انشا درباره مادر + چند انشا ساده و ادبی در توصیف مادر برای پایه های مختلف تحصیلی

یکی از موضوعات انشا که در هر پایه تحصیلی هم نیاز است، انشا در مورد مادر است. در این مطلب انشا درباره مادر به صورت ساده و ادبی را برای پایه های مختلف تحصیلی دبستان گردآوری کرده ایم.

انشا در مورد مادر به زبان ساده

می دانم که در دنیا هیچکس من را به اندازه مادرم دوست ندارد. او قلب مهربان و لب هایي همیشه خندان دارد. من فکر می کنم که مادرم همان فرشته نگهبان من است که از بالای آسمان به زمین آمده تا مراقب من باشد.

شبها از او می خواهم کنار تختم بنشیند و دست هایم را بگیرد و برایم قصه بخواند. یک شب از مادرم پرسیدم: “چه کار کنم خواب بد نبینم؟” او گفت: “عزیزم چند تا صلوات بفرست تا آسان بخوابی.”

مادرم می‌ گوید شبها همه ی ما خوابیم اما خدای مهربان بیدار است و مراقب ما است پس نباید نگران باشیم. مادرم همیشه حواسش به من است تا سلامت باشم، درس هایم را خوب یاد بگیرم و برایم دعا می کند.

ما بعضی وقت ها باهم بازی می کنیم و من در کارهای خانه به او کمک می کنم. من می دانم که مادر مهربانم آمده تا یک دنیا شادی به من بدهد، امروز گلبرگ هاي‌ گل رز را روی سرش ریختم تا به او بگویم دوستش دارم و او هم به من شکلاتی خوشمزه و شیرین داد.

ممنونم مادر!

مطلب مشابه: انشا در مورد مادر | چند موضوع و متن انشا با موضوع مادر برای تشکر از زحمات و تقدیر از مادر


انشا زیبا و ادبی درباره مادر

مادر با همه ی دنیا متفاوت است و من می خواهم برای مادر انشا بنویسم. مادر دوست داشتنی که از زلالی چشمانش دریایی از مهر و محبت موج میزند. قلب با صفایش آکنده از شمیم معرفت است و یگانه روشنایی زندگی است.

مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او ان پناهگاهی است که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان می‌دارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه ی چیز را به بازی می گیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.

زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم ان زمان را که در پناه دست‌ هاي‌ مهربان مادر آرامش می گیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بی‌نهایت، تا قیامت دوست دارم.

از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بی‌ دغدغه برای فرزندانش می‌ سازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجده‌ اش بر آمده‌اند و خورشید و ماه از پی هم می روند تا دست بوس وجود پر مهرش شوند.

غنچه شکوفا می شود تا لحظه‌ اي عطرش رابه خود بگیرد؛ ستاره می‌ درخشد تا دمی افق چشمانش رابه سوی خود بکشد. باران فرو می‌ ریزد تا قطرات اشکش را در خود گم کند. آری دنیا برایش آفریده شد تا بیافریند زیبایی‌ هایش را.

تا اگر قابل بداند خاک زیر پایش شوند، تا لحظه‌ اي از لطفش را جبران کنند. اما نمی شود، او ان قدر بزرگ و با عظمت است که اگر هفت آسمان هم جمع شوند، نمی توانند به بلندای نامی به اسم «مادر» شوند.

مادر یعنی دلسوز و بی‌ قرار، مادر یعنی امید در سختی‌ ها، مادر یعنی رایحه خوش گل‌ ها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دل‌ هاست و بهشت بی‌ صبرانه مشتاق اوست.

نمیدانم چگونه ستایش جان‌ سوزی‌ هاي‌ وی را کنم، نمی دانم چگونه شب‌ هایي را که در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمی دانم چگونه بر درد‌ هاي‌ زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمی روم و پس از گذشت سال‌ هاي‌ سال مهرش در دلم جاری می ماند.

