متن مداحی سوزناک کوتاه؛ اشعار سینه زنی و زنجیر زنی شب اول تا دهم ماه محرم

در این بخش روزانه مجموعه متن مداحی سوزناک کوتاه و غم انگیز را گردآوری کرده ایم. در ادامه اشعار مخصوص مداحی، سینه زنی و زنجیر زنی ماه محرم را از مداحان معروف گردآوری کرده ایم.

متن مداحی سوزناک کوتاه؛ اشعار سینه زنی و زنجیر زنی شب اول تا دهم ماه محرم

متن غمگین شب پنجم محرم

حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه
شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه
چقدر تیر، چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته
روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته

یا حسن غریب مادر

اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه
مثه بچه شیر می‌مونه، وقتی که رجز می‌خونه
میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید
سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید
از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد
جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد

یا حسن غریب مادر

توی خون داره می‌خنده، عمو جون دیدی که مَردَم
اگه تو خیمه می‌موندم، جون عمه دق می‌کردم
خدا رو شکر نمی‌مونم، تو غروب قتل و غارت
مثه بابام نمی‌بینم، سوی ناموسم جسارت

به اسم مادرت قسم
برا عمو دلواپسم
عمه برام دعایی کن
به قتلگاه دیر نرسم
رجز رو لبهام یا حسنه
نوبت علمداریه منه
مگه مرده باشم که سر از تنت جدا شه
مگه مرده باشم که سرت رو نیزه جا شه
مگه مرده باشم که رقیه بی باباشه
باید تو رو یاری کنم
هر جوری هست کاری کنم
وقتشه که پیش بابام
من آبروداری کنم

بعد داداشم من‌ای عمو جونم
دیگه نمی‌خوام زنده بمونم‌
نمی‌خوام ببینم تنتو به زیر مرکب‌
نمی‌خوام ببینم غارت حرم رو امشب‌
نمی‌خوام ببینم به اسیری میره زینب

تو لحظه‌های آخرت
تو قتلگاه مادرت
تو آغوش تو جون می‌دم
مثل علی اصغرت
برای تو دستام یه سپره
یه نفرم اینجا یه نفره

بمیرم عمو جون شده کربلا مدینه
بمیرم عمو جون که تنت روی زمینه
بمیرم عمو جون پا میزاره روی سینه

كِل كشیدند كه حس كرد عمو افتاده
نگران شد نكند چنگِ عدو افتاده
پر گرفت از حرم و عمه به گَردش نرسید
دید از اسب به گودال به رو افتاده
سنگ و تیر از همه سو خورده، سنان از پهلو
لشكری زخم به جان و تنِ او افتاده
پاره شد بندِ دلش از تهِ دل آه كشید
سایه ی تیغ به گودیِ گلو افتاده

شمرها نقشه كشیدند كه حالا چه كنند
دید تا قرعه به پیچاندۀ مو افتاده
خویش را در وسطِ معركه انداخت و بعد
در شبِ گریه حماسی غزلی ساخت و بعد
سنگ دل تیغ كشیدی كه سرش را بِبَری؟
هر قَدَر سهمِ تو شد بال و پرش را بِبَری؟
دست و پا می زند و آخرِ كارش شده است!
پاك وحشی شده ای تا جگرش را بِبَری؟

با وجودی كه ندارم زِرِه و تیغ مگر
مُرده باشم بگذارم كه سرش را بِبَری
همه ی عمر به چَشمِ پسرش دیده مرا
سعی كن از سرِ راهت پسرش را بِبَری
سپر افتاده ز دستش، سپرش می گردم
باید اوّل بزنی تا سپرش را بِبَری
در خورش نیست اگر بازوی آویز به پوست
جانِ ناقابلِ من هدیه ی ناچیزِ عموست
می شود لایق قربانی دلبر باشم
آخرین خاطره ی این دمِ آخر باشم

لذتی بهتر از این نیست كه با سینه ی سرخ
در پری خانه ی چَشمِ تو كبوتر باشم
آخرین خواسته ی من به یتیمی این است
به رویِ سینه ی پُر مِهرِ تو بی سر باشم
اسب ها نعل شده راهی گودال شدند
بین این قائله ی سخت چه بهتر باشم
به تلافیِ در آوردنِ تیر از گلویم
می شود از سر نِی سایه ی اصغر باشم؟

مطلب مشابه: متن شعر نوحه ماه محرم؛ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام غریبان حسینی

هر آینه دلی ست که حیران کربلاست
در هر کجا سری ست، به قربان کربلاست
داغی اگر که هست به این سینه داغ توست
ماتم اگر که هست ز هجران کربلاست
اشک است این که دور حرم را گرفته است
آری فرات دیده ی گریان کربلاست
چشمی که روشن است به اشک غم حسین

شمعی به بزم شام غریبان کربلاست
نوح ائمه گفت که نوحو علی الحسین
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست
جا دارد از کفن بگریزیم روز مرگ
از غربتی که در تن عریان کربلاست
افتاده صد ترک به بلور دل رسول
از هر ترک که بر لب عطشان کربلاست
روزِ حسین خون دل از دیده می رود
این گریه ی امامِ خراسان کربلاست

ماه بلندم حالا دیدی عزیز دل عمو
چه داغی رو قلبم گذاشتی
چی به سرت اومد زیر سم مرکب روی خاک
اخه تو که جوشن نداشتی
دیگه جونی نمونده برات که بگیرم تو بغلت
که ببوسی روی منو با لب غرق عسلت
با لبای خشکیده تنت از هم پاشیده
یادگاری حسنم پاشو که بابا رسیده

عطر تن تو میگه دیگه روا شده حاجتت
که تو بغل مجتبیی
کاشکی عزیزم نبینه مادرت از خیمه ها
که زیر سم مرکب هایی
حالا تو آغوش منی چقدر عین حسنی
سرتو میبوسم و تو داری دست و پا میزنی
مثل شاخ شمشاده که رو خاکا افتاده
بخدا که این همه زخم برای بدن زیاده
با لبای خشکیده تنت از هم پاشیده
یادگاری حسنم پاشو که بابا رسیده

جوری صدام کردی که تموم حرم زار زدند
حال حرمم رو ندیدی
لحظه به لحظه تا که برسم بالا سرت
جلو چشم من قد کشیدی
شهدا خون گریه کنید به امانت داری من
حسنم اومد کمکم واسه ی دلداری من
مثل برگ پاییزه داره اعضات میریزه
کی میدونه که این بدن چقدر برام عزیزه
با لبای خشکیده تنت از هم پاشیده
یادگاری حسنم پاشو که بابا رسیده

آرزوی پر زدن با من پرم با تو
گریه های نیمه شب با من حرم با تو
نفس با من هوا با تو ، دعا با من شفا با تو
نیاز کربلا با من ، برات کربلا با تو
ای کس و کارم ، به تو خیلی بدهکارم
دوست دارم دوست دارم آقا دوست دارم

بی پناه و بی کسم آقا پناهم باش
آخرین امید شب های سیاهم باش
من و گریه من و زاری ، من و شب های بیداری
فقط دلخوشم به اینم که هوای نوکرو داری
آه دم آخر برس بر داد این نوکر
ای کس و کارم ، به تو خیلی بدهکارم
دوست دارم دوست دارم آقا دوست دارم

به خاک شهیدان راه تو به خون غلام سیاه تو
ایشالا منم بشم سیاهی سپاه تو
به روح بلند زهیر تو به آه عمیق بریر تو
نمی خوام تو دنیا هیچ کسی رو به غیر تو
حسین جان من از تو دل نمیکنم
حسین جان جدا بشه سر از تنم
حسین جان بدون سر برا تو سینه میزنم
به روحی به نفسی به قلبی فداک

هلاکم برا تو هلاکم هلاک
میخونم به نیت شهید بی پلاک
لبیک یا حسین حسین حسین حسین
به نام خدا و به نام تو به شوق جواب سلام تو
ایشالا منم میشم یه روزی پیر غلام تو
بیا و به دستم علم بده بیا و به نوکر حرم بده
بیا و خودت میان سینه زن ها دم بده
حسین جان قسم به موج پرچمت
حسین جان به روضه ی معظمت
حسین جان بگیر تو جان مارا تو محرمت

اولین بار مگه یادم میره
که نگام به پرچم افتاد
مادرم اسم تو خوند تو گوشم
پدرم سینه زدن یادم داد
عمریه فکر روز و شب من شده تو
چیزی نمیخوام از تو به غیر از خود تو
من تو رو دارم چجوری دلم مردد شه

من تو رو دارم همه دنیا هم با من بدشه
من تو رو دارم من تو رو دارم
تو رو میشناسم از اون روزی که
شنیدم اسمتو گریه کردم
یادته چه حالی داشتم آقا
چی میشه به اون روزا برگردم
من نتونستم اون که تو دوست داری بشم

لحظه به لحظه از تو خجالت میکشم
من تو رو دارم نوکری هم عالمی داره
من تو رو دارم دل مگه غمی داره
من تو رو دارم من تو رو دارم
یادته شبای تنهاییمون
شدی مهمون دل ویرونم
همه رفتند تو برا من موندی

