نگاهی بر زندگی سلطان محمود غزنوی پادشاه قدرتمند (از تولد تا حکومت و مرگ)
بعد از یورش اعراب به ایران زمین، ایران به دست پادشاهان بسیاری افتاده و به قولی ایران تجزیه شد. یکی از پادشاهان قدرتمند ایران که در تاریخ از اسم و رسم بزرگی برخوردار است؛ سلطان محمود غزنوی بود. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم نگاهی بر زندگی سلطان محمود غزنوی داشته باشیم. در ادامه با ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
تولد و اوایل زندگی
محمود غزنوی در 10 محرّمِ سالِ 361 ه.ق (2 نوامبر 971 میلادی) در شهر غزنی در منطقه زابلستان در جنوب افغانستان امروزی متولّد شد. پدرش، سبکتگین از لشکریان ترکتبار سپاه سامانیان بود که بنیان سلطنت غزنویان را در سال 977 و در غزنی بنا نهاد.
مادر محمود دختر اشرافی از زابلستان بود.
آغاز سلطنت
محمود بعد از مرگ پدرش سبکتگین به سال 387 ه.ق پس از غلبه بر برادرش اسماعیل به امارت رسید.در سال 994 محمود به منظور کمک به امیر سامانی، نوح دوم، در تصرف خراسان از هواداران فائق به پدرش سبکتگین پیوست.
در این دوره، امپراتوری سامانی بسیار ضعیف بود و اصلاحات سیاسی داخلی را تغییر داده بود زیرا جناح های مختلف برای تصاحب قدرت تلاش میکردند. از جمله اصلیترین آنها ابوالقاسم سیمجوری، فائق، ابوعلی بختوزین، آل بویه و آل افراسیاب بود.
فتح خراسان
سلطان محمود بر ابوابراهیم اسماعیل بن نوح ملقب به منتصر سامانی چیره گشت. بعد از آن خلف بن احمد باقیمانده صفاریان را از میان برداشت. سپس با خانان ترکستان به جنگ پرداخت و بعد از آرام کردن آن نواحی عزم فتح خوارزم و گرگانج را نمود.
مطلب مشابه: زندگینامه شاه عباس صفوی (رسیدن به پادشاهی از سن کم، کشتن فرزندان و جنگ های او)
هندوستان مقصد بعدی سلطان محمود
اولین حمله سلطان محمود به هند شمالی در سال 1001 میلادی آغاز شد. لشکر وی در نبرد پیشاور با لشکر جی پال حکمران هندوشاهی جنگید و آنها را شکست داد. پس از تصرف سیستان وی تصمیم گرفت تا از آن طریق بر زمینهای بسیار حاصلخیز منطقه پنجاب تمرکز کند.
در سال 1014 محمود لشکرکشی دیگری را به تانیشر هدایت کرد. سال بعد وی بدون موفقیت به کشمیر حمله کرد. در سال 1018 او به ماتورا حمله کرد و ائتلافی حاکمان آنجا را شکست داد و راجه چندرپالا را نیز کشت.
محمود معبد بزرگ و باشکوه ماتورا را ویران کرد. به گفته محمدقاسم فرشته، در «تاریخ هندوستان» در (قرن شانزدهم و هفدهم)، شهر ماتورا ثروتمندترین شهر هند بود و به واسودیوا-کریشنا تقدیم شده بود. هنگامی که مورد حمله محمود غزنوی قرار گرفت، تمام بت ها در طی مدت بیست روز نابود شدند، طلا و نقره به عنوان غنیمت ذوب شدند.
جنگ بزرگ سومنات
سنگینترین و بزرگترین جنگ سلطان محمود جنگ سومنات است که در سال 416 هجری به وقوع پیوست.
سلطان محمود شنیده بود که کلانترین بتخانهها در شهر سومنات است؛ لذا سلطان و سیصد هزار مرد جنگی از راه مولتان و اجمیر بعد از طی ریگستانهای بیآب رجپوتانه بر سومنات حمله نمودند.
با این که راجههای هند جهت حفاظت این معبد جمع شده بودند ولی در نتیجه جنگ خونین تعداد زیادی از ایشان مقتول شدند و به غیر از تسلیم چاره ندیدند.
سلطان محمود بتخانه را ویران کرد. در این بتخانه جواهرات گرانبهایی وجود داشت که سلطان همه را به غنیمت گرفته به غزنی آورد.
