شعر امام زمان + مجموع اشعار با موضوع حضرت مهدی (عج)
در این قسمت مجموعه شعر در مورد امام زمان حضرت ولی عصر (عج) را آماده کرده ایم. این مجموعه اشعار با موضوع حضرت مهدی (عج) هستند و امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان و عاشقان آن حضرت قرار بگیرد.
شاعران و دوستداران حضرت مهدی، اشعار زیبا با مضامین عاشقانه در وصف انتظار ظهور آن حضرت سروده اند که بسیار زیبا هستند و در ادامه این اشعار را قرار داده ایم.
شعر امام زمان + مجموعه اشعار حضرت مهدی (عج)
این عشق آتشین ز دلم پا نمی شود
مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود.
یا اباصالح المهدی ادرکنی
تو همچو بوی محبت زپشت پنجره ها
درون ذهن شقایق خطور خواهی کرد
نگاه شوق وامیدم به آن دم صبحی است
که خاک رابه قدومت چو طور خواهی کرد
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی توبسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی توتا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی توچاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی توسالها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی توبا حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی توگذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا
+++
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
+++
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
+++
منتی بود نهادی که خریدی ما را
رو سیه برده کجا میل خریدار کجا
+++
هر کسی را که پسندی بشود خادم تو
خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا
+++
کاش در نافلهات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا
+++
مهر من گر که فتد در دل تو میفهمم
شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا
+++
به خدا چون دل زهرا نگران است دلم
یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا
+++
کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین
زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا
+++
یاد گیسوی رقیه جگرم میسوزد
دست عباس کجا پنجه اغیار کجا
✅ مطلب مشابه: متن در مورد امام زمان + جملات زیبا در مورد ظهور امام دوازدهم حضرت مهدی (عج)
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
+++
تکلیف بیقراری این دل چه میشود؟!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت…
+++
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راه جمکران سر راهی ببینمت
+++
یا که محرمی شود و بین کوچهای
در حال کار نصب سیاهی ببینمت
+++
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
+++
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه واهی، ببینمت!
+++
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
دیدن روی شما کاش میسّر می شد
شام هجران شما کاش که آخر می شدبین ما فاصله ها فاصله انداخته اند
کاش این فاصله با آمدنت سر می شدشهر ما بوی خدا داشت، دوباره ای کاش
با ظهورت نفس شهر معطّر می شدپاک می شد دل تاریک به لطفت ای کاش
مالک خانهء دل ساقی کوثر می شدطاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما
جمعهء آمدنت کاش مقدّر می شدصبح و شب اهل دلی زمزمه می کرد ای کاش
پسری منتقم سینهء مادر می شدکاش می شد حرم از دست تو سیراب شود
دست تو یاور عبّاس دلاور می شد
اشعار حضرت مهدی (عج)
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
+++
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
+++
نامد گه آن آخر کز پرده برون آیی
آن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کی
+++
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحهکنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
+++
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