زندگیمو به تو من مدیونم
عمریه آقا سایه ی تو رو سرمه
اینم دعای خیر پدر مادرمه
من تو رو دارم حال من کنار تو خوبه
من تو رو دارم بی تو باشم دلم آشوبه
من تو رو دارم من تو رو دارم

مطلب مشابه: متن مداحی ماه محرم + اشعار جدید برای نوحه و عزاداری ماه محرم و امام حسین

مداحی سوزناک شب ششم ماه محرم

ای یار محجبینم، داغ تو را نبینم
ای یادگار، مجتبی، قاسم

جان مرا گرفتی، از خون حنا گرفتی
ای یادگار مجتبی ، قاسم

عروسی تو شد عزا،
داماد دشت کربلا

قاسم

توعازم نبردی
با دلم چه کردی

قلب من، با دیدن تو پر محن شد
میزنی به لشگر ، با شکوه حیدر

گوئیا ، که وارد میدان حسن شد

جانم به این رشادت،چه گفته ای شهادت

نزد تو احلا من العسل قاسم
جانم به این شجاعت ، کردی به پا قیامت

ای زاده ی شیر جمل قاسم
عروسی تو شد عزا ، داماد دشت کربلا

ناله ات شنیدم ، بر سرت رسیدم
جای سالمی نمانده بر تن تو

از نفس فتادی ، از فرس فتادی

پاره پاره گشته چون اکبر تن تو

عروسی تو شد عزا، داماد دشت کربلا

قاسم

بین قتلگاهت ، گشته حجله گاهت
نقل دامادی تو شد سنگ دشمن

از تو دل بریدم،لحظه ای که دیدم
موی زیبای تو را در چنگ دشمن

دیدم به حال خسته،
پهلوی تو شکسته

گشتی شبیه مادرم قاسم
پخشی تو بین صحرا

گو از کجای صحرا
من جسم پرپرت را

چگونه تا خیمه برم قاسم
در بین خیمه ، مادرت
گوید چه امد بر سرت

قاسم

عروسی تو شد عزا ، داماد دشت کربلا

علم تو دستاشه و حسین نگاش میکنه
علی داره از نجف با فاطمه دعاش میکنه

خدا به همراهت علم به دوشت بازوبند حیدر به بازوت
زهره دشمن میریزه آقا گره میوفته با ابروت

ابرو گره بزن ابالفضل بزار هیبت حیدر ببینن
بکوب علم به روی خاک علمدار
بزار ساقی لشکر و ببینن

میر لشکر یا ابالفضل
ای دلاور یا ابالفضل

ماه خیمه یا ابالفضل
پور حیدر یا ابالفضل

یا ابالفضل

علم که بر داره لشکرو بهم میزنه
ببین که با تمتراق جلو حرم قدم میزنه

عجب شکوهی عجب جلالی چه فرماندهی داره ارباب
خیال زینب آسوده میشه تا وقتی باشه یار ارباب

امنیت حرم همیشه به یک نگاهشه که برقرار
اگر غضب کنه میبینه دشمن چجور با عجله پا به فرار

میر لشکر یا ابالفضل
ای دلاور یا ابالفضل

ماه خیمه یا ابالفضل
پور حیدر یا ابالفضل

یا ابالفضل

تو ای جناب ادب تو ای امیر عرب
به دست تو روز و شب دلاوری و حیدر نصب

رجز بخون تا دوباره یاد مرتضی بشه زنده اینجا
نعره بزن مثل شیر ابالفضل سر تموم نا نجیبا

فدای خال هاشمیتم و که تو ممعرکه حماسه سازی
ببر دستی به قبضه تا که بدونن برات این جنگا تفریح و بازی

میر لشکر یا ابالفضل
ای دلاور یا ابالفضل

ماه خیمه یا ابالفضل
پور حیدر یا ابالفضل

یا ابالفضل

رحمی به من که گریانم عمو
من گوش به فرمانم عمو

دیگر مرنجانم عمو
جانم عمو

سر و سامان دادی حالم را
تو گرفتی زیر بالم را

تو نباشی آهم می‌گیرد
که بسوزانم این حالم را

کودکی ام را بهانه نکن
تشنگی ام را بهانه نکن

تویی که بودی به جای پدر
یتیمی ام را بهانه نکن

رحمی به من که گریانم عمو
من گوش به فرمانم عمو

دیگر مرنجانم عمو
جانم عمو

آرزویی جز تو در من نیس
بی تو دنیا جای مادن نیس

کار عابس این را روشن کرد
تن عاشق جای جوشن نیس

حرز تو شد جوشنم به تنم
تشنه ی خون تنم کفنم

طوری قیامت کنم که سپاه
همه تصور کنند حسنم
دور سرت بگردانم عمو
در عشق بسوزانم عمو

من مرد میدانم عمو
جانم عمو

رحمی به من که گریانم
من گوش به فرمانم عمو

دیگر مرنجانم عمو
جانم عمو

مادرم رویم را بوسیده
به سرم عمامه پیچیده

زائر زهرا میگردم باز
بدنی که از هم پاشیده

خدا کند وقت مرد شدنم
شبیه اکبر شود بدنم

خداکند مثل اکبر تو
در بغلت دست و پا بزنم

من پای عهد و پیمانم عمو
بی تو نمیمانم عمو

ای ماه تابانم عمو
جانم عمو

رحمی به من که گریانم
من گوش به فرمانم عمو

دیگر مرنجانم عمو
جانم عمو

بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده
وای قاسم عوض وا عطشا افتاده

چاره ای کن که نماند، به روی دستم
عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده

گیسوی مادر تو باز شده در خیمه
تا که گیسوی تو در دست بلا افتاده

کار کار نظر شوم حرامی ها بود
اگر این لاله ی انگشت نما افتاده

به دلم ماند عمو نه که بگویی بابا
لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده

حسین

خیز شاید کمک لرزش پایم باشی
کارم از رفتن اکبر به عصا افتاده

شده دشوار تماشای تو از سمت حرم
چه قدر سنگ میان تو وما افتاده

لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد
بدنی حال در این سعی و صفا افتاده

قد کشیدی کمی از پا و کمی از سینه
بین اندام تو این فاصله ها افتاده

کاکلت کنده شد و حرمله در مشتش برد
اثر پنجه ی او در سر و پا افتاده

میبرم تا در خیمه، قد و بالایت را
چند عضوی ز تو ای وای کجا افتاده

شیشه‌ی عمر من ارام نفس کش بدجور
استخوان‌های شکسته به صدا افتاده

می افتم، به دست و پات عمو جون
میدونم، که “نه” نمیگی آسون

می گیرم، من آخر اذن میدون
یا حسین، یا حسین

دلم می خواد که رزمم رو کنی تماشا
تماشایی میشه رزمم شبیه بابا

می خوام تو کربلا هم
ببینی تو حسن رو

زره حتی نمی خوام
که پوشیدم کفن رو

نخواه پیش پدر، بشم شرمنده من
که بعد اکبرت، بمونم زنده من
(حسین جانم حسین)

می خوام که، منم شبیه قاسم
تا آخر، امام حسینی باشم

یاوری، برا دین خدا شم
یا حسین یا حسین

می خوام با یا حسین و یا حسین بزرگ شم
می خوام تو مکتب پیر خمین بزرگ شم

منم بخون حسین جان
حالا که نوجوونم

تو راه دین و قرآن
می خوام یه عمر بمونم

ندای یا حسین، دلم رو می بره
شهادت از عسل، برام شیرین تره
(حسین جانم حسین)

القَاسِمُ قُدوَتِی العَظیمهْ
قاسم الگوی بزرگ من است

شُجاعٌ یَمُوجُ بالعَزیمهْ
شجاعی است که اراده در او موج می زند

یُصغِیْ للقِیادَهِ الحکیمهْ
گوش به فرمان رهبر فرزانه‌اش است

القاسمْ القاسمْ

هو الطِّفلُ المَلیءُ بِسِمَا الرُّجولهْ
کودک است اما پر از نشان مردانگی است

و اِسمٌ شاخصٌ فی ساحَهِ البُطولْه
و نامی شاخص در عرصه دلاوری است

بِرَکبِ السِّبطِ ماضونْ
ما در لشکر فرزند رسول خدا هستیم

و نحنُ القاسمیّونْ
ما قاسمی هستیم

و لا نَخشى العِدى، ومِنَّا الشُّهدا
از دشمن نمی هراسیم، شهدا از ما نوجوانان هستند

إلى سِبطِ الهُدى، الفِدا کُلُّ الفِدا
تمام وجود ما فدای فرزند هدایت

(حبیبی یا حسین)

أشبالُ مَلاحم الطُّفوفِ
ما بچه شیرهای کربلاییم

لا یُرعِبُنا صَدَى السُّیوفِ
صدای شمشیرها ما را نمی ترساند

لا نَخشَى مَصارِعَ الحُتُوفِ
از جولانگاه مرگ نمی ترسیم

کالقاسمْ کالقاسمْ
مانند قاسم

نُقاومُ طُغاهَ العَصرِ بالبَصیرهْ
با بصیرت در مقابل طاغوت ها می ایستیم

مع الأطفالِ فی قُدسِ الأسى الأسیرهْ
در کنار کودکان در قدس اسیر و مصیبت زده

و أطفالِ الیَمانی
و کودکان یمن

و سُوریَّا الأَمانی
و کودکان سوریه؛ زمین آرزوها

بنا تَجرِی الدِّماءْ، دِماءُ کربلاءْ
خون ها به واسطه ما جاری می شود

و شوقُ الشُّهداءْ، لِأطهَرِ لِقاءْ
خون کربلا و شوق شهدا برای بهترین دیدار

مطلب مشابه: متن مداحی سوزناک کوتاه؛ اشعار سینه زنی و زنجیر زنی شب اول تا دهم ماه محرم

