اشعار حضرت علی (ع) + مجموعه شعر با موضوع امام اول شیعیان
گلچین مجموعه اشعار حضرت علی (ع) را در این قسمت سایت روزانه قرار داده ایم. در ادامه چند شعر زیبا در وصف امام اول شیعیان حضرت علی را می خوانید و امیدواریم که لذت ببرید.
فهرست موضوعات این مطلب
مجموعه اشعار زیبا در مورد حضرت علی (ع)
خاکم و از مهر او آیینهام
میتوان دیدن نوا در سینهام
مُرسل حق کرد نام «بوتراب»
حق، یدالله خواند در امّ الکتاب
هر که دانای رموز زندگی است
سِرّ اسمای علی داند که چیست
خاک تاریکی که نام او تن است
عقل از بیداد او در شیون است
شیر حق این خاک را تسخیر کرد
این گِل تاریک را اکسیر کرد
مرتضی کز تیغ او حق روشن است
بوتراب از فتح اقلیم تن است
هر که در آفاق گردد بوتراببازگرداند ز مغرب، آفتاب
شعر از اقبال لاهوری
یا علی حب شما شیره ی ایمان من است
سیره و سنت تو معنی قرآن من است
من گدایی ز گدایان تو هستم آقا
خاک نعلین شما سرمه ی چشمان من است
وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود
از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود
وقتی تو آمدی همه نخلهای تو
از پیش آمدند به بزمی که آه بود
وقتی تو آمدی همه آسمان شنید
فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود
یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود
یک قبله در سکوت سجود اله بود
وقتی تو آمدی همه کودکان شهر
دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود
فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند
آری که سجدهگاه تو چون قبلهگاه بود
در عرش و سماء نام علی (ع) تک شده است
در حلقه ی عاشقان چکامک شده است
دیده شب معراج دو چشمان نبی
بر بال فرشتگان علی (ع) حک شده است
✔ مطلب مشابه: عکس نوشته سخنان حضرت علی (ع) + سخنان و جملات ناب آموزنده از امام علی (ع)
عکس نوشته مذهبی در وصف حضرت علی
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم
همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است
کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:
«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید
می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط
نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می خواهد
زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند
دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی
وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی
در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد
بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار
بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.
شعر از حمیدرضا برقعی
از عمق دل خویش جلی می گوییم
با نغمه ی بین المللی می گوییم
یک روز می آید که به گرد کعبه
کوری عدو علی علی می گوییمتوحید شالچیان ناظر
شعر در مورد حضرت علی ابن ابی طالب
علی است مرغ حق و کعبه آشیانه اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست
پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
به نغمههای دل انگیز و عاشقانه اوست
زلال چشمه زمزم کجا و اشک علی
صفای این حرم از گریه شبانه اوست
علی است محرم اسرار رب بی همتا
کلید دار عطابخش هر خزانه اوست
بهشت ماحضر سفره عطای علی است
جحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوست
وسیله کرم ذات حق یدالله است
خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست
علی به پله آخر رسید در ایمان
نبی سر است و علی پای تا به شانه اوست
علی است خانه یکی با خدای بی همتا
درون بیت خدا زادگاه و خانه اوست
علی است فرد نمودار خلقت کامل
که عقل در عجب از خالق یگانه اوست
مقام صید علی برتر از تفکر ماست
چو بی نظیر به عالم غم زمانه اوست
تو صید شیرخدا بین که روبهی مکار
به قصد کشتن زهرا در آستانه اوست
حسان معرف الله شد ولی الله
چو در تمام صفات علی نشانه اوستشعر از حبیب الله چایچیان
شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عاقلی فرزانه فرمود:
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
✔ مطلب مشابه: متن تسلیت شهادت حضرت علی + عکس نوشته های ویژه شب قدر امام علی (ع)
