متن در مورد کودک کار با جملات غمگین و احساسی
در این بخش متن و جملات در مورد کودکان کار و مبارزه با کار کودکان کار را ارائه کرده ایم.
جملات و متن در مورد کودکان کار
روز جهانی مبارزه با کار کودکان ( World Day Against Child Labour) به منظور افزایش آگاهی و فعالیت در مورد جلوگیری از کار کودکان، از سوی سازمان استخدام و کنوانسیون شماره ۱۸۲ ILO پیشنهاد شده است. این پیشنهاد نخستین بار سال 2002 و بعد از تصویب کنوانسیون شماره ۱۳۸ ILO در مورد حداقل سن برای استخدام و کنوانسیون شماره ۱۸۲ ILO درباره بدترین شکل های کار کودکان صورت پذیرفت.
روز جهانی مبارزه با کار کودکان هر ساله در 12 ژوئن یا روز 22 خرداد برگزار می شود و هدف از آن تقویت جنبش جهانی بر ضد کار کوکان می باشد.
تویی که دیدمت، در شبی، گریان و پریشان …
پرسیدمت: چه شده است بر تو؟؟؟
و تو با آن هق هق و گریه ی معصومانه ات از جوانکانی حرف زدی که برای لحظه ای خنده، آدامس هایی که در دست داشتی برای فروش … تا با آن نانی بخری … را دزدیدند و تو را نیز کتک زدند …
***
“شرم” میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی گرسنه ای بکشم…
***
در چشمهایشان خیره شوی
راز تلخی را می بینی
مدت هاست
بار غم را بسته اند…
حسرت بازیهای کودکی
در دلهای کوچکشان
داغ مانده است.
رؤیاهای شیرین
در جور روزگار
خاموش و خالی مانده اند…
بست نشین پیاده روها هستند
***
همیشه با پا های کوچکشان به دنبال آینده می دوند…
کودکان کار را می گویم …
عید من با صدای خنده کودکان کار تحویل می شود!
***
جملات در مورد کودکان کار
خدایا کجایی…من از تو فقط یک چیز میخواهم…پیامبری که معجزه اش
خنداندن کودکان خیابانی باشد…!!!
***
از پسرک فقیر پرسیدند :
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ؟
***
مرکــز کودکــانِ مـــا، پر شده از مهر و صفا
گــل پسرای نازنیــن، غصه دارن از آن و این
این کودکان بــی گناه، آواره و بی سر پناه
بِشون میگن کارتن خوابا، نه مادری هست نـه بابا
یا که میگن خیـابونی، قلبا شکسته، میدونی؟
دست میزنن به کار زشت، اسیر دست سرنوشت
زندگیشون شده تباه، رنج و غم و غصه و آه
حال و روز خوبی ندارن، از زندگیشون بیزارن
آی پـدرای نازنیــن، ای مادر مهر آفریـن
این بی گناه کوچولو، که براتون شده لولو
بخدا گناهی نداره، نذار بمونه آواره
***
از پسرک فقیر پرسیدند:
تا به حال دروغ گفته ای؟ پسرک گفت:
دروغ هایم زمانی شروع شد که موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید؟
***
«باران عشق» حسرت همه این نداشته هاست. حسرت همه بیقراریها، دلتنگی ها و آرزوهای بر باد رفته…
حسرت جهانی که دیگر خاکستری شده و خبری از آن صورتیِ شاد در آن نیست. دنیایی که بچه ها در آن نمی خندند و غمگیناند…
«باران عشق» قلبیست که دیگر در سینه هیچکس جا نمیشود و آن بالاها میتپد. آن بالاها می وزد، می بارد، ضجه میزند…
که بچهها را نجات دهید، که فرار کنیم از این خاکستری لعنتی… که دنیا بدون بچه ها و آن نگاه های معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبضاش نمیزند، نمیخندد…
***
متن درباره مبارزه با کار کودکان کار
“باران عشق” حسرت همه این نداشته هاست….
حسرت همه بیقراری ها، دلتنگی ها و آرزو های بر باد رفته…
حسرت جهانی که دیگر خاکستری شده و خبری از آن صورتی شاد در آن نیست….
دنیایی که بچه ها در آن نمی خندند و غمگین اند…
“باران عشق” قلبی است که دیگر در سینه هیچ کس جا نمی شود و آن بالا ها می تپد….
آن بالاها می وزد، می بارد، ضجه میزند…
که بچه ها را نجات دهید، که فرار کنیم از این خاکستری لعنتی…
که دنیا بدون بچه ها و آن نگاه های معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبض اش نمی زند، نمی خندد…
***
آنجا که انعکاس نگاه کودکان کار،
از واکس کفشهاست!!
گم اند کفشهای پیاده ای که
برقص سوارگان پیدا می دوند!!
***
عید من، با بهار نمی آید
عید من، با صدای خنده کودکان کار تحویل می شود
عید من، درک بیشتر همه آدم های دنیاست
عید من، سلام کردن به خدا در هر بازدم است
عید من، تمام شدن همه مأموریت های جنگی است
عید من، ندیدن مرگ دریاچه ارومیه در تلویزیون است
عید من، پاک کردن همه واژه های زشت از لغت نامه هاست
دیشب سفره عید مرا خدا باز بینی کرد…!
***
جملات ویژه برای جلوگیری از کار کودکان کار
تنها کسی که اگه با یه شاخه گل به خونه بره ، مؤاخذه می شه
كودك گل فروش سر چهار راهه …
***
سر چهار راه ها دخیل بسته اند…
واژه اوقات فراغت شوخی تلخی بیش نیست
شب ها خسته بخواب می روند، وقت نمی کنند رؤیا ببینند…
شادی های کودکی را به گریه های فردایشان می فروشند…
***
تابلو نقاش را ثروتمند کرد
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد
کارگردان جایزه ها را درو کرد
و هنوز سر همان چهار راه واکس می زند کودکی که بهترین سوژه شد .. !
***
از خودم بدم آمد ، وقتی که به پسرک گفتم :
کفش هایم را خوب رنگ کن
و او گفت : خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه می کنم
***
«باران عشق» حسرت همه این نداشته هاست. حسرت همه بیقراریها، دلتنگیها و آرزوهای بر باد رفته…
حسرت جهانی که دیگر خاکستری شده و خبری از آن صورتیِ شاد در آن نیست. دنیایی که بچه ها در آن نمی خندند و غمگیناند…
«باران عشق» قلبیست که دیگر در سینه هیچکس جا نمیشود و آن بالاها میتپد. آن بالاها می وزد، می بارد، ضجه میزند…
که بچهها را نجات دهید، که فرار کنیم از این خاکستری لعنتی… که دنیا بدون بچه ها و آن نگاه های معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبضاش نمیزند، نمیخندد…
***
ورشکست شدن کدامین سرمایه دار، به اندازه بی سرمایه شدن تو دردناک است ؟
در شیرینی ات چه ریخته ای که کامها تلخ می شوند ؟؟
***
باز باران بی ترانه می خورد بر بام خانه
نرم نرمک می چکد غم از در و دیوار خانه کودکی ده ساله ام من
کودک کار و خیابان خسته و زخمی ز باران
وای باران! وای باران!
باز هم من ماندم و یک دسته گل باز هم من ماندم و یک دست پر!
***
باز باران بی ترانه میخورد بر بام خانه
نرم نرمک می چکد غم از در و دیوار خانه کودکی ده ساله ام من
کودک کار و خیابان خسته و مجروح ز باران
وای باران! وای باران!
بازهم من ماندم و یک دسته گل بازهم من ماندم و یک دست پر!