صدا زدی عمو عمو جان دادم
رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم
نمیرسد به گوش تو فریادم

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم
چگونه سوی مادرت برگردم
نفس بکش عزیز من دق کردم

تن تو را من از دل سنگ و تیغ
کشان کشان به خیمه ها آوردم

در آغوشم زدی پر پر گشتی هم قد اکبر
جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم

زیک دگر جدا شده اعضایت
حسن حسن حسن شده بابایت

ز چشم تو گرفته ام خون هارا
که میروی به دیدن بابایت

به خاک و خون کفن جسمت
تابوت حسن جسمت

صدا زدی عمو عمو جان دادم
رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم
نمیرسد به گوش تو فریادم

دویدم من از حرم افتان و خیزان
بگو به او هر آنچه خواهی
جانم قاسم جان

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم
عمو حسین

متن مداحی شب هفتم ماه محرم

اروم بگیر ای پسرم داره میسوزه جیگرم

بابا رو خجالت نده نگاه نکن سمت حرم

چشما همه منتظرن تو رو به خیمه ببرن

خدایا با این بار امانت چه کنم

با این همه عرق خجالت چه کنم

کجایی یا زهرا تموم این صحرا از خون شده دریا

لالا علی لالا

با اون چشات چیزی بگو شش ماه پاره گلو

تو عشق پایان منی اخ که چه شیرین دهنی

واسه دل من میدونم تو دست و پا نمیزنی

تا چشمای مظلوم تو رو هم میذارم

از چشمام مثل گلوی تو خون میبارم

چشمای تو خوابه منم و جواب سوال ربابه

لالا علی لالا

لالا دردونه من بخواب گل پونه من

یادته لبخند میزدی روشن میشد خونه من

حالا با نسیمی سرت میفته رو شونه من

اتیش میگیره دل همه قافله رو

تا میشنون هلهل های حرمله رو

رفتی غریبونه قنداقه پر خونه بابات پریشونه

لالایی گلم لالایی عزیز دلم

صدا هلهله میاد و میریزه دلم

بسه دیگه گریه رمق نداره صدات

اخه هیچ کسی دلش نمی‌سوزه برات

شاید بارون بیاد طاقت میاری

تو این غریبی من تنهام نزاری

لالایی گل پونه

کی دردم رو میدونه

یه چشمم برات اشکه

یه چشمم برات خونه

حسین جانم

اسیر خزون اسیر نامردی شدی

داری میری میدون ببین چه مردی شدی

میریزه روی صورت تو اشک رباب

شده آرزوهام برا تو نقش بر آب

باشه حواست به من از روی نیزه

تنها نمیزارمت حتی یه لحظه

لالایی گل لاله

من و گریه و ناله

خاطرات ما با هم

نشد حتی یک ساله

حسین جانم

برای دل من یه بار دیگه بخند

فقط روی نیزه علی چشاتو ببند

یادت باشه مادر به من نگفتی همین

یه وقت از رو نیزه با سنگ نیفتی زمین

میگن تو علقمه سقا شهید شد

دیدی امید دل ما نا امید شد

لالایی گل نازم

بیا دیدنم بازم

دوباره خودم واست

یه گهواره می‌سازم

از روی دست من پر زدی اصغرم

مادرت منتظر مانده است در حرم

رنگ خون گرفته مویت وا شده ز هم گلویت

گر نشد تو را دهم اب اشک من چکیده رویت

ای آخرین یار بابا

بزرگ انصار بابا

شدی علمدار بابا

علی علی لایی لایی

داغ تو بد ترین مشکل قافلست

پاسخ گریه ام خنده حرملست

از حرارت تب تو شد ترک ترک لب تو

ناگهان سه شعبه امد بوسه زد به غبغب تو

سرت به یک مو شده بند

زدی به رویم تو لبخند

غمت دلم را ز جا کند

علی علی لایی لایی

پشت این خیمه ها یک مزار می کنم

مادرت امده بر سرم میزنم

امده تو را ببیند طفل سر جدا ببیند

وای من اگر سرت را روی نیزه ها ببیند

امان از این نیزه دارا شوند

اگر در بیابان به تربتب فاتحه خوان

علی علی لایی لایی

مطلب مشابه: زیباترین متن ماه محرم برای پست اینستاگرام؛ دلنوشته درباره امام حسین (ع)