اشک‌ هاي‌ گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانه‌ اش را هنگام جدایی‌ ها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانی‌ ام می‌ نهاد. محتاج ان دستانی هستم که راه بد و راست رابه من نشان داد.

ودر پایان می خواهم بگویم: اي مادر، اي کسی که هر چه گویم تلافی محبت‌ هایت نمیشود، اي کسی که آوردن نامت پر افتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاطر تمام خوبی‌ هایي که بی‌ چشم داشت در حقم کردی دوستت دارم.


انشا درباره مادر

انشاء درباره ی مادر

مادر ، آن هنگام كه درخشش چشمانت را در آسمان زندگي ام مي بينم؛ آن هنگام كه جوشش چشمه ي چشمت را در سراشيبي صورت زيبايت برانداز مي كنم؛ زماني كه به ياد مي آورم چگونه در جستجوي آغوش پرمهرت حجم خالي فضا را لمس مي كردم و با بي تابي نامت را بر زبان مي آوردم؛ دلم چون كودكي بازيگوش و بهانه گير در كنج قفس سينه سر بر ديوار مي كوبد.

عزيز من، عزيز بودنت را خدا دانست. او كه بهشت را زير پايت نهاد. و تو را بزرگ و گرامی داشت.

گاه دست هايم روي موج احساس مي لرزد و باران اشك در چشمانم به غم مي نشيند. چرا که جوانيت را به پاي من ريختي تا جوانم كني، تا روزي كنارت بنشينم و سرم را بر زانويت بگذارم و نوازش دست هايت را روي صورتم احساس كنم ؛ تا روزي تكيه گاهت شوم و انيس تنهاييت.

اي كسي كه خورشيد در مقابل مهرباني ات شرمنده مي شود و ماه چهره در نقاب مي كشد، هنگامي كه رنج بي خوابي ات را كه با گريه هاي شبانه ي من تفسير مي شود، تصوير مي كنم و زماني كه به ياد مي آورم كه نمي توانستم لحظه اي حتي به اندازه يك چشم بر هم زدن بي تو بمانم، اشك روي چشمانم پرده مي اندازد.

مادرم، اي اميد من، هنگامي كه با وجودت گل آرزوهايم شكوفه داد و ديوارهاي سنگي سكوتم شكست. تو به من زباني آسماني ياد دادي، تو آيينه ي آفتابي. مرا مثل آب جذب خودت كردي ، تو مرا سبز كردي…
مادرم، اي آن كه وجود مقدست سراسر عشق و ايمان و دل درياييت به وسعت آسمان است، من با وا‍ژه هايم كه لبريز عشق است همه جا مي نويسم كه دوستت دارم و بدان كه تو را در ايمن ترين و زيباترين عضو بدنم جاي داده ام و هر لحظه با هر تپش ، قلبم نام زيبايت را زمزمه مي كند.

مطلب مشابه: انشا در مورد پدر و مادر و قدردانی از زحمات والدین + عکس نوشته های تشکر از پدر و مادران


انشا توصیف محبت مادر مهارت نوشتاری

زیباترین خانه های دنیا نه بزرگ و مجلل اند نه کوچک! زیباترین خانه ها، خانه ای است که عطر پدر و مادر در آن پیچیده باشد و مادر با لبخند های همیشگی اش مهر و محبت را راهی خانه کند. مادر همان کسی است که من را به دنیا آورد و با جان و دل زحمت کشید و پرورشم داد.

مادر آنقدر مهربان است که اگر از تمام دوستانت نامهربانی دیده باشی، می توانی او را صمیمی ترین دوست ها بیابی. من از مادرم عشق را آموختم و دانستم که زندگی کردن بدون عشق، بی معناست. مادر مقدس ترين موجود روي زمين به شمار رفته و مادر زيبا ترين وگرانبها ترين هديه الهي است كه براي هركس به ارمغان آورده است. وهر لحظه اطاعت وعبادت اين موجود پاك ومقدس هر انسان روشنفكر لازم مي باشد و هركس اگر خواهان كسب رضاي خداوند متعال باشد با يد به بهترين صورت اطاعت واحترام مادر را داشته باشد.

