آمد
ساعت کار گریه کردن شد
فصل باران نم نمت آمد
***
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
***
تمام شد شب عید و نوای غم آید
که نم نمک غم عالم به روی هم آید
صدای قافله ی عشق میرسد بر گوش
که چند شب دگر آقا محرمت آید..!
***
تو سینه ام پُرِ غمم، منتظرِ محرمم
بوسه زنِ خاکِ دَرِ، دو تا ضریح و حرمَم
محرم از ره میرسه یواش یواش قدم قدم
یه کاروان داره میاد، چه با خدَم چه با حَشَم
***
دمید روح غم اندر تن مه غم عالم
تو نوحه سر بده چون شد عزای اشرف آدم
***
محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست
محرّم آمد و خمخانه‌ی ازل وا شد
وضو ز. باده گرفتم، زدم به ساغر دست
***
رخصت بده كه خیمـه ی مـاتم به پا كنیم
پیـراهـن سیـاه بـه تن با شمـا كنیم
آیـد صـدا ز غیب كـه قـد قـامت العـزا
رخصت بـده اقـامه ی بـزم عـزا كنیم
***
برسانید مرا به عزای حسین
بپرانید مرا به هوای حسین
به امید خدا و که بیاد حسن
سینه خیز برسیم به کربلای حسین
***
دارند گوشه و کنار شهر تکیه می زنند
در غم بی تکیه گاهی زینب
***
رنگ عالم شد سیاه
درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یاحسین
درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
چونکه بالاتر نداشت
درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه
***
این طرفه سماور که به خود تاب دهد
می پیچــــــــــد و از دیده در ناب دهد
در ماتم بی دستی ســــــــــقای حسین
سقای حسیـــــــــــــــــنیه شده آب دهد