ای کودک شش ماهه ی

بی جرم و تقصیرم

ای طفل بی شیرم

بعد از تو مادر جان ز جان و

زندگی سیرم

ای طفل بی شیرم

مادر به قربان تو و

رخسار گلگونت

این حلق پر خونت

هم در کنار اصغرم، بنگر زمین گیرم

ای طفل بی شیرم

از ماتم بی شیری ام

ای راحت جانم

در اه و افغانم

ای کودک شش ماهه و

مادر تو را با شیره ی جان پروریدم من

خیرت ندیدم من

رفتی و کردی ای علی

جان از قمت سیرم

ای طفل بی شیرم

لالا لالا گل پر پر من

لالا لالا علی اصغر من

تو آغوشم لالا کن

برا سقا دعا کن

که رفته برگرده

مشکاشو پر کرده

ای بمیرم مادر که رنگ و روت زرده

حلالم اگه آبی نیس

حلالم کن اگه بی شیرم

نگاهت میگه من تشنم

دارم میمیرم

لالا لالا گل پر پر من

لالا لالا علی اصغر من

لالا لالا گل تشنه ی آب

لالا لالا روی نیزه به خواب

کجا رفتی عزیزم

چرا رفتی عزیزم

مگه نمیدونی من بی تو می‌میرم

تا نفس اخر اروم نمی‌گیرم

دلم خوش بود که تو رو دارم

دلم خوش بود به صدای تو

چشام خیرست پای نیزه به چشمای تو

لالا لالا گل پر پر من

لالا لالا علی اصغر من

چرا به روی صورتم دوباره دس نمی کشی

نفس نمونده واسه من چرا نفس نمی کشی

نباشی کنارم عزیزم محاله یه لحظه بمونم

تو داری رو دستم میمیری چجوری لالایی بخونم

لالایی لالایی لالایی

رفتی و مادر تو بی طاقته

رفتی و رو دل خیمه داغته

رفتی و کفن تو قنداقته گریه کن

ببین یکی با تیر کمون کمین نشسته روبروت

خدا کنه نبنتت با اون سفیدی گلوت

شده هلهله توی میدون همین که سه شعبه رها شد

علی جون ندیده میدونم سرت از تن تو جدا شد

لالایی لالایی لالایی

وای من دل من از جا کنده شد

وای من همه لشکر خنده شد

وای من بابای تو شرمنده شد گریه کن

بابا برای دفن تو به پشت خیمه می‌رسه

واسه تن یه شیر خواره یه قبر کوچیکم بسه

اونا که به تو اب ندادن عزیزم الهی بمیرن

تو رو که گرفتن میترسم که گهوارت و هم بگیرن

لالایی لالایی لالایی

متن مداحی شب هشتم ماه محرم

به خاک شهیدان راه تو به خون غلام سیاه تو

ایشالا منم بشم سیاهی سپاه تو

به روح بلند زهیر تو به آه عمیق بریر تو

نمی خوام تو دنیا هیچ کسی رو به غیر تو

حسین جان من از تو دل نمیکنم

حسین جان جدا بشه سر از تنم

حسین جان بدون سر برا تو سینه میزنم

به روحی به نفسی به قلبی فداک

هلاکم برا تو هلاکم هلاک

میخونم به نیت شهید بی پلاک

لبیک یا حسین حسین حسین حسین

به نام خدا و به نام تو به شوق جواب سلام تو

ایشالا منم میشم یه روزی پیر غلام تو

بیا و به دستم علم بده بیا و به نوکر حرم بده

بیا و خودت میان سینه زن ها دم بده

حسین جان قسم به موج پرچمت

حسین جان به روضه ی معظمت

حسین جان بگیر تو جان مارا تو محرمت

قصد کرده است تمام جگرم را ببرد

با خودش دل خوشی دور و برم را ببرد

من همین خوش قد و بالای حرم را دارم

یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد ؟

دسترنج همه ی زحمت من این آهوست

چقدر چشم نشسته ، ثمرم را ببرد

این چه رسمی ست پسر جای پدر ذبح شود

حاضرم پای پسرهام ، سرم را ببرد

تا به یعقوب نگاهم نرسیده خبرش

می شود باد برایش خبرم را ببرد

نیزه دنبال دلم بود تنش را می گشت

قصد کرده است بیاید جگرم را ببرد

جان من ، قول بده دست به گیسو نبری

مقنعه ت باز شود ، بال و پرم را ببرد

تو برو خیمه خودم پشت سرت می آیم

چه نیازی ست کسی محتضرم را ببرد

غیر عشق تو میخوام هر عشقی رو خاک کنم

دلم رو تو روضه ها راهی افلاک کنم

من میخوام همونی شم که از یه نوکرت میخوای

کمکم کن بتونم گذشتمو پاک کنم

گریه ی برای تو میشوره گناهمو

مثل برگای خزونی میریزه گناهممو

گریه ی براتو جای ذکر توبمه

اگه این گریه نباشه زندگی جهنمه

رحمت به این روضه های شهید پرورت

توی روضه هر جا باشه میاد مادرت

میتونه خونه ی قبره منو آباد کنه

بعد مرگم هرکی تو روضه منو یاد کنه

زندگی بی تو اسیری با تو آزادگیه

هیچ کسی نمیتونه بندتو آزاد کنه

تویی تنها میتونی دلم رو رفو کنی

شبیه حر و زهیرت منو زیر و رو کنی

تویی تنها میتونی منو خالصم کنی

تو تب جنون عشق مثل عابسم کنی

اینو میگم واسه هرکی که سخت بی کسه

توی اوج نا امیدی حسین میرسه

رحمت به این روضه های شهید پرورت

توی روضه هر جا باشه میاد مادرت

مطلب مشابه: اشعار در رثای شهادت حضرت علی اصغر {50 شعر سوزناک غمگین بلند}

افتاده به خاک شیر لشکر

سر غرقه به خون عین حیدر

از این همه زخم الله اکبر

بابا گرفته با خونت وضو

موذن حرم اذان بگو

شبیه مرتضی سرت شکست

پرت شبیه مادرت شکست

جون بابات اومد بر لب

پاشو جانا تو رو جان زینب

یوسف حرم وای

یل دلاورم وای

علی اکبرم

اشکام میچکه قطره به قطره

پیراهن من غرق عطره

زلف تو شده الله اکبر

جدا جدا شدی تو مو به مو

موذن حرم اذان بگو

داره میخنده قاتلت به من

ببین سراغ عمه اومدن

پره زجه پر فریاد

پاشو جانا بابا از پا افتاد

شد ابا کفن وای

واسه این بدن وای

ولیعهد من وای

یوسف حرم وای

یل دلاورم وای

علی اکبرم

فواره ی خون مثل بارون

میپاشه رو این دست لرزون

از این همه خون الله اکبر

حالا که خون میپاشه از گلوت

موذن حرم اذان بگو

جون به لب رسیدمو ببین

محاسن سپیدمو ببین

ببین جسم پاره پاره

نمیبینم دیگه چشمام تاره

یوسف حرم وای

یل دلاورم وای

علی اکبرم

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرای حسین است

بود پرونده ام چون برگ گل پاک

در این پرونده امضای حسین است

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولّای حسین است

دراین عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

تمنایم تمنای حسین است

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

از آن با گریه دائم خو گرفتم

که اشکم دُرِّ دریای حسین است

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت، قد و بالای حسین است

یارا دلبر و دلدارا
یارا دلبر و دلدارا ماه جهان آرا

میکشد عشق تو آخر سر ما را

جانا سید و مولانا حضرت سلطانا

تشنه ی تو هستم سید العطشانا

جانم جانم به صدای نوکرا به دل های مبتلا

به مسیر اربعین به نجف تا کربلا

جانم جانم به شفای تربتت به پر علامتت

به دلی که میتپه برای زیارتت

یار بطلب سید و سالار بطلب

خسته ام آقا به علمدار بطلب

دردم هر نفس و هردم دور تو میگردم

سینه زدن یعنی سینه سپر کردن

آهم یک دم کوتاهم جز تو نمی خواهم

روضه ی تو تنها سیر الی اللهم

جانم جانم به قبار مقدمت به غم محترمت

به طلوع کربلا به غروب حرمت

جانم جانم به سپاه تو حسین به نگاه تو حسین

به کسی که اومده تو پناه تو حسین

آه بطلب آمدم ای شاه بطلب

سینه زنو تا حرم ماه بطلب

یار بطلب سید و سالار بطلب

خسته ام آقا به علمدار بطلب

متن روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع)

صدای اکبر عباس میبینی صبرمو برده

حواست به حرم باشه علی اکبر زمین خورده

همه ریختن سر بچم که کینه دارن از اسمش

میترسم تا برم پیشش نمونه چیزی از جسمش

چه دریایی چه عزایی چه جسم اربا اربایی

نمیتونم بیارم من تو رو تا خیمه تنهایی

جوانان بنی هاشم بیاید که من زمین گیرم

بگیرید دستای من رو که از داغ جوون پیرم

جدیدترین متن نوحه و سینه زنی

بال فرشته که خاک پای حسین است

بال فرشته که خاک پای حسین است

فرش حسینیه ی عزای حسین است

فاطمه دنبالش هست صبح قیامت

هر که به دنبال دسته های حسین است

شعر من و تو که افتخار ندارد

تا که خدا مرثیه سرای حسین است

رحمت زهرا برای اینکه ببارد

منتظر گریه ای برای حسین است

در دل مردم چه هست کار نداریم

در دل ما که برو بیای حسین است

دست به سمت کسی دراز نکرده ایم

هر دو جهان دست ما گدای حسین است

گندم شهر حسین روزی ما شد

باز سر سفره ها غذای حسین است

قیمت اشک برای خون خدا هست

دست همان کس که خونبها حسین است

پرچم کربلا همیشه بلند است

حافظ پرچم اگر خدای حسین است

هر چه که ما خواستیم فاطمه داده

آنچه فقط مانده کربلای حسین است

دل بی تاب اومده

چشم پر از آب اومده

اومده ماه عزا

لشکر ارباب اومده

دلی بی تاب اومده

اومده ماه عزا

لشکر ارباب اومده

لشکر مشکی پوش و سینه زنهای ارباب

شب همه شب میخونن نوحه برای ارباب

جان آقا سَنَ قربان آقا

سیّد العطشان آقا

جان آقا سَنَ قربان آقا

سیّد العطشان آقا

جان آقا سَنَ قربان آقا

سیّد العطشان آقا

مطلب مشابه: متن نوحه زنجیر زنی (شعر مداحی امام حسین علیه السلام و واقعه عاشورا)

متن نوحه شب نهم ماه محرم

پیش زمینه شب نهم دهه اول
اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان
اللهم العن الجبت و طاغوت
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفَ الْمَلاَّئِکةِ
السلام علی المهدی وعلی آبائه
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفیکُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

می شود هر روز اشکم در عزایت بیشتر
سوختم از روضه ات، از های هایت بیشتر
می روم دنبـالت امّا از حـرم های شما
می رود تـا کربـلایـت، ردِّ پایت بیشتر
(یابن الحسن)
از عبادت هم مهمتر این اطاعت کردن است
می دهم سر را ولی، دل را برایت بیشتر
دستگاهِ لاف بسیار است امّـا مَـرد کـو
غیـرتم من را نگه دارد، به پایـت بیشتر
تا که می اُفتی به یادِ مشک و دست و علقمه
باز می گیرد دلت، امّا صدایت بیشتر
(یابن الحسن)
تا که می آید رَجزهای عمویت بر لبم
می شود سهمِ من از، دستِ دعایت بیشتر
تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالاتری
رفته آری بر عمویت، شانه هایت بیشتر
شام هایِ قبل، شاید، حتماً امشب می رسی
می رسد از هر شبی، عِطرِ عبایت بیشتر
(یابن الحسن)

آنکه از جمعِ امامان دو برادر دارد
دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد
طرفی اُم‌ِبنین و طرفی فاطمه است
کیست در بینِ عشیره که دو مادر دارد
لشکری زهره ندارد که نگاهش بکند
خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد
چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید
دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد
ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه
تا بدانند که این طایفه منبر دارد
هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید
آخه بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد
حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت
قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد

زدم سر بر صحرا میگردم رو خاکا
تنت میشه پیدا ای به قربونت
چشام تو چشماته علم تو دستاته
هنوزم همراته ای به قربونت
ای به قربونت هنوزم تو یل لشکرمی ای جانم
پناه همه اهل حرمی ای جانم
ای به قربونت تقلا میکنی پاشی زجا ای جانم
چرا بستی چشاتو از حیا ای جانم
علم برپاست هنوز بالاست
پاشو داداش حسین تنهاست
(گره خورده به کارم علمدار ندارم)2
سرت رو زانومه تو باشی معلومه
سکینه آرومه ای به قربونت
نخور غصه اصلا تورو خوب میشناسم
داداشم اون با من ای به قربونت
ای به قربونت اگه فکر رباب و اصغری اون با من
نشد مشکو به خیمه ببری اون با من
ای به قربونت اگه دیدی علم خورده زمین اون با من
نخور غصه یل ام البنین اون با من
قدم خم شد چی سهمم شد
تنت داداش چه درهم شد
(گره خورده به کارم علمدار ندارم)2
میسوزی تو آفتاب شدی خیلی بی تاب
کنار نهر آب ای به قربونت
اگر لشکر دارن تماشا میکنن
داداش اون بامن ای به قربونت
ای به قربونت نباش دل نگرون دخترم اون با من
تو راضی شد تنت رو ببرم اون با تو
ای به قربونت با اینکه بردنت دردسره اون با من
پاشو که آبروم در خطره اون با تو
فدا چشم پر از اشکت دلم پارست مثل مشکت
(گره خورده به کارم علمدار ندارم)