پادشاهیهای هند ناگارکوت، تانیشر، قنوج و گوالیور همه تسخیر شدند و به عنوان ایالتهای خراجگذار باقی ماندند. محمود هرگز در شبه قاره شمال غربی حضور دائمی نداشت. ناگارکوت، تانیشر، ماتورا، قنوج، کالنجر و سومنات همه توسط سلطان غزنوی تصرف شدند.
پس از شکست اتحادیه هند و تصمیم برای مقابله به مثل، محمود به لشکرکشیهای منظم علیه آنان پرداخت و پادشاهیهای آنها را فتح کرده به حال خود گذاشت و تنها منطقه پنجاب را ضمیمه امپراتوری غزنویان کرد. وی همچنین تعهد نمود تا هر ساله به منطقه ثروتمند شمال غربی هند حمله کند.
این نبردها تاثیر عمیقی بر تاریخ و فرهنگ هند بر جای گذاشته، آغاز نفوذ زبان دری و حکومت 500 ساله مسلمانان بر هند به شمار میرود.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی یعقوب لیث صفاری (پادشاهی که به سلطنت اعراب در ایران پایان داد)
تاثیر فتح هند بر امپراتوری غزنویان
فتح هند و ثروت زیادی که این جنگ بر بار آورد؛ تاثیر بسیار مثبتی بر کشور ایران داشت. غنایمی که از هند به غزنی آورده میشد بسیار فراوان بود، مورخان دستگاه غزنوی مانند ابوالفضل بیهقی و فردوسی توصیفاتی درباره عظمت پایتخت و همچنین حمایت شگرف سلطان فاتح از ادبیات ارائه میدهند.
وی با حمایت از دانشمندان، تأسیس مراکز علمی، ایجاد باغها و ساخت مساجد، کاخها و کاروانسراها غزنی را به اولین مرکز ادبیات فارسی و یکی از شهرهای برجسته آسیای میانه و خاور میانه تبدیل کرد.
محمود کتابخانههای کامل را از ری بخارا و اصفهان به غزنی آورد. وی حتی از دستگاه خوارزمشاه خواستار فرستادن افراد دانشآموخته خود به غزنی شد.
علاقه سلطان محمود به هنر
سلطان محمود یکی از سلاطین علم پرور به شمار میرود چنانکه دربار وی محل اجتماع ادیبان و دانشمندان آن زمان بود.
اجتماع علما و شعرا در دستگاه محمود غزنوی و اشعار و کتبی که به نام او ترتیب یافته یکی از دلایل شهرت وی است. معروفترین شاعران دربار او عبارت بودند از: سنایی غزنوی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، عسجدی مروزی، منوچهری، زینتی، منشوری سمرقندی، کسائی مروزی، غضائری رازی و غیره.
رابطه سلطان محمود با فردوسی بزرگ
حکیم ابوالقاسم فردوسی در زمان او میزیست و شاهنامه را به او تقدیم کرد ولی وابستگی به دربار محمود نداشت. سلطان محمود در ابتدا به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی وعده داد شصت هزار دینار به او پرداخت کند. اما خلف وعده کرد و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای فردوسی فرستاد و او را رنجیده خاطر نمود.
علت پیمان شکنی سلطان محمود این بود که فردوسی پیرو مذهب تشیع بود و اشعار زیادی در ستایش یزدان سروده بود اما سلطان محمود پیرو مذهب تسنن بود.
حکیم ابوالقاسم فردوسی به دلیل رنجش خود از غزنین پایتخت غزنویان خارج و به زادگاه خود بازگشت.
سلطان محمود پس از چندی از کرده خود پشیمان شد و فرمان داد شصت هزار دینار را به طوس ببرند و به فردوسی تقدیم کنند اما زمانی هدیه به طوس رسید که فردوسی حیات فانی را بدرود گفته بود.
فرمانبرداران سلطان محمود هدیه را به دختر فردوسی تقدیم نمودند اما دختر فردوسی از پذیرفتن هدیه پادشاه خودداری نمود و آن را پس فرستاد.
