نگاهی بر زندگی سیمین دانشور نویسنده و شاعر از تولد تا ازدواج، آثار ادبی و درگذشت او
سیمین دانشور یکی از نویسندگان و شاعران بزرگ ایرانی بود که نخستین داستان فارسی زبان در مقام زن را نوشت و تا آخر عمر نیز این اُبهت ادبی خود را حفظ کرد. البته بیشتر معروفیت خانم سیمین دانشور مربوط به همسر ایشان یعنی جلال آل احمد است که ایشان نیز جزو نویسندگان بزرگ ایرانی بود. در اددامه با روزانه همراه شوید تا نگاهی بر زندگی سیمین دانشور داشته باشیم.
فهرست موضوعات این مطلب
تولد و اوایل زندگی
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت 1300 خورشیدی در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه، نقاش؛ دخترعموی علی اصغر حکمت و سردار فاخر حکمت) بود. او سه برادر به نامهای منوچهر، هوشنگ و خسرو و دو خواهر به نامهای هما و ویکتوریا داشت.
علاقه به ادبیات
سیمین از همان کودکی علاقه بسیار زیادی به ادبیات داشت و به دلیل داشتن کتابخانه بزرگ پدر، اشعار سعدی و حافظ را به دقت میخواند و با اشعار بیهقی و ناصر خسرو اُنس گرفته بود. از طرفی یک کتاب فروشی بزرگ در نزدیکی خانه آنها قرار داشت و به همین دلیل سیمین زود زود به این کتاب فروشی رفته و آثار مهم جهان ادبیات را خریده و مطالعه میکرد.
شاگر اول در کل کشور
سیمین از بچگی فردی باهوش و درس خوان بود. او توسط پدر درس دید و در مدرسه نیز توجه بسیار زیادی میکرد. در سال آخر دبیرستان و به هنگام گرفتن دیپلم، سیمین دانشور نه تنها در شیراز بلکه در کل کشور شاگرد اول شده و رتبه ممتاز ایران را به دست آورد.
عظیمت به تهران
در سال 1317، به همراه هما و منوچهر به تهران آمد. هما در رشته پزشکی و منوچهر در رشته باستانشناسی مشغول تحصیل شدند. سیمین مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
کار در تهران
سیمین دانشور وقتی که 20 ساله بود پدرش، محمدعلی دانشور، درگذشت. پس از مرگ پدر، مادرش هم به تهران آمد و در خیابان ایرانشهر ساکن شدند.
با اینکه از نظر مالی مشکلی نداشتند، سیمین تصمیم گرفت کار کند. در سال 1320 خورشیدی، به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علی اکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. دو سال بعد، در سال 1322، از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی نیما یوشیج؛ از تولد این شاعر تا عاشقی، زندگی در روستا و اشعار نیمایی
چاپ اولین کتاب و نقدهای منفی
با نام مستعار شیرازی بینام برای نشریات مختلف مقاله مینوشت و ترجمه هم میکرد. مرتضی کیوان او را تشویق کرد داستانهای پراکندهاش را جمعآوری و منتشر کند.
در 1327، اولین کتاب خود را با نام آتش خاموش (شامل 16 داستان کوتاه) منتشر کرد. آتش خاموش نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شدهاست. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. یک سال بعد به اخذ درجه دکترای ادبیات فارسی نایل شد.
ازدواج با جلال آل احمد نویسنده بزرگ ایرانی
سیمین دانشور در سال 1327 در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود، با جلال آلاحمد، نویسنده و روشنفکر ایرانی، آشنا شد این آشنایی دو سال بعد به ازدواج انجامید.
خواهر سیمین دانشور (ویکتوریا دانشور) ماجرای آشنایی سیمین و جلال را اینطور نقل میکند:
ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانم سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده میشوند که بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستادهاست. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسمشان فامیل و همه نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند و رفتند سر زندگیشان.
صادق هدایت مهمان ویژه عروسی و کادو عجیب!