روضه شهادت علمدار کربلا
برادری به زمین بود و بال و پَر میزد
برادری به سرش بود و هِی به سر میزد
برادری به زمین از لبش جگر می ریخت
برادری به سرش داد از جگر میزد
چقدر چین و چروک است رویِ این صورت
کنار هلهله ها دست بر کمر میزد
دو دست در بغل و یادِ مادرش می کرد
دوباره حرف در و چوبِ شعله ور می زد
رشید بودنِ او کار دست زینب داد
گره به معجرِ طفلانِ بی خبر میزد
کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت
سه شعبه زخم خودش را عمیق تر میزد
کمی ز ساقه یِ هر تیر از دو سو پیداست
کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد
برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود
اگر حسین نشسته به روی سر میزد
حسین جان
شب عاشورا مثل فرداشبی نگهبان خیام حسینی ابوالفضله
خدا میدونه تا صدای قدم های عباس میومد
این بچه ها آروم و راحت میخوابیدن
یه وقت دید یه سیاهی جلو میاد دست گذاشت
رو قبضه ی شمشیرش گفت
هر کی هستی خودتو معرفی کن مگه نمیدونی نگهبان خیام امشب ابوالفضله
جلو نیا خونتو میریزم دید صدای گریه میاد داداش من زینبم
اومد جلو خودشو به پای خانم انداخت خواهر
این موقع شب اینجا چکار میکنی گفت عباس اومدم
یه چیز یادآوری کنم بفرما خواهر چی میخوای بگی؟
صدا زد عباس یادته شب 21 ماه رمضان آره خواهریادمه
بابام گفت عباس من نیستم کربلا یادته: آره خواهریادمه
یادته بابام دست منوگذاشت رو دست تو صدا زد
هذا ودیعه علیک یادته؟ آره خواهریادمه گفت یادته
گفت حسین که تنها شد نکنه تنها رهاش کنی یادته؟
آره خواهریادمه چی میخوای بگی خواهر ؟
گفت امروز شنیدم مهمون داشتی از اهل قبیله ی مادرت اومدن
راسته ،چی شده خواهر شنیدم برات امان نامه آوردن
گفتن تو برادرات در امانی عباس چه میخوای بکنی؟
تا این جمله رو شنید دیدن رفت پشت خیمه
یل بی مثال میدان شجاعت مثل قاسم زانو
هاشو بغل کرده هی میگفت آبروی منو
بردن خدا نگذره ازشون دوباره دیدن زینب اومد
دست گذاشت روشونه ی عباس پاشو مرد گریه نمیکنه
عباس درسته امون نامه آوردن ولی کسی باور نکرد
یقیین داشتیم تو میمونی عباس …
وقتی ابوالفضل اومد گفت برادر میخوام برم آب بیارم
رفقا عباسی که مشک آب و میگیره به جای شمشیر
یعنی امید داره برگرده عباس با هیچکی وداع نکرد
اما فقط با یه نفر وداع کرد وقتی مشکو به دوش گرفت
بره آب بیاره ابی عبدالله میدونه عباس برنمیگرده
راوی میگه میدیدم حسین گاهی دستشو روشونه ی
عباس میذاره و نگاش میکنه دیدیم عباس که راه افتاد
حسینم چند قدم پشتش راه افتاد داره گریه میکنه
یه وقت اینجا بود دیگه عباس طاقت نیاورد برگشت
یه نگاه کرد به ابی عبدالله آقا چرا اینجوری نگام میکنی
مگه بناست برنگردم؟حسین هیچی نگفت دیدن عباس
و بغل گرفت سر به دوش هم اینقد گریه کردن
مقتل میگه تا مرز بیهوشی گریه کردن عباس دیگه میخواد

بره میدون حسین پیشانی حسین و بوسید
با هزاران امید زد به دل میدون سمت شریعه ی فرات
آب بیاره همه امید داشتن چون میدونن
عباس یه حرفی بزنه نشد نداره سرش بره قولش نمیره
یقین داشتن الان از تشنگی علی اصغرو در میارن
یه آبی به لب هممون میرسه عباس رفت
تو شریعه ی فرات مشکشو پر آب کرد چند نقله
میگن آورد بالا بعضی ها میگن به آب تذکر داد
مگه تو مهریه ی مادر حسین نیستی؟
چرا بچه های حسین باید تشنه باشن؟
بعضی ها میگن آورد بالا تا اسب آب بخوره
ولی امکان نداره آب به لب عباس برسه
و بچه ها تشنه باشن راه افتاد توکل به خدا
خدایا یه کاری کن من این آب و برسونم صدای گریه ی علی اصغر
به خس خس و نفس زدن رسیده بود بچه های حسین تشنن
خدایا کمکم کن راه افتاد چهار هزار تیر انداز
دور عباس و گرفتن تو بگو صد نفر دور یکی بگیرن
به یه هدف تیر بزنن چی میشه اول دست راست عباس
و زدن مشک به دست چپ گرفت دست چپشم زدن
رفقا همه ی امید در وجود ابوالفضل بود یه جا ناامید شد
دید تیراندازا که دارن تیر میزنن سمت عباس آقا حواسش
به مشک بود خم شد مراقب باشه یعنی مراقب مشک باشه
اما تعداد زیاده مگه میشه یه تیر خود به مشک دیگه
امید عباس ناامید شد من تا اینجا بگم همه مقدمه بود
بیراهه نگفتم اصل روضه ی من همینه دستا رفت
مشک پاره شد تیر به چشم خورد
اونقدر به بدن تیر خورد یه جمله مقتل داره
ایستاد عباس دیگه نمیخواست برگرده
دیدن دورو برشو نگاه میکرد با چشماش میگفت
دیگه بیاین کارو تموم کنین
من دیگه اینجوری برنمیگردم مشک و زدید
دیگه رفتنم فایده نداره یه وقت دیدن
یکی پا به رکاب عباس گذاشت اومد بالا
چشم تو چشم عباس گذاشت صدا زد
عباس که میگن تویی؟
از صبح تا الان همه رو معطل کردی
گفت یه وقتی اومدی که من دیگه دست ندارم
گفت تو که نداری من که دارم
چنان با عمود آهنی زد به فرق ابوالفضل
اینجا بود آقا با صورت افتاد به زمین تیرها دوباره فرورفت…

سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی
حالا که آبی نیست پس احساسو برگردون
پاشو علمدارم خودت عباس و برگردون
غصه نخور عیبی نداره میگیم مشک و آب و برده
شاید حرم بارون گرفته شاید علی هم آب خورده
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی ربابو
بدتر از اینکه روضه ی مشک تورو میبینم
دارم جلو چشم همه اسک تورو میبینم
بین تو خیمه نباید فاصله باشه
فرصت نده میدون تو دست حرمله باشه
فهمیدم از چشمای زخمیت که حرمله آزار داره
انگار حالا حالا با تیر سه شعبه اش کار داره
مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی
بی دست هم باشی میگم پشت حسین هستی
*آقا بهش گفت بیا بریم گفت نه گفت
اخه به همه بچه هات قول دادم
بعد جلو این همه لشکر رودوشت بزاری
مردم میخندن من نمیخوام جلو این همه مردم بهت بخندن حسین…
مردونگی کن پاشو اینا خیلی نامردن
دورو بر خیمه دارن از صبح میگردن
هر دائم الخمری که دیدم با گریه گفتم وای عباس
تو بهتر از هرکی میدونی زینب به چادر هست حساس
پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده
پاشو بذار کسی بیادو دست رقیه رو ببنده
*همچی که اومد بالا سر عباس
رو به دامن بگیره دید عباس داره پاشو جمع میکنه
عباس چرا پاهاتو جمع میکنی گفت آقا
کی دیدی من جلوت پام دراز باشه جلوت دراز بکشم ،
سر عباس و زانو گرفت دید هی عباس
سرشو کج میکنه میاره رو خاک آقا دوباره
سرشو میذاره رو زانو سه بار عباس سرشو
گذاشت رو خاک داداش با من غریبگی
نکن من حسینم راحت باش بزار سرت رو پام باشه
این آخری گفت داداش چطور سرم رو پات باشه
ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کسی نیست سرتو رو زانو بگیره حسین…
یه دونه دیگه کار تمام شد بچه های هیئت
از سمت حرم عباس به سمت حسین رفتیم
برای وداع دیدم بچه ها هی بر میگردن
وداع میکنن گفتم بچه ها شما راحت بر میگردین
نگاه میکنین اما خود حسین عقب و نگاه نمیکرد
چرا چون یه عده منتظر بودن حسین بلند شه
بیان بدن و پاره پاره کنن صدای شمشیر میومد
اما دیدن آقا با گوشه ی آستین هی داره اشکاشو پاک میکنه
هشام بن اسبق میگه تو دروازه ی کوفه منتظر
بودم یه وقت دیدم یکی داره میاد به گردن اسبم
یه چیزی بسته اومد جلوتر دیدم سر بریده است
گفتم حرمله این چیه بستی صدازد هشام سر بریدست
گفت میدونم سر کیه ؟گفت سر ابوالفضله
گفت مگه به نیزه نزدین صدا زد
این سر هر جور میزدیم بند نمیشد آخه سر بهم ریخته بود…
حسین….