به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی / طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن / به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم / سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را / به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق / تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن / تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن / که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
اشعار در وصف حضرت علی
اَصبَحتُ زایراً لَکَ یا شحنة النجف
بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف
تو قبله دعایی و اهل نیاز را
روی امید سوی تو باشد ز هر طرف
می بوسم آستانه قصر جلال تو
در دیده اشک عذر ز تقصیر ما سلف
گر پرده های چشم مرصّع به گوهرم
فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف
خوشحالم از تلاقی خدام روضه ات
باشد کنم تلافی عمری که شد تلف
رو کرده ام زجمله اکناف سوی تو
تا گِریم ز حادثه دهر در کنف
دارم توقع این که مِثال رجای من
یابد ز کلک فضل تو توقیع لا تَخَف
مه به کَلَف ندیده کسی وین عجب که هست
خورشیدوار ماه جمال تو به کلف
بر روی عارفان ز تو مفتوح گشته است
ابواب کنت کنز به مفتاح من عرف
خصم تو سوخت در تب تبت چو بو لهب
نادیده از زبانه قهرت هنوز تف
نسبت کنندگان کف جود ترا به بحر
از بحر جود تو نشناسند غیر کف
رفت از جهان کسی که نه پی بر پی تو رفت
لب پر نفیر یا اسفا دل پر از اسف
جنسیت است عشق و موالات را سبب
حاشا که جنس گوهر رخشان بود خزف
بر کشف سِرّ لَو کشف آن را کجاست دست
کز پوست پا برون ننهادست چون کشف
گردی به دیده رفت و به جَیب صبا نهفتاهدی اِلی الاحبة اشرف التحف
شعر از جامی
ستایش حق میکنم خدای دادار را
سپاس نعمای او خدای دادار رامدح علی بر زبان حیدر کرار را
خلیفه و جانشین احمد مختار راولی دادار حق علی عمران لقب را
ید الله آمد ورا ز حق به اصل و نصبیبق در اسلام شد نمود حق را طلب
فکند از پا همه عدو و اشرار را
على را وصف، در باور نیاید *** زبان هرگز ز وصفش بر نیاید
على ترکیبى از زیباترین هاست *** على تلفیقى از شیواترین هاست
على راز شگفت روز آغاز *** على روح سبک بالى و پرواز
ماییم و اعتکافِ علی،سیزده شب است
حجاجِ در طوافِ علی،سیزده شب است
دلبسته در کلافِ علی،سیزده شب است
مست میِ مُضاف علی،سیزده شب است
«ماییم دلسپرده ی دیدار ،یا علی»امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بس
این بهترین زمینه ی تربیت است و بس
در تربیت،مسیر ،عبودیت است و بس
کُنهِ عبودیت، ز ربوبیت است و بس
«دیدیم در تو ما، ربوبیتِ یار، یا علی»من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم
گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم
من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم
مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم
«ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا علی»کعبه اگر چاک گریبان گشوده است
ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است
صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است
در را به روی بنت اسد وانموده است
«مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا علی»مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده
ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده
بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده
بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده
«شد با شرافت این درو دیوار،یا علی»دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را
واجب شده است سجده کنم نام یار را
میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را
نشناختیم غیر تو پروردگار را
«ماتم از این شباهت رفتار،یا علی»گاهی علی نشسته به جای خدای خود
گاهی خداست جای شه لافتای خود
جای خدا نشست و صدا زد به جای خود
در قاب عرش گفت علی با صدای خود…
«پرودگار اول گفتار ، یا علی»در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد
حتی خدا برای دلم مرتضا نشد
مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد
پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد
«دارم به کفر میرسم اینبار،یا علی»آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم
امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم
با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم
من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم
«دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا علی»عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست
من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست
خرما فروختن بشود کارم آرزوست
رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست
«بالای دار از تو زنم جار،یا علی»هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت
نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت
آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت
هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت
«عشاق را تویی تو خریدار، یا علی»پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف
کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف
پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف
من سالهاست خواسته ام از خدا نجف
«خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی»سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید
ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید
هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید
دیدار می فروش نجف روزی ام کنید
«پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا علی»در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است
در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است
در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است
زانو زدن مقابل ایوان مقرب است
«پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی»گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم
مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم
سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم
اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم
«اما تویی همیشه مددکار،یا علی»توحید محض، باعث ایجاد حیدر است
بالای عرش افضل اوراد حیدر است
آنکس که جام دست نبی داد حیدر است
زهرا عروس خانه و داماد حیدر است
«ای در نگاه عشق،علمدار یا علی»مولی الموحدین،نفحات پیمبری
نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری
رمز شفاعت،عرصات پیمبری
مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری
«پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی»حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است
او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است
اسباب شادی لب خندان فاطمه است
این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است
«زهرا توراست یار و وفادار،یا علی»آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست
لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست
بر روی دست دست خداوند دست نیست
این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست
«لعنت به هر که میکند انکار،یا علی»ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال
خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال
گرما بده شراب شود غوره های کال
ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال
«امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی»ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن
ای اولین امام مسلمان قبل از آن
آیات مومنون نمایان قبل از آن
ای صاحب ولایت دوران قبل از آن
«قرآن بخوان بگو تو ز اصرار،یا علی»قاری شدی و تیر و سنانت نریختند
سنگ جسارتی به لبانت نریختند
با خیزران به سمت دهانت نریختند
مشتی حرامزاده به جانت نریختند«وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی»
محمدجواد پرچمی
علی شبیه کسی نیست جز خداوندش
همان خدا که نبوده ست و نیست مانندشکسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود
کسی که هر چه شود با خداست پیوندشکسی که قبله نما رو به او توقف کرد
کسی که «فزت و ربالعلیست» سوگندشتمام هستی عالم به روی دوش علی ست
مدار چرخش افلاک نیز سر بندشمیان معرکه هرگز ندید چشم کسی
که ذوالفقار کند تکیه بر کمربندشخدا به دست علی نه، به دست خود روزی
دری که مانع اسلام بود را کندش« جمال وجه خدا واحد است » این یعنی:
علی ست اخم خدا و علی ست لبخندشحمزه محمدی
سجده و اشک و استغاثه علی
شرف و عزت و حماسه علی