صادق هدایت، از جمله مهمانان عروسی بود و یک قاشق چایخوری یک بار مصرف به عروس و داماد هدیه داد. گویا این ماجرا باعث تفریح حضار شده بود.
زندگی مشترک و مرگ جلال
جلال آل احمد و سیمین دانشور به مدت بیست سال با یکدیگر زندگی کردند. درنهایت و در سال 1348 جلال آل احمد درگذشت. بعد از مرگ جلال، سیمین تا آخر با کسی ازدواج نکرد. البته درباره مرگ جلال چیزهای بسیاری میشود نوشت. بر اساس گزارشها و به دلیل فعالیتهای سیاسی جلال علیه حکومت وقت شاهنشاهی؛ بسیاری چنین تصور میکنند که جلال توسط ساواک و سرویس اطلاعات مخفی پهلوی کشته شده است. البته بعدها سیمین دانشور این موضوع را رد کرد.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی سیمین بهبهانی؛ از تولد تا ازدواج و اشعار خاص او تا درگذشت و برخی از اشعار او
دکتری و رساله
در 1328 با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. عنوان رساله وی «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود.
راهنمای این رساله در ابتدا فاطمه سیاح بود اما با مرگ نابههنگام او کار ناتمام ماند و دانشور ادامه کار را با راهنمایی بدیعالزمان فروزانفر پی گرفت.
بخش اول این رساله که در زمان حیات سیاح و با راهنمایی او نوشته شدهاست، به «علمالجمال در غرب» میپردازد. موضوع بخش دوم که زیر نظر فروزانفر نوشته شدهاست، «علمالجمال در ایران» است. از استادان او در دانشکده ادبیات میتوان به عباس اقبال، بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار، علی اصغر حکمت، نصرالله فلسفی، لطفعلی صورتگر و احمد بهمنیار اشاره کرد. در همین سال سرباز شکلاتی جرج برنارد شاو را ترجمه و منتشر کرد و مقالهها و داستانهای کوتاهی نیز در روزنامه کیهان، مجله بانو و امید چاپ کرد.
ادامه تحصیل در ایالت متحده آمریکا
دانشور در شهریور 1331 با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد.
در این سفر همسرش، آل احمد، او را همراهی نمیکرد. نامههایی که بین این دو در این مدت رد و بدل شد، بعدها در کتابی به نام نامههای سیمین دانشور و جلال آل احمد از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شد.
دانشور در استنفورد نزد والاس استگنر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی آموخت. او در مصاحبههایش همواره به تأثیر استگنر بر داستاننویسیاش اشاره میکند: «تکنیک نویسندگی خود را مدیون والاس استگنر هستم. این که روایت نمیکنم و نشان میدهم که قید و صفت به کار میبرم و این که از فعل و اسم بیشترین استفاده را میکنم.»
در مدت زندگی و تحصیل در آمریکا دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در نشریه دانشگاه استنفورد به نام د پسیفیک اسپکتیتر چاپ شد. در مدت تحصیل در آمریکا باغ آلبالو و دشمنان چخوف، رمان بئاتریس آرتور شنیتسلر و رمز موفق زیستن دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران
دانشور در سال 1334 به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت. کمدی انسانی سارویان و داغ ننگ ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد. در سال 1336 به همراه جلال آل احمد سفری به اروپا رفت.
در 1337 کتاب همراه آفتاب، نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال 1338، به عنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال 1358 که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه یافت.
انتشار کتاب پشت کتاب
در سال 1340، دومین مجموعه داستان خود با نام شهری چون بهشت را منتشر کرد. این مجموعه شامل ده داستان کوتاه بود. در سال 1343، بار دیگر سفری به آمریکا رفت تا در سمیناری در دانشگاه هاروارد شرکت کند.
در تیرماه 1348 رمان سَووشون را منتشر کرد که مشهورترین رمان او و از جمله پرفروشترین رمانهای معاصر است.
تاکنون بیش از پانصد هزار نسخه از این کتاب در ایران به فروش رفته و به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار سووشون، در 18 شهریور 1348، جلال آل احمد درگذشت.