مطلب مشابه: متن نوحه سینه زنی (اشعار زیبا برای اجرای مراسم عزاداری)

داری میری پریشون ای علمدار
دلم از غصه شد خون ای علمدار
یه بار دیگه به خیمه یه نگاه کن
یه لحظه سر برگردون ای علمدار
تو که مشکو گرفتی از سکینه
یه داغی اومد و چنگ زد به سینه
نگاه میکردمو همش میگفتم
الهی داغتو حسین نبینه
می دونم که خداحافظی کردی
خدا پشت و پناهت که خیلی مردی
کاش مادر توام ام البنین بود
می دید چطور داری دورم میگردی
وای ای ابوالفضل)4)
تا که تو علقمه غبار بلند شد
دم خیمه داد و هوار بلند شد
دویدم و دیدم که رو رکاب اسبش
نامرده نیزه دار بلند شد
عمود نیزه رو روی سرت زد
یکی هم با لگد تو کمرت زد
شنیدم حرمله قبلش کمین کرد
یه تیری زد به مشک نه به جیگرت زد
می بینی روزگار چجوری بد شد
الان حرمله بود خندید و رد شد
یه تیری زد به مشک یه تیر به چشمت
نمی دونم چرا که هر چی زد شد

وای ای ابوالفضل)4)

یه دونه یا علی بگو بلند شو
به کوریه چشم عدو بلند شو
بزار کمک کنم دستی نداری
بگم بزار روی زانوم بلند شو
نبینم پهلوون افتادی از پا
رو خاک ساحله بی رحم دریا
میبینی که شکسته کمر من
دارم میرم به خیمه تک و تنها
حالا میگن حسین یاری نداره
علم افتاد علمداری نداره
حالا که نیست ابوالفضل حمله کردن
به دور خیمه گاه کاری نداره
حسین و قتلگاه کاری نداره
(وای ای ابوالفضل)4)

متن غمگین نوحه شب دهم محرم

یابن ولی الله سلام علیک
قمر آل الله سلام علیک
مولا یا اباالفضل سلام علیک
جان ثارالله سلام علیک
چه روی خدانمایی داری
چه دست گره گشایی داری
رجزهات تو آسمون پیچیده

عجب صدایی داری
میون خیمه اطهار
تویی تو نقطه پرگار
حرم زنده ی فریادِ
انابن حیدر الکرار

شبل ام البنین سلام علیک
نجل شاه دین سلام علیک
بطل مه جبین سلام علیک
اجل کافرین سلام علیک
عسل عاشقی سلام علیک
مَثَل عاشقی سلام علیک
ازل عاشقی سلام علیک
غزل عاشقی سلام علیک

به سرها تو سَروری یا اباالفضل
به دل ها تو دلبری یا اباالفضل
به دست تو تازه محشر میشه
چه محشری یا اباالفضل
تو دادی درس غیرت رو
دفاعِ از ولایت رو
نصیب ما کن آقا جان
شهامت و شهامت رو

فضل دم به دم سلام علیک
فحل جام غم سلام علیک
ای اصل قلم سلام علیک
مصداق علم سلام علیک
ای نور هدف سلام علیک
ای سردار صف سلام علیک
ای شمس زمین سلام علیک
ای ماهِ نجف سلام علیک

به آتیش کشیدی دریا رو
نخواستی تموم این دنیا رو
ندادی به کل عالم حتی
یه مویی از دلدارو
امیر لشکر زینب
یل دلاور زینب
نذاشتی کم بشه حتی
یه مویی از سرِ زینب

معنی سعادتی
هادی هدایتی
بهترین شهادتی
کشته ی ولایتی
لایق سیادتی
یا اباالفضل اباالفضل
اباالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم

شاه با وفایی و
شهید کربلایی و
شاهد بزم مایی و
شمع خدا نمایی و
شورش سینه هایی
یا اباالفضل اباالفضل
اباالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم

چشم دلگشایی و
چشمه ی نینوایی و
بارش نوحه هایی و
چهره ی دلربایی و
چاره ی درد مایی و
برق شیر گیری و
بنده ی بی نظیری و ی
به عاشقان امیری و
مراد هر فقیری و

بیرق این مسیری
یا اباالفضل اباالفضل
اباالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم
شور آسمانی و
شبه ستارگانی و
شرار عاشقانی و
شمع فرشتگانی
یا اباالفضل اباالفضل

نور خیمه گاهی و
یک نفره سپاهی و
به خواهرت پناهی و
صلابت نگاهی و
به عرش تکیه گاهی
یا اباالفضل اباالفضل
اباالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم

تبر همه شاخه و برگت و چیده
قدِ من و خواهر و خیمه خمیده
به شیون زینب و ضجه ی زهرا
من آمدم در پیِ دست بریده
برادرم کجایی امان از این جدایی
دله من مثلِ تن تو شده خون با رفتن تو
دلم به این خوش بود که تو را دارم
مخدراتم را به که بسپارم

برادرم کجایی امان از این جدایی
تنِ پریشان روی دامن صحرا
سرِ شکسته روی دامن زهرا
دوان داون آمدم از پی ات ای ماه
ببین چه آواره شدم منِ تنها
برادرم کجایی امان از این جدایی
ای امیر لشکرِ من ای امید آخر من

در این شب یلدا قمرم بودی
در این گرفتاری سپرم بودی
برادم کجایی امام از این جدایی
در آتش خشکی و بغض گلویم
حرارت داغِ تو را به که گویم؟؟
تو رفتی و در دل خیمه کسی نیست

دمی که قاتل زده پنجه به مویم
برادرم کجایی امان از این جدایی
ز فرقِ تو بخدا که در این گرداب بلا
سرم جدا گردد بدنم عریان
شوند همه غارت حرم و طفلان
برادرم کجایی امان از این جدایی

به لب های تشنه ات سلام الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله
دل ما، مانده به پیمانت
فدای، آن لب عطشانت

بنفسی أنت یا اباعبدالله
تو زیبایی چون جمال پیغمبر
شگفتی مانند پدرت حیدر

غریبی چون مادرت زهرا
کریمی چون مجتبی با ما
بنفسی أنت یا اباعبدالله

به لب های تشنه ات سلام الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله
دل ما، مانده به پیمانت
فدای، آن لب عطشانت

بنفسی أنت یا اباعبدالله
تو را داریم ای تو بهترین مولا
برای ما کل یومٍ عاشورا

جوابیم هل مِن مُعین ات را
فدای غربت تو مولا
بنفسی أنت یا اباعبدالله

به لب های تشنه ات سلام الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله
دل ما، مانده به پیمانت
فدای، آن لب عطشانت

بنفسی أنت یا اباعبدالله
نمی ترسیم از یاوه استکبار
رسیده هنگام فتح ما این بار

خداوند پشت و پناه ماست
ولایت چراغ راه ماست
بنفسی أنت یا اباعبدالله

به لب های تشنه ات سلام الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله
دل ما، مانده به پیمانت
فدای، آن لب عطشانت

بنفسی أنت یا اباعبدالله
أمان نامه از عدو نمی گیریم
که با عزت زنده ایم و می‌میریم

به یاد راه شهیدانیم
وفادار به عهد و پیمانیم
ادامه دارد نهضت روح الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله

به لب های تشنه ات سلام الله
بنفسی أنت یا اباعبدالله
دل ما، مانده به پیمانت
فدای، آن لب عطشانت
بنفسی أنت یا اباعبدالله

امشب شب راز و نیاز عاشقان است
فــردا سـر فرزند زهرا، بر سنان است
می‌شود از جفا دست و سرها جدا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب حسین است و شهادت آرزویش
فــردا بـــریـزد بــر زمیـن خـــون گلـــویش
در میان گودال می‌زند پر و بال
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب سکینه رنگ از رویش پریده
فــردا زند بوسه بــه رگ‌های بریده
دور از آشیـــانه زیــر تازیـــانه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشـب حـریم فـاطمه، عبّـاس دارد
فردا سکینه سر به صحرا می‌گذارد
شعله‌اش بر جگر در عــزای پــدر
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب شود تقدیم دین هست ابوالفضل
فـردا جـدا گــردد ز تــن دســت ابوالفضل
شود در علقمه زائرش فاطمه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب علی‌اکبر به سجده سر گذارد
فـردا بـه دشـت کـربلا جان می‌سپارد
شــود اِربــاً اِربا پیش چشم بابا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب بـه اکبــر می‌کند، بابا نظاره
فردا شود جسم شریفش پاره پاره
فرق آن مقتدا گردد از هم جدا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب حرم یک تشنۀ ششماهه دارد
فــردا سـر دسـت پـدر جان می‌سپارد
بهر یک جرعه آب گردد از خون خضاب
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب کند در خیمه‌ها، قاسم عبادت
فــردا رود تنهـا بــه میـــدان شهـــادت
دل بــه قتلگاهش بــر عمـو نگاهش
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب دعا خواند لب عطشان زینب
فــردا شـود نقـش زمیـن قـرآن زینب
کنـــار قتلــگاه کنـد زهــرا نـگاه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب کند در خیمه زینب بی‌قراری
فــردا کنـد در مقتـل خـون سوگواری
یــا امــام زمــان الامـــان الامــان
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب پیمبر اشک ریزد از دو عینش
فـردا بشوید صورت از خون حسینش
حضرت فاطمه دارد ایــن زمــزمه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