فردوسی اشعاری در مدح سلطان محمود سروده است که در بخش دوازدهم شاهنامه (قسمت مدح سلطان محمود) آمده است:
جهان آفرین تا جهان آفرید
چون او مرزبانی نیامد پدید
ابوالقاسم آن شاه پیروز بخت
نهاد از بر تاج خورشید تخت
جهاندار محمود شاه بزرگ
به آبشخور آرد همی میش و گرگ
ز کشمیر تا پیش دریای چین
بر او شهریاران کنند آفرین
چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گهواره محمود گوید نخست
خداوند هند و خداوند چین
خداوند ایران و توران زمین
جهاندار محمود کاندر نبرد
سر سرکشان اندر آرد بگرد
چه دینار در پیش بزمش چه خاک
ز بخشش ندارد دلش هیچ باک
جهاندار محمود خورشیدفش
برزم اندرون شیر شمشیرکش
جهان تا جهان باشد او شاه باد
بلند اخترش افسر ماه باد…
عقاید دینی سلطان محمود
سلطان محمود همچون بسیاری از پادشاهان ایرانی تحت تاثیر حمله اعراب، مسلمان بود. سلطان محمود در مذهب حنفی تعصب داشت و همو بود که بر شیعیان سخت میگرفت.
به علت تعصب شدید وی، گروه کثیری از اسماعیلیان در ماوراءالنهر و خراسان و ری کشته شدند و یاران مجدالدوله به جرم معتزلی بودن از دم شمشیر گذشتند و قسمت اعظم کتابخانه نفیس مجدالدوله طعمه آتش سلطان محمود شد.
او یکی از بزرگان اهل سنت بهشمار میرفت و داستانهای پر از پند و اندرزی از خود به جای گذاشته است. علت بسیاری از تصمیمگیریها و سیاستهای دولت غزنوی تعلیمات دینی محسوب میشود.
به نظر میرسد سلطان محمود غزنوی به عنوان تابع خلافت عباسی به صورت نمادی تأییدکننده و تثبیتکننده مذهب اهل سنت درآمده و همچنین منشور و لوای خود را از خلافت عباسی میگرفت.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی کمبوجیه دوم، فرزند کوروش بزرگ (از تولد تا مرگ پدر و پادشاهی)
درگذشت سلطان محمود
سلطان محمود غزنوی در آخرین نبرد خود و در سال 421 به عمر 58 سالگی درگذشت. مقبره وی در شهر غزنی افغانستان واقع شده است.
امپراتوری غزنوی به مدت 157 سال توسط جانشینان سلطان محمود اداره میشد. امپراتوری سلجوقی که در حال گسترش بود بیشتر در غرب غزنویان تحرکات داشت.
غوریان در سال 545 غزنی را تصرف کردند و معزالدین محمد غوری خسرو ملک آخرین سلطان غزنویان را در سال 583 در لاهور شکست داده امپراتوری بزرگ غزنویان را سرنگون نمود.
گستره قلمرو امپراتور غزنوی در پایان سلطنت سلطان محمود از ری در غرب به سمرقند در شمال شرق و از دریای خزر در شمال غرب تا یمن در جنوب غرب و هندوستان در جنوب شرق بود.
شخصیت پر قدرت محمود غزنوی
سلطان محمود خود را «سایه خدای روی زمین» میپنداشت، قدرتی مطلق که اراده او به مثابه قانون است. او تقریباً در همه موارد به جزئیات توجه زیادی داشت و شخصاً بر کار هر بخش دیوان خود دولت نظارت دقیق داشت که همین نیز از دلایل موفقیت اش بشمار میرود.
وی از نزدیک مراقب فعالیتهای عالیترین دولتهای امپراتوری خود، به ویژه فرماندهان نظامی بود زیرا او تحمل نمیکرد هرگونه بدرفتاری با مردم عادی داشته باشند و دستگاه استخبارات وی بهصورت دقیق گزارشها را به وی میرساند.
محمود حامی ادبیات، به ویژه شعر بود و گاهی او را در جمع شاعران با استعداد یا در کاخ خود یا در باغ سلطنتی مییافتند. او غالباً نسبت به آنها سخاوتمند بود و با توجه به استعداد و ارزششان بی وقفه پاداش شان را میپرداخت.
روابط سلطان محمود با اعراب
پس از به رسمیت شناخته شدن محمود توسط خلافت عباسی در سال 284، وی هر ساله وعده حمله جهانی به هند را میداد. در سال 284 محمود یک سری کارزارهایی را انجام داد که طی آن اسماعیلیان مولتان قتلعام شدند.