مادرم! ای ستاره ی وجودم و ای خالق عشق! تو را با همه ی وجود می ستایم ای شگفتی آفرینش! در وصف تو این بس که پیامبر فرمود: بهشت زیر پای مادران است. ولی زیر پای تو که بهشت نبود! زیر پای تو تمام آرزو هایت بود که به خاطر من از آنها گذشتی! تو یک فرشته ی پاکی که خدا به آفریدن تو می بالد و به راستی که بالیدن دارد.

مادرهدیۀ بی نظیر الهی است که اگر دنیا را هم فدایش کنیم باز هم نمیتواند به ذره ذرۀ زحماتش جوابگو باشد. آغوش مادر آرام ترین و راحت ترین جایی است برای فرزندش که بهشت را نمی توان به آن مقایسه کرد.

مادرم! تمام وجودم ز مهرت لبریز، تصویر زیبایت در پس پرده دیده ام ناب ترین تصویر است؛ از خدا می خواهم حتی برای لحظه ای ذره ای غم در دلت نیندازد هرچند می دانم دردهایم را در قلب خود جای می دهی تا از زخمشان آزار نبینم مادرم نام مقدست را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشی!

مطلب مشابه: انشا پدر + 5 انشا بسیار زیبای ادبی کوتاه و بلند با موضوع پدر


انشا درباره مادر

انشا ساده در مورد مادر

مقدمه:

ظلم به والدین پست ترین و نفرت انگیزترین کاری هست که یک انسان میتونه انجام بده. به نظر من کسی که به والدینش به خصوص به مادرش ظلمی میکنه، ضعیف بودن خودش رو نشون داده و کوچیک بودن و حقیر بودنش رو در این دنیا به رخ همه کشیده. والدین به خصوص مادر تلاش بسیاری میکنن تا فرزند به پیشرفت و تعالی برسه و اگه فرزند بخواد جواب این خوبی ها رو با ظلم کردن بده تنها کاری که کرده اینه که پست بودن خودش رو تبدیل به ویترین کرده و به نمایش درآورده.

بدنه انشا:

یکی از کارهایی که انسان های پست در حق والدین شون انجام میدن اینه که وقتی به مرحله ای از زندگی رسیدن که تونستن خودشون زندگیشون رو مدیریت کنن و حتی رفاه زندگی والدیون شون رو هم بر عهده بگیرن، والدین رو به محل هایی که مربوط به سالمندان هست میبرند. بعضی از افراد در توان شون نیست و این کار درستیه اما برخی از افراد تواناییش رو دارن اما والدین رو به شکل مزاحمی می بینند که مانع زندگی خوش اونها میشه.

حالا من در این انشا بیشتر در مورد مادر صحبت میکنم تا پدر چرا که مادر شبانه روز در کنار فرزند هست، با اون زندگی میگذرونه و فرزند رو تربیت میکنه، فرزند رو آماده وارد شدن به جامعه میکنه و باعث پیشرفت و تعالی اون به معنای واقعی میشه و پست ترین کاری که فرزند میتونه در جواب تموم خوبی های اون انجام بده اینه که بخواد در حق اون ظلمی به مانند ظلمی که در قبل از اون صحبت کردم بکنه.

حتی همینکه با مادر به بدی صحبت کنی، همینکه جواب مهربانی ها و عشق ورزیدن های اون رو به بَدی بِدی یعنی این که تو یک آدم پست هستی. مهم نیست چه اتفاقی وارد زندگیت شده، مهم نیست با چه چالشی روبرو شدی، مهم نیست که در چه موقعیتی هستی، مهم اینه که اون مادر از زندگی خودش گذشته و بدترین چالش ها رو تجربه کرده تا تو رو بزرگ کنه و اگه تو به خاطر چنین موقعیت هایی بخوای به اون بی احترامی کنی و حرمتش رو زیر سوال ببری فقط و فقط پست بودن خودت رو به نمایش گذاشتی.