+++
دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی
+++
گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کی
+++
گر عاشق دلداری ور سوخته یاری
بی نام و نشان می رو زین نام و نشان تا کی
+++
گفتی به امید تو بارت بکشم از جان
پس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کی
+++
عطار همی بیند کز بار غم عشقش
عمر ابدی یابد عمر گذران تا کی
✅ مطلب مشابه: انشا درباره امام زمان (عج) + 7 انشای زیبای ادبی و کوتاه با موضوع حضرت مهدی امام دوازدهم
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
امید آخر دلهای داغدیده بیا
+++
قسم به مهر رخت کشته تیرگی ما را
بیا تو ای شب اندوه را سپیده بیا
+++
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
ز پشت در بشنو نالههای فاطمه را
به سوز سینه آن مادر شهیده بیا
+++
عزیز فاطمه جدت حسین در یم خون
تو را صدا زند از خنجر بریده بیا
+++
به مادری که لبش از عطش زده تبخال
به شیرخواره انگشت خود مکیده بیا
+++
به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
به خواهری که گریبان خود دریده بیا
+++
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی
ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا
+++
به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا
+++
به لالههای به خاک اوفتاده از دم تیغ
به غنچهای که شد از ضرب تیر چیده بیا
+++
به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون
به نالهای که حسین از جگر کشیده بیا
+++
بود به سینه «میثم» هزار درد نهان
گواه آن همه غمهای ناشنیده بیا
شعر زیبای حضرت مهدی
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
+++
حجت قبول دلبر احرام بستهام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
+++
با گریه کردن این دل من زنده میشود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا
+++
اسباب زحمتِ تو شده این گدا، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا
+++
ای کاش امشبی که تو راهی مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا
+++
تو سفرهدار گریه ماه محرمی
چشمی پر اشک میشود اعطا کنی مرا؟
+++
آقا قسم به چادر خاکی مادرت
خواهم شریک گریه زهرا کنی مرا
+++
آیا شود که مثل شهیدان دم وصال
با روی غرق خون شده زیبا کنی مرا
+++
بیتالحرام سینهزنان خاک کربلاست
دارم امید محرم آنجا کنی مرا
+++
همراه خویش زائر شش گوشهام کنی
مسند نشین عرش معلا کنی مرا
+++
ای روضهخوان تنگ غروب منا بیا
پرچم به دوش ماتم کرب و بلا بیا
+++
حاجی فاطمه شده صحرانشین خدا
صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرفهای بیصدا گفتن ندارد
+++
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصه بیانتها گفتن ندارد
+++
چشم گنهکار من و دیدار رویت
دردی که باشد بیدوا گفتن ندارد
+++
هر بار توبه کردم و هر بار … بگذر
این ماجرای توبهها گفتن ندارد
+++
آقا اگر کاری برایت کرده باشم
باشم اگر بیادعا، گفتن ندارد
+++
هر صبح و شب گریان غمهایت نبودیم
حال دل این بیوفا گفتن ندارد
+++
آقا خودت یک کربلا روزی من کن
اصلاً فراق کربلا گفتن ندارد
اشعار امام زمان امام دوازدهم
این جشنها برای من آقا نمیشود
شب با چراغ عاریه فردا نمیشود
+++
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت اما نمیشود
+++
شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا
وقتی که کور شد گرهی وا نمیشود
+++
یوسف! به شهر بیهنران وجه خویش را
عرضه مکن که هیچ تقاضا نمیشود
+++
اینجا همه مناند، من بیخیال تو
اینجا کسی برای شما ما نمیشود
+++
آقا جسارت است ولی زودتر بیا
این کارها به صبر و مدارا نمیشود
+++
تا چند فرسخی خودم ایستادهام
تا مرز یأس تا به عدم تا نمیشود
+++
میپرسم از خودم غزلی گفتهای ولی
با این همه ردیف، چرا با نمیشود؟!