مـا را بـوَد در سینه، فـریاد خمینی
این است خطّ سرخ یاران حسینی
بوده‌ایم با حسین یا حسین یا حسین
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب، به خیمه، کودکی ماتم بگیرد
فــردا، بـــه زیـــر بــوتـۀ خــــاری بمیرد
تشنه جان سپارد پنــاهی نـــدارد
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله

امشب شب «انّاالیه راجعون» است
فــردا زمین‌کـربلا، دریــای خون است
حسین و عبادت حسین و شهادت
بقیة الله آجرک الله بقیة الله آجرک الله

امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار یک دگر نشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود

امشب .. حتی اگر این خیمه خون خدا
فردا به دست دشمنان برکنده از پا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوشهایت ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا میشود

امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا میشود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشده پیدا میشوند

امشب رقیه حلقه زرین اگر دارد به گوش
فردا در این گوشوار از گوش او وا میشود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار الغمه بی دست سقا میشود

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی
فردا ز مرکب سرنگون این سرو رعنا میشود
امشب بود جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گلها پیکرش پامال اعدا میشود

امشب گرفته در میان اصحاب ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما میشود

امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود

ای سرو همیشه راست قامت
وی سایۀ قامتت قیامت

عبدی و خدا خصائلی تو
عباس و ابوالفضائلی تو

ای سینۀ عشق داغدارت
وی قلب وصال بی قرارت

خون تو به عشق آبرو داد
رخسار جهاد را وضو داد

عباس کیست کعبه دل قبله ولاست
عباس شمع جمع شهیدان کربلاست

عباس نور دیده اولاد مصطفاست
عباس شیر بیشه سر سبز نینواست

عباس اب شد ز عطش اب را نخواست
الدخیل یا کفیل الزینب

ای روی تو ماه آل هاشم
ای پشت و پناه آل هاشم
سردار سپاه آل هاشم

سردار سپاه و مشک بر دوش
تاریخ کجا کند فراموش

ای سایۀ قامتت رشادت
افتاده به مقدمت سیادت

بگرفته برادرت در آغوش
هنگام ولادت و شهادت

عباس گفت جام عطش آبروی ماست
عباس قد،برای شهادت نموده راست

عباس مروه ای است که ثاراللهش صفاست
عباس دوست دار امامت ز ابتداست
عباس دست و بازو و شمشیر مرتضاست

الدخیل یا کفیل الزینب

بر خاک تو هر که سر ندارد
سر از دل خاک بر ندارد

تو چشم و چراغ عالمینی
سر تا به قدم همه حسینی

ای پا نهاده تشنه در آب
ای یاد لب تو خونجگر آب

گریه به تو گشته عادت من
محبوب ترین عبادت من

عباس پاسدار حرمخانه ی خداست
عباس آنکه پشت حسین ازغمش دوتاست

عباس ازسکینه خجل تاصف جزاست
عباس کیست سوره ی واللیل ووالضحاست
عباس ازتمام خلایق گره گشاست

الدخیل یا کفیل الزینب

جان زینب حرف جدایی رو نزن
بی تو میمیره خواهرت ای عشق من
داری امشب غصم رو می‌خوری
اما نگفتی ما رو به کی می‌سپری

دلم خون شده امشب بمون هستی زیمب نرو داداش
غم تو دل خواهر بیا این شب اخر کنارم باش
حسین وای

راضی میشی سرت رو نیزه جا بشه
بعد یه عمری زینبت تنها بشه
راضی میشی گوش رقیه پاره شه
خواهر تو با قافله اواره بشه

خدا نمونده یاری چرا کفن نداری غریب موندی
دارم اتیش میگیرم میخوام برات بمیرم غریب موندی
حسین وای

صلی الله علیک یا شیب الخضیب
یا ساکن کرب و بلا شاه غریب
صلی علی الشفا ………. تشنه لب صد پاره تن جونم فدات

سلام حسین زهرا سلام بی کس و تنها سلام عطشان
سلام گلو بریده سلام به خون تپیده سلام عریان
حسین وای

ای سرو همیشه راست قامت
وی سایۀ قامتت قیامت
عبدی و خدا خصائلی تو
عباس و ابوالفضائلی تو

ای سینۀ عشق داغدارت
وی قلب وصال بی قرارت
خون تو به عشق آبرو داد
رخسار جهاد را وضو داد

عباس کیست کعبه دل قبله ولاست
عباس شمع جمع شهیدان کربلاست
عباس نور دیده اولاد مصطفاست
عباس شیر بیشه سر سبز نینواست

عباس اب شد ز عطش اب را نخواست
الدخیل یا کفیل الزینب
ای روی تو ماه آل هاشم
ای پشت و پناه آل هاشم
سردار سپاه آل هاشم

سردار سپاه و مشک بر دوش
تاریخ کجا کند فراموش
ای سایۀ قامتت رشادت
افتاده به مقدمت سیادت

بگرفته برادرت در آغوش
هنگام ولادت و شهادت
عباس گفت جام عطش آبروی ماست
عباس قد،برای شهادت نموده راست

عباس مروه ای است که ثاراللهش صفاست
عباس دوست دار امامت ز ابتداست
عباس دست و بازو و شمشیر مرتضاست
الدخیل یا کفیل الزینب

بر خاک تو هر که سر ندارد
سر از دل خاک بر ندارد
تو چشم و چراغ عالمینی
سر تا به قدم همه حسینی

ای پا نهاده تشنه در آب
ای یاد لب تو خونجگر آب
گریه به تو گشته عادت من
محبوب ترین عبادت من

عباس پاسدار حرمخانه ی خداست
عباس آنکه پشت حسین ازغمش دوتاست
عباس ازسکینه خجل تاصف جزاست
عباس کیست سوره ی واللیل ووالضحاست
عباس ازتمام خلایق گره گشاست
الدخیل یا کفیل الزینب

بی قراری و بی قرارتم به خدا
تا نفس دارم من کنارتم به خدا

میرم هیچ کسی فردا واسه تو نمونه
روی من حساب کن که یادتم به خدا

فردا به جای همه شمشیر می‌گیرم
کافیه لب تر کنی واست می‌میرم

نمردم که تنها شی
نبینم غریب باشی

بیا زیر دستاتو
خودم بگیرم پاشی

حسین جانم

زانوی غریبی بقل گرفتی چرا
گریه میکنی بی هوا میریزه دلم

زینبت نمیزاره اینجا تنها بشی
خواهرت نمرده هنوز عزیز دلم

امشب شب آخره دورت بگردم
آغوش وا کن که من گریه نکردم

نبینم چشم لشگر
به پیراهنت باشه

نبینم که یک خنجر
توی گردنت باشه

حسین جانم

من بمیرم آقا که بی هوا زدنت
بانیزه با شمشیر و با عصا زدنت

افتادی رو خاک و نفس نفس میزدی
خندیدن یه لشگر به دست و پا زدنت

ای پادشاه غریب ای پاره پیکر
ای شاه شیب الخضیب ای شاه بی سر

رو نیزه ست سرت ای وای
کو انگشترت ای وای

با شمر و سنان میره
کجا خواهرت ای وای

حسین جانم

گلچین کردند/ عاشقان را
هل من ناصر/ گفته مولا
جا ماندی ای/ دل غافل
آخر تا کی/ سعی باطل

کربلا برپاست/ پس کجایی ای دل
رو سیه مانی/ گر نیایی ای دل
بی طرف باشی/ ز اشقیایی ای دل
یا حسینی شو / تا علم برداری

یا که در خیل/ ابن سعدی، آری
انتخابت چیست؟/ تو کنون مختاری
بشوی ای دل دست از این دنیا
وضوی عاشق این‌چنین است

بخوان بی سر ذکر سجده را
نماز عاشقان خونین است
(دستم بگیر یا مولا، نعم الامیر یا مولا)

وقتی کوبند/ طبل ناورد
روشن گردد/ مرد و نامرد
برمی خیزد/ گَرد میدان
می پرسد کیست/ مرد میدان؟

یا علی، هر کس/ سر یاری دارد
این زمان، هم تیغ/ هم قلم بردارد
جمجمه اش را/ به خدا بسپارد

“تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ “
” أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَك‏”
بخوان آیه “ربُّنا الله”
چه جای ترس و تردید و شک؟
(دستم بگیر یا مولا، نعم الامیر یا مولا)

منو نذار تنها میون این حرم
اگه بری بی‌تو کجا دارم برم
میون این صحرا کی میشه یاورم

داریم جدا میشیم، نمیشه باورم
گلوتو میبوسم به جای مادرم
گره بزن محکم، نیفته معجرم

گریه‌م‌و درآوردی، داری میری
زینب‌و به کی سپردی داری میری
“گریه‌م‌و درآوردی، داری میری
زینب‌و به کی سپردی داری میری”