نتیجه گیری:

مادر یا حالا بهتره بگم که والدین هدیه ای از طرف خدا برای خیلی از ما آدماست و شاید خیلی از ما قدر اونها رو ندونیم و پست ترین کارهایی که میتونیم در حق یکی انجام بدیم رو در حق اونها انجام بدیم. اما چیزی که مسلمه اینه که حتی اگه بدترین ظلم ها رو هم به اونها بکنیم اونها ذره ای از مهر و محبت شون به ما کاسته نخواهد شد چون این در وجود مادر و پدر هست که به فرزندشون عشق بدن و به اون حتی اگه بهشون بدی کرد مهربونی کنن. کاش ما آدم ها بدونیم که هیچ انسانی به اندازه این دو نفر به فکر ما نیست و هیچ کسی نمیتونه به اندازه ای که اونها ما رو دوست دارن دوست داشته باشه پس کاش جواب دوست داشتن هاشون رو به بدی ندیم.


انشا ادبی جدید و زیبا درباره مادر

آن هنگام که درخشش چشمانت را در آسمان زندگی ام می بینم؛ آن هنگام که جوشش چشمه ی چشمت را در سراشیبی صورت زیبایت برانداز می کنم؛

زمانی که به یاد می آورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرت حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بی تابی نامت را بر زبان می آوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانه گیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار می کوبد.

عزیز من، عزیز بودنت را خدا دانست. او که بهشت را زیر پایت نهاد؛ و تو را بزرگ و گرامی داشت. گاه دست هایم روی موج احساس می لرزد و باران اشک در چشمانم به غم می نشیند.

چرا که جوانیت را به پای من ریختی تا جوانم کنی،تا روزی کنارت بنشینم و سرم را بر زانویت بگذارم و نوازش دست هایت را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیه گاهت شوم و انیس تنهاییت.

ای کسی که خورشید در مقابل مهربانی ات شرمنده می شود و ماه چهره در نقاب می کشد، هنگامی که رنج بی خوابی ات را که با گریه های شبانه ی من تفسیر می شود،

تصویر می کنم و زمانی که به یاد می آورم که نمی توانستم لحظه ای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی تو بمانم، اشک روی چشمانم پرده می اندازد.

مادرم، ای امید من، هنگامی که با وجودت گل آرزوهایم شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوتم شکست. تو به من زبانی آسمانی یاد دادی، تو آیینه ی آفتابی. مرا مثل آب جذب خودت کردی، تو مرا سبز کردی…

مادرم، ای آن که وجود مقدست سراسر عشق و ایمان و دل دریاییت به وسعت آسمان است، من با وا‍ژه هایم که لبریز عشق است همه جا می نویسم که دوستت دارم و بدان که تو را در ایمن ترین و زیباترین عضو بدنم جای داده ام و هر لحظه با هر تپش، قلبم نام زیبایت را زمزمه می کند.

مادرم؛ عشق را بخاطر تو آموختم. دوست داشتن را برای تو نوشتم و تویی که همیشه در زندگی ام ترانه ی امید سردادی. تو را دوست می دارم اگر باور کنی تو خدای روی زمینم هستی.


مطلب مشابه: داستان در مورد مادر + مجموعه داستان های کوتاه بلند در مورد مهر و محبت و فداکاری مادر

انشای کوتاه برای مادر

مادر عزیزم مي خواهم براي تو بنويسم !

از زلالي چشمانت كه دريايي از مهر و محبت در آن موج مي زند؛ از قلب با صفايت كه آكنده از شميم معرفت است، از تو اي يگانه؛ اي روشنايي؛ اي زندگي…

تو كه با شكوفه ي لبخند زيبا مي شوي ؛ تو آن پناهگاهي هستي كه مرا از هجوم سياهي و تاريكي در امان مي داري؛ اما من هميشه با نگاهي كودكانه همه چيز را به بازي مي گيرم؛ وتو چه صبور و بردباري در برابر كردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم مي كني.