هر چه خوبی که آفریده خدا
همه یک جا شده خلاصه: علی
✔ مطلب مشابه: متن و سخنان آموزنده حضرت علی + جملات و احادیث گرانبها
تا علی هست با نسب تر نیست
صحبت از جانشین دیگر نیست
هیچ کس با علی برابر نیست
مرد میدان سخت خیبر نیست
دست بالای دست حیدر نیستتکیه ی بر تخت کبریا داده
به جنون درس ابتلا داده
اذن افشایِ راز را داده
در ازل دست با خدا داده
دست بالای دست حیدر نیستتیغِ طوفان سوار می گوید
قبضه ی کهنه کار می گوید
فاتح کارزار می گوید
تا ابد ذوالفقار می گوید
دست بالای دست حیدر نیستنه فقط ذوالفقار می گوید
کعبه با افتخار می گوید
عاشقی روی دار می گوید
قنبر شهریار می گوید
دست بالای دست حیدر نیستخسته از فتنه ها نشد جنگید
فارغ از روح و کالبد جنگید
تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید
با نود زخم در اُحُد جنگید
دست بالای دست حیدر نیستاین مثل از زبان اغیار است
دست بالایِ دست بسیار است
شرح نقدش، هزار طومار است
شک نکن! عالمی خبر دار است
دست بالای دست حیدر نیستدر نجف، گبر و صوفی و هندو
مست از لا اله ألا هو
چه بگویم از آن خَم ابرو
می شود دست دشمنانش رو
دست بالای دست حیدر نیستباغ در چنگ خاروخس افتاد
برق تیغش پیِ هرس افتاد
سر به سر، سر به پیش و پس افتاد
ملک الموت از نفس افتاد
دست بالای دست حیدر نیستفارغ از قیل و قال می گویند
نطفه های حلال می گویند
مستند، با مثال می گویند
از «بحار» و «خصال» می گویند
دست بالای دست حیدر نیستسید محمدمهدی شفیعی
مدح تو را در شادی و در غم نوشتند
با این همه اما برایت کم نوشتندتا خنده آمد بر لبت، تصنیف گفتند
تا اخم کردی صد غزل ماتم نوشتندفریادهایت را طنین رعد خواندند
چشم تو را هم چشمه زمزم نوشتندوصف تو پیچیده ست و ظرف شعر تنگ است
گاهی اگر ابیات را مبهم نوشتنداز کیسه ی احسان تو درهم گرفتند
هرگاه مشتی واژه را درهم نوشتندگفتند دارد علم الاسما بعد از این، چون
نام تو را در دفتر آدم نوشتندخشم علی تفسیر آیات عذاب است
این را نه شیعه، اهل سنت هم نوشتندعالم تماما آیت حق است اما
شان علی را آیت اعظم نوشتنددرد فراقش گرچه دردی بی مداواست
ذکر علی را نسخه مرهم نوشتنداهل تغزل، اهل عرفان، اهل تفسیر
هرچه نوشتند از تو آقا کم نوشتندوحید قاسمی
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشت با این دل شبشب ز اسرار علی، آگاه است
دل شب محرم سر الله استشب علی دید به نزدیکی دید
گر چه او نیز به تاریکی دیدشاه را دید به نوشینی خواب
روی بر سینه دیوار خرابقلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله زندانی خاکاشکباری که چو شمع بیزار
میی فشاند زر و میی گرید زاردردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آیدکلماتش چو در آویزه گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوشفجر تا سینه آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافتروزه داری که به مهر اسحار
بشکند نان جوین افطارناشناسی که به تاریکی شب
میی برد نان یتیمان عربتا نشد پردگی آن سر جلی
نشد افشا که علی بود علیشاهبازی که به بال پر راز
می کند در ابدیت پروازشهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیرعشقبازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبرآن دم صبح قیامت تأثیر
حلقه در شد از او دامنگیردست در دامن مولا زد در
که علی بگذرد از ما مگذرشال می بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت را محکمپیشوایی که ز شوق دیدار
می کند قاتل خود را بیدارماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشقمی زند پس، لب او کاسه شیر
می کند چشم اشارت به اسیرچه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوستدر جهان این همه شر و همه شر
ها علی بشر کیف بشرکفن از گریه غسال خجل
پیرهن از رخ وصال خجل” محمد حسین شهریار”
✔ مطلب مشابه: متن ویژه ضربت خوردن حضرت علی (ع) + اشعار سوزناک شهادت امام علی علیه السلام
روزی شعار کُلِ جهان می شود علی
طبق حدیث امام زمان می شود علیوقتی که اشهدش بشود مرز شیعگی
باور کنید کُلِ اذان می شود علیآدم اگر که فرض شود دین برای آن
تن می شود پیمبر و جان می شود علیدر عالم مثال اگر رود شیعه را
سرچشمه شد نبی جریان می شود علیزهرا اگر حقیقت شب های قدر شد
در بین ماه ها رمضان می شود علیای خوش به حال آنکه به هنگام عقد خویش
در سفره اش کلیدِ زبان می شود علیذکر حسین آخر مجلس که می شود