در سال 1358، کتاب چهل طوطی را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of India جمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آل احمد و دانشور به حساب میآید، در سال 1351 با عنوان چهل طوطی اصل از سوی انتشارات موج به چاپ رسید.
در پاییز 1356، کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته، شبهای شعر گوته را برگزار کرد. این رویداد فرهنگی قدمتی چند ساله داشت اما واپسین دوره آن که از 18 تا 27 مهرماه 1356 در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار شد، به دلایل متعدد اهمیت یافت.
در این ده شب، 60 نویسنده، شاعر، مترجم و پژوهشگر شرکت داشتند. 3 زن و 57 مرد سخنرانی کردند و 44 شاعر شعر خواندند. سیمین دانشور نخستین سخنران برنامه بود و سخنرانی خود را با خواندن آیهای از قرآن (ربِّ اشْرَحْ لِی صَدرِی و یَفقَهُوا قَوْلِی) آغاز کرد. موضوع سخنرانی او «مسائل هنر معاصر در جهان و در کشورهای جهان سوم» بود.
در سال 1361 کتابی را منتشر کرد به نام غروب جلال. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست. بخش اول کتاب، با نام شوهرم، جلال در سال 1341 و در زمان حیات آل احمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آل احمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد.
بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آل احمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی سهراب سپهری؛ زندگینامه این شاعر از تولد تا شهرت و مرگ او
ملاقات با آیت الله سید روحالله خمینی
با وقوع انقلاب اسلامی، سیمین دانشور به همراه دیگر نویسندگان کانون به دیدار رهبر جمهوری اسلامی رفتند. غلامحسین ساعدی نویسنده بزرگ ایرانی درباره این دیدار گفته است: وقتی آقای خمینی وارد ایران شد، کانون نویسندگان ایران به دیدن ایشان رفت که راجعبه مطبوعات و این مسائل صحبت بکنند.
من هم جزو آن هیئت بودم. بهنظر من خیلی کار خوبی کردیم که رفتیم. دیدن آیتالله خمینی برای من جالب بود. قضیه از این قرار بود که سانسور و اینها دوباره پا گرفته بود و کانون نویسندگان تصمیم گرفت که اندکی برود و به خود حضرت بگوید که: «دایی، ما هستیمها».
آن وقت نشستیم به نوشتن یک متن. یک عده جمع شدند و اینها و فلان. گفتیم نه، برویم و به او بگوییم، الان دستگاه دارد دست او میافتد.
یک متنی تهیه شد که به نظر من متن خوبی هم بود. بعدش تلفن زدند که شما میتوانید بیایید، آقا اصلاً منتظر شماست؛ مثلاً سیمین دانشور بود، من بودم، سیاوش کسرایی بود، جواد مجابی بود، باقر پرهام، شانزده – هفده نفر بودیم.
جعفر کوشآبادی بود. قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زنی که با ما بود خانم [سیمین] دانشور بود. ایشان یک روسری داشتند و این شیخ هی میگفت که این روسری را یککمی بکش بالا مثلاً صورتتان را بپوشاند.
خانم سیمین آیت الله یک جور شیفتگی داشت. بعد گفت، «آقا اجازه بدهید دستتان را ببوسم.» خمینی گفت، «حالا فایده دارد؟ نبوسند برند.».
درگذشت
در 30 تیر 1386 خانم سیمین دانشور به علت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد، نیز شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد.
خانم بهبهانی در 22 مرداد 1386 با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا، عصر روز 18 اسفند 1390 برابر با 8 مارس 2012 در 90 سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. خبرگزاری مهر آدرس محل دفن او را قطعه 88 (هنرمندان)، ردیف 150، شماره 31 ذکر کردهاست.
آثاری با درونمایه فمنیستی
به نقل از یک منتقد ادبی: آثار داستانی سیمین دانشور در سراسر تاریخ داستان پردازی ایران کمنظیر و از جهاتی یگانه است و برخلاف منفی نگری درباره شخصیت زن که حجم وسیعی از داستانهای ایرانی راپر کرده و حتی نویسندگان زن هم در این زمینه نسبت به همجنسان خود جفا کردند، او زن را با همه جنبههای شخصیتی اش به نمایش گذاشتهاست.