عشق از سرای این دل من پا نمیشود
مجنون دلش به جز سوی لیلا نمیشود
+++
بالای تخت یوسف کنعان نوشتهاند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
+++
این زندگی بدون تو تلخ است و بیثمر
بی روی یار آب گوارا نمیشود
+++
سایه کجا و دیدن تشریف آفتاب
میخواستم ببینمت اما نمیشود
+++
دق مرگ کرد بسکه مرا خواند بر خودم
آیینه از کنار دلم پا نمیشود
+++
تعجیل کن وگرنه که از دست میروم
این کارها به صبر و مدارا نمیشود
+++
هرگز مکن سؤال چرا ما نرفتهایم
هر قطرهای که فانی دریا نمیشود
+++
بر من مگیر خرده که درد فراق دوست
جز با نگاه دوست مداوا نمیشود
خورشید رخ مپوشان در ابر زلف، یارا
چون شب سیه مگردان روز سپید ما را
+++
ما را ز تاب زلفت افتاد عقده بر دل
بر زلف خم به خم زن دست گرهگشا را
+++
فخر جهانیان شد ننگ صنم پرستی
جانا ز پرده بنمای روی خدا نما را
+++
ای آشکار پنهان برقع ز رخ برافکن
تا جلوهات ببینم پنهان و آشکارا
+++
بی جلوهات ندارد ارض و سما فروغی
ای آفتاب تابان هم ارض و هم سما را
+++
بازآ که از قیامت برپا شود قیامت
تا نیک و بد ببیند در فعل خود جزا را
+++
ای پردهدار عالم در پرده چند مانی
آخر ز پرده بنگر یاران آشنا را
+++
بازآ که بیوجودت عالم سکون ندارد
هجر تو در تزلزل افکند ماسوی را
+++
حاجت به توست ما را ای حجت الهی
آری به سوی سلطان حاجت بود گدا را
+++
عمری گذشت و ماندیم از ذکر دوست غافل
از کف به هیچ دادیم سرمایه بقا را
+++
ما را فکنده غفلت در بستر هلاکت
درمان کن ای مسیحا این درد بیدوا را
+++
ای پردهدار عالم در پرده چند پنهان
بازآ و روشنیبخش دلهای باصفا را
✅ مطلب پیشنهادی: عکس نوشته امام زمان و صاحب الزمان (عج) + متن زیبا در مورد امام دوازدهم حضرت مهدی (عج)
شعر در وصف امام زمان
سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!
چرا دیگر نمیتابد سرودت از محاق رود
+++
مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمینهای اسیر حلقههای دود
+++
به روی بامها آیینهها گرم تماشایند
افقهای تباهی را برآ ای طلعت موعود
+++
نفیر کوزههای تشنه اعصار میگوید
که عشق این ماه سرگردان زمانی این حوالی بود
+++
تو را با خوشه پروین همیشه جستجو کردم
از آن روزی که از پردیس جاویدان شدم مطرود
+++
دلم را این پرستوی غریب آشیان بر دوش
بهار خاطراتت خوانده تا آفاق نامحدود
+++
الا ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!
تو را تا کهکشان زخم موزونی دگر بدرود
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
+++
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
+++
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
+++
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
+++
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
+++
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
+++
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
+++
چنان بِزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
+++
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامگار ما نرسد
✅ مطلب پیشنهادی: عکس پروفایل تبریک ولادت امام زمان (عج) + جملات تبریک ویژه تولد امام دوازهم
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
+++
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
+++
بی تو یک روز خوش نبود و نرفت آب خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
+++
کی بتابی تو یک شب بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
+++
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
+++
آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
***
وقت است که از چهره خود پردهگشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
+++
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
+++
«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی
+++
در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست
من خوب نیاموختم آداب گدایی
+++
عمری ست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظه برگشتن مایی
+++
میخواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی
+++
امشب شدهای زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته کرب و بلایی
+++
ای پرسش بیپاسخ هر جمعه عشاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟
اشعار عاشقانه برای حضرت مهدی (عج)
شدم بر صورتی عاشق که بر مه میکند غوغا
چه صورت؟ صورت دلبر، چه دلبر؟ دلبر زیبا
+++
اگر رویش نمیبینم دو چشمم چشمهای گردد
چه چشمه؟ چشمه لؤلؤ، چه لؤلؤ؟ لؤلؤی لالا
+++
اگر در باغ بخرامد دو صد غلغل برانگیزد
چه غلغل؟ غلغل بلبل، چه بلبل؟ بلبل شیدا
+++
خیالی را که میدارم غمم را همدمی باشد