دقت کنی دهان به دهان می شود علیذکر تمام گریه کنان می شود حسین
ذکر تمام سینه زنان می شود علیبا کوله بار نان و رطب ها هنوز هم
هر شب برای ما نگران می شود علیمهدی رحیمی
تا که رد از قالب تن میشود
مشرق او شامشکن میشودنحس و سعیدند در اشیا نهان
سنگ عقیق اهل یمن میشودسر زده از چاک گریبان صبح
من همه او او همه من میشودآدم از آیینهی مردانهاش
جلوهی حوّاست که زن میشودخندهی او سبزی دشت مغان
گریهی او رود تجن میشودبسکه لطیفست به گلخندهای
خلع از آفاق بدن میشوددیدهی او صلح و دو ابروش طاق
گرچه حسینست، حسن میشودمجید لشکری
قادر طهماسبی (فرید)
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهانِ علی(ع)
چون کبوتر ماند در چاه شب، افغانِ علیای غم! از درد علی بویی نیاوردی به دست
عودسان هرچند عمری سوختی جانِ علینالة مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان، فرق میزان علی؟داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت لطف حیران علیاز شکافِ زخم، جان را داد با شرمندگی
بر فقیری چون شهادت لطف عریان علیسر برآوردهست چون خورشید از جَیب فلک
نالة افتاده در چاه زنخدانِ علیکشتزار آخرت را آبیاری کرده است
در بیابان غریبی چشم گریانِ علیچون علی نشناخت خود را در جهان، یک حقشناس
ماند در ابهام، سیمای درخشان علیاز علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علیگرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علیچاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علیاز دهانی بر دهانی میرود چون بوی گل
قصّۀ از گوشهای خلق، پنهانِ علیاز می تکرارِ نامش عاشقی سیراب نیست
کز خدا جوشیده نام حالگردان علیدر میان آید اگر پای عدالت مینهد
داغ بر دستِ برادر، خشم سوزان علیپرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علیکودک باهوش عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل پرورده دامان علیکودکستان شهادت، دورة آمادگیست
تا که روزی راه یابی در دبستان علیدر کویر خاک، باغ لالهپوش کربلا
هست چشمانداز سبزی از گلستان علیاز تب حسرت زلیخای شهادت بارها
پیرهنها چاک زد در یوسفستان علیکعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینهچاکان علی!نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علیدر میان تنگدستیها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علیکی شهادت با علی یکدم جدایی داشتهست؟
بوده این مسکین، تمام عمر، مهمان علی!چون هزاران عاشق مسکین، شهادت سالها
زردروییها کشید از درد هجران علیبا شهادت از رگ گردن علی، نزدیکتر
او در این حسرت که بیند روی تابان علیاز چه مرگ سرخ را شیرین نباشد کام و لب
خورده عمری روزی شیرین از احسان علیای شهادت، یازده تَنگِ شکر بردی، بس است!
رو که تنگِ آخرین ماراست از خوان علینیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربانِ علی
✔ مطلب مشابه: عکس نوشته نام علی | عکس پروفایل اسم علی | متن در مورد حضرت علی (ع)
پانتهآ صفایی
با نخلها دوباره چه میگویی؟ در چاهها دوباره چه میخوانی؟
دنیا چقدر بعد تو در حسرت بنشیند و تو دست نجنبانی؟مثل عقاب زخمی از این جنگل پر میکشی ولی سرشان گرم است
روباهها به وسوسۀ خرگوش، خرگوشها به خواب زمستانیسر زیر برف کرده زمین اما سرما سیاه کرده درختان را
وقتش شده است پشت زمستان را با یک دعای ندبه بلرزانیاین ظرفها اگرچه پر از شیر است، شرمنده است کوفه ولی دیر است
دیگر امیر چشم و دلش سیر است از کاسههای آخر مهمانیمردان عیش و سورچرانی را، زنهای بُردهای یمانی را…
تو کشته میشوی که جهانی را در پای میز محکمه بنشانی
سعید بیابانکی
ای سجود باشکوه و ای نماز بینظیر
ای رکوع سربلند و ای قیام سربهزیردر هجوم بغضها ای صبور استوار
در میان تیرها ای شکستناپذیرشرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا
عشق را تو سرپناه مرگ را تو دستگیرفرش آستانهات بوریایی از کرم
تخت پادشاهیات دستباقی از حصیرکاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخ
آسمان! تو غافلی زان طلوع ناگزیربعد از او نه من نه عشق؛ از تو خواهم ای فلک:
یا ببندیام به سنگ یا بدوزیام به تیردست بیوضو مزن بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بیحیا، شرم کن وضو بگیر!لَختی ای پدر درنگ! پشت در نشستهاند
رشتههای سرد اشک، کاسههای گرم شیر