داری میری ای ماه از آسمون من
نزن تو با اشکات آتیش به جون من
داداش کجا داری میری بدون من

میچینمت آخر میون بوریا
میمونه رو شونه‌م همین کبودیا
میترسم از چشمای این یهودیا

اومدم توی گودال بالا سرت
من اسیر میشم داداش، فدا سرت
“گریه‌م‌و درآوردی، داری میری
زینب‌و به کی سپردی داری میری”
جلو چشِ مادر نزن تو دست و پا

دیدی شدی آخر مُرَمَّلُ الدِّماء
بُرید جلو چشمام سرت رو از قفا
یتیمی زود بودش برای دخترت
اسیری زود بودش برای خواهرت
چه نامرتب شد رگای حنجرت

این از این تن صد چاک، اون از سرت
میریزه توی دستاش خون سرت
“گریه‌م‌ و در آوردی، داری میری
زینب‌ و به کی سپردی داری میری”

شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود
شب مقدمه نیست، منتظری امشب،شاید خیلی ها یك سال منتظر یك همچین شبی هستند،اول كه باید سجده ی شكر به جا بیاریم:خدایا یه شب عاشورای دیگه زنده ایم ،به ما اجازه دادن برا پسر فاطمه گریه كنیم،از همین ابتدا دلت مهیا ست، مقدمه نچینم،معطلت نكنم
شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود
جان ها به کف، تنها سپر ،سرها علم بود

آن شب خدا بود و خدا بود و خدا بود
برلب دعا بود و دعا بود و دعا بود
چه خبره كربلا؟هر شب یه سئوال پرسیدم از همه تون، امشب هم یه سئوال می پرسم، این حسینی كه محاله به دشمن رو بزنه، چه اتفاقی می افته كه یه شب مهلت می گیره از دشمن؟ جانم فدات آقا جان، دو تا دلیل براش نوشتن، دلیل اول این بود، می خواست تا صبح مناجات كنه و قرآن بخونه و نماز،وقت برا عبادت گرفت،دلیل دومش كه با دل ِ من و تو بازی می كنه، حضرت می خواست وقت بگیره، اونایی كه قرار ِ برسن،برسن، قربون تو برم آقا منتظر بودی یه عده بیان،آقا جان ممنونتم صبر كردی ما هم به تو برسیم
یاران همه در فکر وصل یار بودند
در انتظار صبح خون بیدار بودند

همه مشتاق شهادتند، چه خبره؟ می خوای یه پرده اش رو كنار بزنم، بگم؟
اصغر گلو را بهر تیر آماده کرده
آغوش ثارالله را سجاده کرده
ای سلام خدا به حبیب بن مظاهر، خوشبحال اونایی كه الان كنار ضریحشن

آن شب حبیب اطراف خیمه پاس می‌داد
پاس حرم پشت سر عباس می‌داد
همین جوری كه داشت سر كشی می كرد، پاسبانی می كرد، فرمانده ی اصحاب حبیب بن مظاهر ِ، رسید كنار خیمه ی زینب، صدا داره میآد، خواهر و برادر دارن با هم حرف میزنن
جان جهان از دادن سر حرف می زد
آهسته زینب با برادر حرف می زد

كجا می خوای بری داداش؟
می گفت ای که عالِم ِ غیب و شهودی
آیا همه یاران خود را آزمودی؟

داداش من نگرانم
این‌ها که با تو دعوی اخلاص دارند
فردا مبادا که تو را تنها گذارند
داداش من هنوز مدینه یادمه،اینا نكنه فردا مثه بابام علی تو رو تنها بذارن؟نكنه اینها مثه یارای داداش حسنم باشن؟ اینها رو امتحان كردی؟ جواب ابی عبدالله رو ببین

فرمود خواهر یک به یک را آزمودم
هر چند خود از قلبشان آگاه بودم
اینان که بر عمر ابد هم ناز دارند
حاشا که دست از یاری ما باز دارند

تا این حرف‌ها رو حبیب شنید، دست و پاش شروع كرد لرزیدن
ز این گفت و گو رنگ حبیب از رخ پریده
انگار بر تن جامه ی جان را دریده

انگار اینجا مرگ خود را آرزو کرد
زاری کنان در خیمه ی انصار رو کرد
با این كه ابی عبدالله یارانش رو آزموده، با این كه از دلشون با خبره، ولی حبیب رفت تو خیمه‌ی اصحاب
کی حامیان اهلبیت از جای خیزید
باید همه خون جای اشک از دیده ریزید

مگه چی شده حبیب؟ خبر ندارید،زینب نگرانه،زینب نگرانه ما اینجا نشستیم
جاری به رخ از دیده ی زینب گلاب است
بر امشب و فردای ما در اضطراب است
بر غربت آل پیمبر اشک ریزید
زینب صداتان میزند از جای خیزید

یه دهه داری میگی حسین،برا امشب،امشب تنوره سینه ات داغه،اومدم بگم:حسین جان!آقاجان!یعنی میشه منم جزو یاران امام زمانم باشم؟یه كاری بكنم دل امام زمانم آرام بشه؟ اصحاب امشب یه كاری كردند، دل خواهر حسین آرام شد،كاری كردن خیالش راحت شد،ان شاءالله من و تو هم جوری پا به ركاب باشیم،مثل اصحاب حسین علیه السلام، ما هم دل امام زمانمون رو شاد كنیم،البته ما ندیدیده آماده ایم،یا صاحب الزمان!

امام صادق یه یاری داشت، حضرت رو ندیده بود، حضرت هم اونو ندیده بود، تاریخ اسمش رو آورده به نام، كُلَیْب ،اینقدر تسلیم امام صادق بود، كه معروف بود به كُلَیْب تسلیم، میگن:هر چی امام صادق می گفت، ندیده می گفت: چشم.اطاعت می كرد، تسلیم محض امام بود، بعد امام بهش یه پیغام داد،گفت: به كُلَیْب بگید من ندیدمش اما دوسش دارم، كسی كه ندیده تسلیم ما بشه، بگو یا صاحب الزمان، منم می خوام شب عاشورا تصمیم بگیرم تسلیم تو باشم، آی جوان دنبال این هستی امام زمان از تو راضی بشه؟امشب شب احیاء است،شب مناجات ِ، من ِ گنهكار میگم:یا صاحب الزمان!قول میدم دیگه گناه نكنم، قول میدم كاری كنم، تو ازم راضی باشی، حبیب اصحاب رو بلند كرد، پاشید زینب نگران ِ

آل رسول الله را یاری نمایید
بر زینب اعلان وفاداری نمایید
آن طائران قله‌ی خون پر کشیدند
پر در حریم آل پیغمبر کشیدند

اومدن كنار خیمه،صدا زدن:
ای خاندان وحی ما یار شماییم
تا پای جان خود طرفدار شماییم
پیوسته سرباز فداکار شماییم
یار شما یار شما یار شماییم

خیالت راحت باشه زینب، تا ما هستیم یه مو از سر حسینت كم نمیشه، همین حرف رو عمل كردن،فردا تا اصحاب بودن، اجازه ندادن یه نفر از بنی هاشم میدان بره، نشون دادن تو عمل،یكی یكی اول اصحاب رفتن، وقتی اصحاب به شهادت رسیدن، دیگه بنی هاشم رفتن ، زینب خیالش راحت شد، یه نگرانیش بر طرف شد، یه دغدغه اش بر طرف شد، اما نگرانی ِ اصلیش یه چیز دیگه است، شنید حسینش داره حرف از مرگ میزنه”یا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَلیلِ” حسین من زنده باشم و تو حرف از مرگ بزنی، آخ نگرانم. از امشب به بعد دیگه باید یه روضه رو لبت باشه، از امشب شروع میشه، همین امشب بیا اسمت رو تو روضه خونای شب عاشورا بنویس، كاری نداره،یه چشم پر اشك می خواد كه داری، یه دل پر سوز می خواد كه داری، دستت رو مشت كن، مثه این مادرایی كه داغ دیدن، بزن به سینه ات، روضه از امشب اینه: امان از دل زینب….

مطالب مشابه را ببینید!

متن دعای کوتاه / گلچین چند دعای زیبا برای عاقبت به خیری متن زیارت اربعین؛ زیارت اربعین به همراه ترجمه فارسی اعمال اربعین حسینی؛ اعمال مربوط به شب و روز اربعین حسینی متن عاشورایی کوتاه / 20 شعر و جمله زیبا درباره روز عاشورا نوحه های روز عاشورا شهادت امام حسین (ع) و 20 شعر سنگین مداحی اشعار شام غریبان غمگین و سوزناک (40 شعر جانسوز شام غریبان ماه محرم) مجموعه نوحه شام غریبان امام حسین (20 متن مداحی سوزناک حضرت زینب) متن مداحی سنگین ماه محرم، امام حسین و عاشورا (20 متن نوحه سوزناک) متن نوحه برای نوجوانان {30 قطر شعر سوزناک مداحی ماه محرم} متن نوحه سينه زنی ماه محرم و امام حسین (ع) با فایل صوتی و پخش آنلاین