پس از آنکه سلطنت غزنوی به وسیله سلطان محمود در شرق ایران تأسیس شد، وی میبایست به عنوان تابع خلیفه عباسی ضمن در نظر داشتن پایگاه خلافت، برای خود اعتبار ویژه کسب میکرد. سلطان محمود به همین منظور و به عنوان غازی (جنگجو) بتشکن راهی هندوستان شد و در ایران نیز براساس سیاست مذهبی خاص خود عمل میکرد که مبتنی بر حمایت از اهل سنت بود.
موشکی به نام سلطان محمود غزنوی
ارتش پاکستان با تقلید از نام سلطان محمود غزنوی موشک نظامی خود را موشک غزنوی نامگذاری کرده است.
عدم اعتماد سلطان محمود به وزیرانش
محمود همه وزرای خود را بدون توصیه وزیر اعظم خود منصوب کرد، هرچند گاه و بیگاه مجبور به این امر میشد، زیرا دین وی حکم میکرد که مسلمانان باید در همه زمینهها با هم مشورت داشته باشند. از نقل قولهای مشهور سلطان محمود:
وزیران دشمنان پادشاه هستند باید مراقب شان بود پا از حد شان فراتر نگذارند…
جاسوسان ویژه شاه
سلطان محمود جاسوسان زیادی داشت که مشرف نامیده میشدند که در سراسر امپراتوری او، تحت نظارت بخش ویژه ای در دیوان خاص فعالیت داشتند.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی شاپور یکم ساسانی؛ پادشاه مقتدر ایران از تولد تا سلطنت و مرگ او
رابطه عجیب شاه با غلامش
سلطان محمود همواره رابطه عجیبی با غلام خود یعنی ملک ایاز داشت. ملک اَیاز پسر آیماق ابوالنجم، با نام کامل ابوالنجم ایاز بن اویماق یک برده تُرکتبار بود که علاقه سلطان محمود غزنوی به او مشهور است. او در سپاه و دربار محمود غزنوی به مقامات بالا رسید.
پس از مرگ سلطان محمود، حاشیه و داستان دلدادگی این دو بیشتر شد و در ادبیات غنایی و عرفانی فارسی، جایگاه خاصی یافت. از سده ششم به بعد، روایت تاریخی این داستان دگرگون شد و برخی از بزرگان عرصه ادب و عرفان، مانند احمد غزالی، عین القضات همدانی، عطار نیشابوری، مولوی و دیگران از آن برای تبیین مفاهیم عرفانی بهره بردند.
زلالی خوانساری، داستان عاشقانه ایاز و محمود را در هالهای از مفاهیم عرفانی و معنوی به سلک نظم کشیده و شاخ و برگ بسیار بر واقعیت تاریخی آن افزودهاستآرامگاه ملک ایاز هنوز هم در منطقه تجاری «رنگ محل» در لاهور دیده میشود. آرامگاه و باغ ایاز در دوران حکومت سیکها بر این منطقه تخریب شد اما پس از استقلال پاکستان دوباره بازسازی گردید.
جانشین سلطان محمود که بود؟
سلطان محمد غزنوی پسر سلطان محمود غزنوی ، پس از درگذشت پدرش و بنا به وصیت او به سلطنت رسید.
محمد به توطئه مادر و عمه سلطان مسعود در روزهای برگزاری جشنهای شادی عید رمضان بازداشت شد و او را در دژی زندانی کردند.
برخی تاریخنگاران اعتقاد دارند پس از چندی از بازداشت او مسعود غزنوی کسانی را فرستاد تا به چشمانش میل کشیده ، کورش کردند. ولی در کتاب تاریخ بیهقی یا زین الاخبار گردیزی که نزدیکترین منابع تاریخی به زمان وقوع ماجرا هستند ، هیچ اشاره یا شاهدی بر این ادعا نیامده و نیست ، و بعید مینماید که این اتفاق هرگز افتاده باشد.
کلام آخر
ما امروز درباره یکی از بزرگان ایران یعنی سلطان محمود غزنوی نوشتیم؛ امیدواریم که این مقاله برای شما مفید بوده باشد و همچنین این مقاله دلیلی برای آغاز مطالعه بیشتر تاریخ ایران عزیزمان باشد. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.
مطلب مشابه: حکومت مادها؛ درباره پیدایش، ساختار این سلسله، قدرت و سقوط این پادشاهی