من زندگي را با تو معنا مي كنم، غروب را دوست دارم با تو، زيرا مرا بر بالاي بلند نگاهت مي نشاني و من از منظره ي چشمان تو غروب را مي نگرم. دوستت دارم آن زمان كه در پناه دست هاي مهربان تو آرامش مي گيرم؛د وستت دارم عاشقانه، صادقانه، بي نهايت، تا قيامت… اي مادر خوبم.


انشا بلند احساسی در مورد مادر برای همه مقاطع

مادر عجیب‌ترین آفریده خلقت است. باوجود مادر تمام زشتی‌ها و نگرانی‌ها از وجودم رخت برمی‌بندد و باران زیبایی و عشق به وجودم نازل می شود. مادر بیابان وجودم را از عطر خوش سیراب کرد و مرا به زندگی امیدوار ساخت و تنهایی‌هایم را یاور گشت. اکنون از دور، دست او، گل سرسبد هستی را می‌بوسم و خودرا خاک زیر پایش میکنم.

ان هنگام که درخشندگی چشمانش را در آسمان زندگی‌ام می بینم؛ ان هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد می‌آورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بی‌تابی نامش را بر زبان می‌آوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانه‌گیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار می‌کوبد. و اشک در چشمانم حلقه می زند.

عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و وی را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیده‌ام ناب‌ترین تصویر است؛ از خدا می خواهم حتی برای لحظه‌اي ذره‌اي غم در دلش نیندازد هرچند می دانم دردهایم را در قلب خودش جای می دهد تا از زخمشان اذيت نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.

گاه دست‌هایم روی موج احساس می‌لرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود رابه پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دست‌هایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیه‌گاه و انیس تنهایی‌اش شوم.

مادر کسی‌ست که خورشید در مقابل مهربانی‌اش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامیکه رنج بی‌خوابی راکه با گریه‌هاي‌ شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد می‌آورم که نوزاد نمیتواند لحظه‌اي حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده می‌اندازد.

مادر این امید زندگانی، هنگامیکه با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آن ها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.

مادر ان است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریایی‌اش به وسعت آسمان است، من با واژگانم‌ که لبریز عشق است همه ی جا می نویسم که «مادر دوستت دارم» و وی را در ایمن‌ترین و زیباترین عضو بدنم جای داده‌ام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.

در نتیجه همه ی ما دانش‌آموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آن چنان دوست می‌داریم که گویا خدای روی زمین مان است.

انشا ساده برای مادر عزیز

آن هنگام كه درخشش چشمانت را در آسمان زندگي ام مي بينم؛ آن هنگام كه جوشش چشمه ي چشمت را در سراشيبي صورت زيبايت برانداز مي كنم؛ زماني كه به ياد مي آورم چگونه در جستجوي آغوش پرمهرت حجم خالي فضا را لمس مي كردم و با بي تابي نامت را بر زبان مي آوردم؛ دلم چون كودكي بازيگوش و بهانه گير در كنج قفس سينه سر بر ديوار مي كوبد.
عزيز من، عزيز بودنت را خدا دانست. او كه بهشت را زير پايت نهاد؛ و تو را بزرگ و گرامی داشت.
گاه دست هايم روي موج احساس مي لرزد و باران اشك در چشمانم به غم مي نشيند. چرا که جوانيت را به پاي من ريختي تا جوانم كني،تا روزي كنارت بنشينم و سرم را بر زانويت بگذارم و نوازش دست هايت را روي صورتم احساس كنم؛ تا روزي تكيه گاهت شوم و انيس تنهاييت.
اي كسي كه خورشيد در مقابل مهرباني ات شرمنده مي شود و ماه چهره در نقاب مي كشد، هنگامي كه رنج بي خوابي ات را كه با گريه هاي شبانه ي من تفسير مي شود، تصوير مي كنم و زماني كه به ياد مي آورم كه نمي توانستم لحظه اي حتي به اندازه يك چشم بر هم زدن بي تو بمانم، اشك روي چشمانم پرده مي اندازد.
مادرم، اي اميد من، هنگامي كه با وجودت گل آرزوهايم شكوفه داد و ديوارهاي سنگي سكوتم شكست. تو به من زباني آسماني ياد دادي، تو آيينه ي آفتابي. مرا مثل آب جذب خودت كردي، تو مرا سبز كردي…
مادرم، اي آن كه وجود مقدست سراسر عشق و ايمان و دل درياييت به وسعت آسمان است، من با وا‍ژه هايم كه لبريز عشق است همه جا مي نويسم كه دوستت دارم و بدان كه تو را در ايمن ترين و زيباترين عضو بدنم جاي داده ام و هر لحظه با هر تپش، قلبم نام زيبايت را زمزمه مي كند.
مادرم؛ عشق را بخاطر تو آموختم. دوست داشتن را براي تو نوشتم و تويي كه هميشه در زندگي ام ترانه ي اميد سردادي. تو را دوست مي دارم اگر باور كني تو خداي روي زمينم هستي.