شخصیتهای زن داستانهای دانشور، تسلیم محض نیستند و برای تغییر شرایط فعالیتهایی انجام میدهند.
زنان داستانهای دانشور محصور در بند خانه نبوده و اکثراً (غیر از زن داستان تصادف، زن داستان مار و مرد و نیکو زن سلیم) در جامعه فعالیت میکنند. آنها گاهی در جایگاه قدرتمندی قرار دارند؛ سرپرست گروه باستانشناسی در داستان کوتاه تیله شکسته، گاهی استاد دانشگاه است؛ زنان در رمانهای جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان، گاهی وضع موجود را برنمیتابند و دست به مبارزه میزنند؛ هستی در رمانهای جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان.
در داستانهای سیمین دانشور هم زنانی از اقشار متوسط و بالای جامعه حضور دارند و هم زنانی از طبقه فرودست. اجتماع نکته جالب توجه این است که زنان طبقه پایین جامعه نیز کار میکنند. هر چند کار آنها کار غیررسمی و کلفتی و خدمتکاری است، اما همانند سه زن داستان گلریزان از راضیه تجار، تسلیم محض شرایط، سنت و مردان نیستند.
احترام به آزادیهای بنیادی زن، که درون مایه جهانبینی دانشور را تشکیل میدهد، تلاش برای برابری زبانه ترازوی زنانگی ــ مردانگی و برقراری تعادل است.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی جلال آل احمد نویسنده و مترجم؛ زندگینامه او از تولد تا مرگ مشکوک و آثارش
صحبتهای سیمین دانشور درباره نیما یوشیج
آقاي نيما، خدا بيامرزدش. چقدر حيف شد. خيلي مرد نازنيني بود. يكي از بزرگان قرن معاصر بود. البته همه شون به راه خودشون رفتند. عاليه خانم آمد و گفت: نيما مرد. و جلال رفت به منزلشان و بالاي سرش نشست.
جلال خوابوندش. چشماشو بست. چشماش باز بود. جلال نشست قرآن خوند بالاسرش. اومد والصافات صفا، يعني درست نيما. به حدي اين مرد صاف بود. به حدي اين مرد مهربان بود. با من هم خيلي دوست بود. براي طاهباز تعريف كردم، نوشته طاهباز. تعريف كردم كه جلال قران را باز كرد بالا سرش و اومد. طاهباز گريه اش گرفت. اومد الصافات صفا و واقعاً چقدر اين مرد، صاف بود.
باعث مرگ نيما شراگيم (پسر نیما یوشیج) بود. شراگيم شر بود خيلي. گفت مي خوام برم شكار. زمستون بود. پيرمرد رو برد يوش. اونجا سينه پهلو كرد. پسرش برداشت او را با قاطر برد به يوش. مجبور شدن برش گردونن. اينجا ما رفتيم پيشش. گفت شراگيم منو كشت. براي اينكه منو برد يوش، براي شكار و من سرما خوردم.
وقتي عصرا مي رفتيم پيشش, مي گفت يك زني مي اومد كه كارامون رو بكنه. عاليه كه اينجا كار مي كرد و تازه عاليه خانم نمي رسيد. خانومه مثل جغد به من نگاه مي كرد. مثل اينكه مرگ منو حدس مي زد و ديگه مرد. و رفت تا لب هيچ. خيلي حيف شد.
صحبتهای خانم دانشور درباره رمانهایش
وقتی که چرکنویس سووشون را جلال خواند گفت: خوب است دیگر من را کُشتی و این اتفاق بعد از سه ماه دیگر می افتد. بعضی از منتقدین، نمی گویم حالا خیلی از منتقدین اعتقاد دارند که خوش اقبالی سووشون و دیده شدن سووشون شاید یکی از عللش، هزار و یک علل اگر داشته باشد یکی از عللش این بوده که سه ماه بعد جلال آل احمد فوت می کند و کتاب هم تقدیم به جلال می شود.