چه همدم؟ همدم محرم، چه محرم؟ محرم دلها
+++
نگار من به صد خوبی دو زلفش نکهتی دارد
چه نکهت؟ نکهت عنبر، چه عنبر؟ عنبر سارا
+++
مرا از بهر جانانی نظامی شربتی باید
چه شربت؟ شربت قاتل، چه قاتل؟ قاتل جانها
من را نمیشناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو مینازم
شادم که مثل عده معدودی، شعری برای نام نمیسازم
+++
شعرم برای توست شعاری نیست، کشتی برای موجسواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم، وقتی تویی بهانه پروازم
+++
هر جا که نام نامی تو آنجاست، قلبم بهانه غزلی دارد
این سوز ریشهای ازلی دارد، پس با غم عزیز تو دمسازم
+++
شعرم اگر چه هیچ نمیارزد، سوزانده است نام و نشانم را
میسوزم و به هیزم ابیاتم، بیتی به عشق شعله میاندازم
+++
یا صاحبالزمان و زمین موعود، دانای هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تویی تو که میدانی، تنها به نام سبز تو مینازم
✅ مطلب پیشنهادی: اشعار تبریک نیمه شعبان + مجموعه ویژه روز ولادت امام زمان (عج)
مرا گویی که چونی؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
+++
حدیث عاشقی بر من رها کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
+++
به فریادم ز تو، هر روز، فریاد
از این فریاد روز افزونم ای دوست
+++
شنیدم عاشقان را مینوازی
مگر من زان میان بیرونم ای دوست؟
+++
تو گفتی: گر بیفتی گیرمت دست
از این افتادهتر کا کنونم ای دوست؟
+++
غزلهای نظامی بر تو خواندم
نگیرد در تو هیچ افسونم ای دوست
وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان
یعنی منم که زندهام از اشکهایتان
+++
داوود من! دوباره بخوان تا که عالمی
ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان
+++
از این همه سحر که گذشته است میشود
یک شب نصیب این دل من هم دعایتان
+++
این اشتراک چشم من و چشم خیستان
من گریهام به کشته کربلایتان
+++
آقا اجازه میدهید هر وقت آمدید
نقاشیم کنند مرا زیر پایتان؟
+++
یک روز عاشقانه تو از راه میرسی
آن روز واجب است بمیرم برایتان
یا رب ز غمش تا چند اشکم ز بصر آید
بنشسته سر راهش، شاید ز سفر آید
+++
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
کوکب شِمُرم هر شب، شاید که سحر آید
+++
هر دم که رخش بینم خواهم دگرش دیدن
بازش نگرم شاید یک بار دگر آید
+++
از دیده نهان اما اندر دل من جایش
او را طلبم هر شب شاید که ز در آید
+++
با کس نتوانم گفت من راز درون خویش
کز درد غم هجرش دل را چه به سر آید
+++
میسوزم و میسازم از درد فراق اما
تیر غم او بر دل افزون ز شمَر آید
+++
«حیران» به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
من گریه میریزم به پای جادهات تا
آیینه کاری کرده باشم مقدمت را
+++
اول ضمیر غائب مفرد کجائی؟
ای پاسخ آدینههای پر معما
+++
بی تو سرودیم آنچه باید میسرودیم
یعنی در آوردیم بابای غزل را
+++
حتمی بیچون و چرای سبز برگرد …
راحت شویم از دست اما و اگرها
+++
آب و هوای خیمه سبزت چگونه است؟
اینجا گهی سرد است و گاهی نیست گرما
+++
بهر ظهور امروز هم روز بدی نیست
ای تکسوار جادههای رو به فردا
+++
آقا، صدای پای سبز مرکب توست
تنها جواب این همه «میآید آیا؟»
+++
یک جمعه میبینید نگاه شرقی من
خورشید پیدا میشود از غروب دنیا
+++
آقا نماز جمعه این هفته با تو
پای برهنه آمدن تا کوفه با ما
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
+++
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
+++
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
+++
ظاهراً ذکر تو را میگویم اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
+++
راه دیدار تو این بار از حرم شد باز، حیف
خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد
+++
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن
سر به خاک مقدمت ای یار میسایم، نشد
+++
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هر بار، پروایم نشد
+++
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟
✅ مطلب پیشنهادی: عکس نوشته تبریک نیمه شعبان + جملات و متن های تبریک ولادت امام زمان (عج)
فانیام، آغاز و پایانی ندارم جز خودت
محیی الاموات من، جانی ندارم جز خودت
+++
سالها محتاج نانم از تنور خانهات
از کسی در سفرهام نانی ندارم جز خودت
+++
باز هم دارم غزلها را بهانه میکنم
قصدی از شعر و غزل خوانی ندارم جز خودت
+++
هر کسی که دل به او بستم دلم را زد شکست
با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت
+++
یک زمانی هم اگر حرفی ز آبادی شود
در خراب آبادِ دل، بانی ندارم جز خودت
+++
چارهای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است
چارهای هنگام حیرانی ندارم جز خودت
+++
مینشینی پیش چشمم باز انکارت کنند؟!
مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت
+++
پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم
بهرِ کَس پاره گریبانی ندارم جز خودت
+++
در پشیمانی، پشیمان از پشیمانی شدم
راهحل از این پشیمانی ندارم جز خودت
+++
بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش
فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت
+++
در قیامت هم بهشت من تویی یابنالحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
+++
آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است
همسفر تا کوی جانانی ندارم جز خودت
نگاه رحمتت بر ماست، میدانم که میآیی
ز اشک دوستان پیداست، میدانم که میآیی
+++
گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست میدانم که میآیی
+++
به گوش شیعه از پشتِ در آتش زده گویی
صدای ناله زهراست میدانم که میآیی
+++
به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان
زمان، هر روز عاشوراست، میدانم که میآیی
+++
هنوز آیات قرآن از لب جدت به نوک نی
به گوش زینب کبراست، میدانم که میآیی
+++
به یاد آب آب تشنگان، چشم محبانت
ز اشک و خون دل دریاست، میدانم که میآیی
+++
هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
به چشم خون فشان ماست میدانم که میآیی
+++
تماشای خیالی سر اصغر به نوک نی
شرار آتش دلهاست میدانم که میآیی
+++
به خون پاک مظلومان عالم میخورم سوگند
که مهدی مصلح دنیاست میدانم که میآیی
+++
اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش میبیند
لوای دولتت برپاست میدانم که میآیی
از میان اشکها خندیده میآید کسی
خواب بیداری ما را دیده میآید کسی
+++
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده میآید کسی
+++
مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده میآید کسی
+++
کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده میآید کسی
+++
خواب دیدم، خواب دیده در خیالی دیدهاند
از شب ما روز را پرسیده میآید کسی
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
+++
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پسکوچههای خاکی قلبم عبور کن
+++
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
+++
آقا بیا و روضه بخوان، زینب (س) و شام
با اشک روضه قلب مرا هم بلور کن
+++
آقا بیا و روضه بخوان روضه عطش
یادی ز مشک پاره و اشک و تنور کن
+++
آقا بیا و روضه بخوان فاطمیه را
سرداب خشک چشم مرا هم نمور کن
+++
صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان
با دست عشق آتش دل را صبور کن
+++
راه نفس نمانده بیا ای گل امید
آقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن
+++
دجالهای دشمن دین جلوه کردهاند
چشمان فتنههای زمان را تو کور کن
دیدن روی شما کاش میسر میشد
شام هجران شما کاش که آخر میشد
+++
بین ما فاصلهها فاصله انداختهاند
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد
+++
شهر ما بوی خدا داشت، دوباره ای کاش
با ظهورت نفس شهر معطر میشد
+++
پاک میشد دل تاریک به لطفت ای کاش
مالک خانه دل ساقی کوثر میشد
+++
طاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما
جمعه آمدنت کاش مقدر میشد
+++
صبح و شب اهل دلی زمزمه میکرد ای کاش
پسری منتقم سینه مادر میشد
+++
کاش میشد حرم از دست تو سیراب شود
دست تو یاور عباس دلاور میشد
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کنگفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازمگفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویمگفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کنگفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کنگفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کنگفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینهگفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجانگفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کنگفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارمگفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کنگفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردانگفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کنگفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
مطلب مشابه: انشا درباره امام زمان (عج) + 7 انشای زیبای ادبی و کوتاه با موضوع حضرت مهدی امام دوازدهم