انشا در مورد روز مادر به زبان ساده

روز مادر از راه رسیده اسـت و من میخواهم بهترین کادویی کـه بتواند زحمت های‌ مادرم را جبران کند برایش آماده کنم اما زحمت مادر جبران نمیشود. من فکر میکنم عشق و محبت مادر از همه ی محبت هایی کـه در دنیاوجود دارد بهتر و واقعی تر اسـت. مادر مثل فرشته اسـت کـه بدون توقع بـه بچه هایش محبت میکند و تمام وجودش را بـه پای انها می ریزد.

من مادرم را خیلی دوست دارم و میخواهم با دست های‌ خودم برایش دسته گلی از بهترین و زیباترین و خوشبوترین گل ها درست کنم. مادر مهربان من! تو مقام خیلی بالایی داری، آنقدر بالا کـه خداوند بهشت را زیر پاهای تو قرار داده اسـت و دستور داده همه ی مردم از مادرهای خود اطاعت کنند. من هم سعی میکنم فرزند خوبی برایت باشم و باعث شادی و آرامش تو شوم.

تو خورشید خانه ما هستی، یادت باشد کـه همیشه کنار ما باشی و دعا میکنم همینطور شود چون اگر روزی جایت در خانه خالی شود حتماً خانه خیلی سرد و بی روح میشود و من هیچوقت نمیتوانم نبودن تو را تحمل کنم. آغوش گرم و دستان پر از مهر تو همیشه خوب اسـت، می‌دانم خیلی تو را اذیت کرده ام و تو خیلی صبور بوده ای و من نمیتوانم آنها را جبران کنم.

مادر خوبم، روز مادر فرصت خوبی برای بچه هایی مثل من اسـت تا بتوانند دراین روز بـه شـما بگویند کـه خیلی دوست تان دارند حتی اگر گاهی شـما را ناراحت می‌کنند، بگویند لبخند شـما زیباترین نعمت خداوند بـه آنها اسـت. دوستت دارم مادر، روزت مبارک.

انشا مادر برای همه پایه ها

بنام خالق مادر با همه زیبایی هایش

مادرم! ای ستاره ی وجودم و ای خالق عشق!

توی را با همه ی وجود می ستایم ای شگفتی آفرینش! در وصف تو این بس که پیامبر فرمود:بهشت زیر پای مادران است. مادر من!

ولی زیر پای تو که بهشت نبود! زیر پای تو تمام آرزو هایت بود که به خاطر من از آنها گذشتی!

تو یک فرشته ی پاکی که خدا به آفریدن تو می بالد و به راستی که بالیدن دارد

این اعجوبه ی خلقت!

با وجود تو تمام زشتی ها و نگرانی ها از وجودم رخت بر می بندد و باران زیبایی و عشق به وجودم نازل می شود.