این تا چه حد می تواند درست باشد؟ و در صورتی که الآن من جوان یا برادرم، حالا یک نسل بعد دیگر معادلی پیدا نمی کند که زری سیمین است و یوسف جلال. این است که آیا واقعا می شود به این دید هم نگاه کرد روند تاریخی اش را که این فاصله سه ماه بین چاپ و مرگ جلال این اتفاق افتاده که در زمان خاص خودش دیده بشود ؟
به نظر من کتاب کتاب مهمی است، برای این که اولین رمانی است که یک بانوی نویسنده به زبان فارسی می نویسد و اولین بودن خودش جایگاه ویژه ای است و بعد بالاخره استعدادهای خود رمان بسیارمطرح است. البته می شود ایراداتی هم به رمان گرفت. به ساختار آن، به خصوص به زبانش، که زبان مدرنی نیست. و شاید بشود گفت زبان مناسبی برای رمان نیست ولی به هر جهت شاید اگر در مقطع زمانی خودش به رمان نگاه کنیم، اتفاق مهمی در ادبیات فارسی بوده است.
بعد این که چرا محبوبیت را در جزیره ی سرگردانی و ساربان سرگردان که واقعا کوه سرگردان است می شود گفت به دلیل عدم چاپ کوه سرگردان؛ سرگردان است.
خودم من هم به شخصه سووشون را بیشتر دوست دارم و با آن ارتباط برقرار می کنم البته این صرف فقط نظر یک خواننده است. حال این پرسش به وجود می آید چرا سه گانه سرگردانی این مقبولیت و محبوبیت سووشون را نداشت؟ شاید به دلیل این که عیار ادبیات سرگردانی را با سووشون می خواهند بسنجد.
برای این که بلندگو دست سن وسال دارهایی است که از نُستالژی هایشان حرف می زنند . ممکن است کسانی که یک دید داشته باشند به این دو رمان، عاقبت به دنیا بیاند وحرف بزنند وما ببینیم که آیا سووشون بهتر است یا آن دو رمان دیگر.
ولی چیزی که مهم است زری باورپذیرتر است تا هستی، کاراکتر اصلی جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان. ولی خود آن خاطره ی اولین رمان از بانو زن، یک رمان خوب، خود این می تواند سایه اش را بر بقیه آثار نویسنده ای بیندازد. به خصوص که جامعه ما یک جامعه هیجانی–عاطفی می باشد و مسایل را با هم قاطی می کند. نمی تواند چیزهای را جدا از هم ببیند. ذهنیات وعواطف خیلی در نظرات دخیل است. شاید به این خاطر باشد ولی من در مجموع آن دو کار آخر را ضعیف تر از سووشون نمی دانم.
مطلب مشابه: بیوگرافی پروین اعتصامی شاعر زن؛ از تولد و شروع شعر گفتن تا چاپ کتاب، انزوا و مرگ
نظر بزرگان درباره سیمین دانشور
سیمین دانشور در تاریخ داستاننویسی ایران و بهویژه داستاننویسی زنان ایران، چهرهای یگانه است. چاپ و نشر آثار داستانی او تحولی در تاریخ داستاننویسی ایران به وجود آورد و خلأ نبود یک رماننویس آگاه به رموز فوت و فن داستاننویسی را پر کرد و به زنان دیگر این جرأت را بخشید که ذوق داستاننویسی خود را بیازمایند و راه او را پی بگیرند. اکنون ما چیزی حدود دویست نویسنده و داستاننویس زن داریم، منهای نویسندگان داستانهای عامهپسند. شهرت و اعتبار سیمین دانشور در کسوت یک رماننویس پیشکسوت، تأثیرگذار و ماندگار، پیش از انتشار رمانهای سهگانه به چنان مرتبهای رسیده بود که اگر این اثر سهگانه هم منتشر نمیشد، همچنان استوار و پابرجا میماند.»
کلام آخر
کاش میشد بیشتر درباره سیمین دانشور مینوشت… او نابغه ادبیات است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را با این اسطوره بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.