مادر؛ تویی که بیابان وجودم را از عطر

خوشت سیراب کردی! و مرا به زندگی امیدوار ساختی و تنهاییهایم را یاور گشتی!

اکنون از دور،دست تو،گل سرسبد هستی را می بوسم و خود را خاک زیر پایت می کنم.

راستی؛ زمین خوردن چه زیباست اگر هدف بوسیدن پای مادر باشد!

انشا در مورد مادر به زبان ساده

میدانم کـه در دنیا هیچ کس من را بـه اندازه مادرم دوست ندارد. او قلب مهربان و لب هایی همیشه خندان دارد. من فکر می‌کنم کـه مادرم همان فرشته نگهبان من اسـت کـه از بالای آسمان بـه زمین آمده تا مراقب من باشد. شب ها از او میخواهم کنار تختم بنشیند و دست هایم را بگیرد و برایم قصه بخواند. یک شب از مادرم پرسیدم: “چه کار کنم خواب بد نبینم؟” او گفت: “عزیزم چند تا صلوات بفرست تا آسان بخوابی.”

مادرم می‌ گوید شب ها همه ی ي ما خوابیم اما خدای مهربان بیدار اسـت و مراقب ما اسـت پس نباید نگران باشیم. مادرم همیشه حواسش بـه من اسـت تا سلامت باشم، درس هایم را خوب یاد بگیرم و برایم دعا می‌کند.

ما بعضی وقت ها با هم بازی می‌کنیم و من در کارهای خانه بـه او کمک میکنم. من میدانم کـه مادر مهربانم آمده تا یک دنیا شادی بـه من بدهد، امروز گلبرگ های‌ گل رز را روی سرش ریختم تا بـه او بگویم دوستش دارم و او هم بـه من شکلاتی خوشمزه و شیرین داد. ممنونم مادر!


انشا در مورد روز مادر و روز مادر چه روزی است ؟

مقدمه:  آنچه مسلم است روز مادر روزی است که به یادبود و افتخار مادران در کشورهای مختلف گرامی داشته می‌شود. اما روز مادر در هر کشور و قومیتی به هر مناسبت و بهانه ای برگزار شود ، مهم این این است که بهانه ای باشد که حتی برای یک روز هم که شده بیشتر و بهتر به مادرهایمان نگاه کنیم ، رنج سال ها که بر دستان و پیشهانی آنها نشسته است را نظاره کنیم و بیش از پیش قدرشان را بدانیم .

انشا درباره ی روز مادر، انشای روز مادر
روز مادر مصادف است با ولادت حضرت فاطمه زهرا درود الله علیها . در بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى که همتاى على «ع»، سرمنشأ و ریشه سلسله امامت و ولایت، و الگوى تمامى مؤمنین و موحدین است، بانویی که گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی که پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام «ص» به او لقب اُم ابیها داده است،یعنی زنی که برای پدرش هم چون مادر بود.

در فرهنگ پر بار ایران اسلامی این روزبه عنوان روز مادر نام گرفته تا زنان و مادران این مرز و بوم از او درس ایمان ، فداکاری و مهربانی بیاموزند.

تاریخچه روز مادر در یونان به گذشته خیلی دور بر میگردد. ۲۵سال قبل از ظهور عیسی مسیح «ع» ، الهه های یونانی وجود داشتند که برای آن ها نوعی جشن مادر برگزار می شد.مردم هنگ کنگ ، پاکستان ، قطر ، عربستان سعودی و کشور امارات متحده ی عربی روز مادر را در ماه مه جشن می‌گیرند. مردم این کشورها که عموماً مسلمان اند، دراین روز به دیدن مادران خود می‌روند و با در دست داشتن هدایایی چون گل ، کیک ، اشیای زینتی و قیمتی از ایشان قدردانی میکنند.

انشای روز مادر ابتدایی ، انشا برای روز مادر
نتیجه گیری:  گرچه هر کشوری با فرهنگ خاص خود برای انتخاب روز مادر نماد و دلیلی دارد. اما آنچه اهمیت دارد قدردانی و تشکر از مقام مادر است؛ و این مراسم بهانه ای است تا توجه بیشتری به مادران داشته باشیم و به آن ها ثابت کنیم که چقدر دوستشان داریم.

مطلب مشابه: انشا در مورد خانواده + مجموعه انشا زیبای ادبی کوتاه و مقاله در مورد خانواده من

انشا درباره روز مادر با مقدمه و نتیجه کودکانه و ادبی

مقدمه:
امروز روز مادر اسـت و ما باید همیشه بـه مادر و پدرمان احترام بگذاریم. انشای امروز من تقدیم بـه مادرم در روز مادر

بدنه:
سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا س روز مادر و روز زن اسـت. روزی کـه همه ی از مادران خود قدردانی و تشکر می‌کنند تا گوشه ای زحمات آنها را جبران کنند، هر چند ما تا آخر عمرمان اگر جانمان را هم بدهیم نمی‌توانیم زحمات آنها را جبران کنیم

من برای مادرم انشا می‌نویسم تا بعد از کلاس برای او بخوانم. روز مادر از راه رسیده اسـت و من فکر می‌کنم عشق و محبت مادر از همه ی محبت هایی کـه در دنیاوجود دارد بهتر و واقعی تر اسـت. مادر مثل فرشته اسـت کـه بدون توقع بـه بچه هایش محبت می‌کند و تمام وجودش را بـه پای انها می ریزد.

مادر مهربان من! تو مقام خیلی بالایی داری، آنقدر بالا کـه خداوند بهشت را زیر پاهای تو قرار داده اسـت و دستور داده همه ی مردم از مادرهای خود اطاعت کنند. من هم سعی می‌کنم فرزند خوبی برایت باشم و باعث شادی و آرامش تو شوم.

تو خورشید خانه ما هستی، یادت باشد کـه همیشه کنار ما باشی و دعا میکنم همینطور شود چون اگر روزی جایت در خانه خالی شود حتماً خانه خیلی سرد و بی روح میشود و من هیچوقت نمی‌توانم نبودن تو را تحمل کنم. آغوش گرم و دستان پر از مهر تو همیشه خوب اسـت، میدانم خیلی تو را اذیت کرده ام و تو خیلی صبور بوده ای و من نمیتوانم انها را جبران کنم.

مادر خوبم، روز مادر فرصت خوبی برای بچه هایی مثل من اسـت تا بتوانند دراین روز بـه شـما بگویند کـه خیلی دوست تان دارند حتی اگر گاهی شـما را ناراحت می‌کنند، بگویند لبخند شـما زیباترین نعمت خداوند بـه انها اسـت.

نتیجه:
مادر نه تکرار میشود، نه تکراری، پس تا هست قدر مادرمان را بدانیم و صدایمان را روی او بلند نکنیم. هر روز دستش را بوس کنیم تا خوشحال شود.

مطالب مشابه را ببینید!

انشا طنز و خنده دار + مجموعه انشا و داستان های طنز و بامزه انشا در مورد ثروت و پولدار شدن + 5 انشا کوتاه و زیبا در مورد افراد ثروتمند انشا نوروز کوتاه و بلند برای پایه های مختلف تحصیلی (8 انشا نوروز) انشا مذهبی (با موضوعات مذهبی نماز، روزه، ماه محرم و خداوند) برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع روزه + چند انشا زیبا در مورد روزه گرفتن برای دبستان و دبیرستان انشا چهارشنبه سوری با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای تمام مقاطع تحصیلی انشا برف با گلچین چند انشا زیبا با موضوع بارش برف زمستانی انشا در مورد شجاعت + چند انشا با موضوع شجاعت و دلیری برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع آزاد + چند انشاء زیبا توصیفی با موضوع پیشنهادی و مختلف انشا با موضوع فصل زمستان + چند انشا زیبای ادبی کوتاه و بلند برای کودک و نوجوان