انشا با موضوع خواهر با 3 انشا زیبا در توصیف خواهر

در این بخش روزانه مجموعه 3 انشا زیبا در توصیف خواهر را برای پایه های مختلف تحصیلی ارائه کرده ایم.

انشا با موضوع خواهر با 3 انشا زیبا در توصیف خواهر

انشا توصیف خواهر

هر انسانی وارد باغی می شود آرزوی میوه ای یا گلی را می کند .
من هم وارد اقیانوس شدم و از میان جزیره های اقیانوس وجودش ، جزیره قلبش را انتخاب کردم . آدرس وجودش ، ساحل آرامش – سوار بر قایق آرزو – مقصد جزیره قلب …

وارد جزیره که شدم به جاده ی مهربانی رسیدم ، در جاده ی مهربانی با چیزهای زیادی روبرو شدم ، در هرکدام از خط های سفید جاده مهربانی خاصی نهفته بود ، بعد از آن به خیابان محبت رسیدم ، خیابانی که تا چشم می دید انتها نداشت و موج آور محبت بود ، خوبی ها همچون ماهی در وجودش شناور بودند .

در خیابان محبت کوچه ای بن بست وجود داشت  ، کوچه ای که تمام محبت وجودش را خلاصه می کرد ، کوچه ای با دیواری از جنس آجرهای نیک ورزی ، اقیانوس وجودش آبی رنگ ، آبی همچون اقیانوس بی کران .

نوری از وجودش جرقه می داد گویا شعاع نور آفتاب بود . نوری که با بخشایش و بزرگی اش اقیانوس وجودش را رنگین می ساخت .

خلاصه وجودم با وجودش یکی شده بود و وجودش را از مهر وجودی عمیق تر می دیدم “خواهرم” این را نوشتم که تو را توصیف کنم .

مطلب مشابه: انشا با موضوع برادر + انشاهای زیبا و ادبی درباره برادر و داداش عزیز

انشا در مورد خوبی های خواهر

گاهی فکر می کنم نداشتن خواهر چقدر سخت است و من خوشبخت هستم که یک خواهر دارم، خواهری که داشتنش برایم بزرگ ترین نعمت خداست.

او مانند مادرم مهربان و دلسوز است، مانند پدرم حامی و پشتیبان من است و مانند یک دوست صمیمی در تمام لحظه های تنهایی و سخت یار و یاور من است.

خواهرم مهربان ترین خواهر دنیاست، او چون معجزه ای لحظه های سخت زندگی را برایم آسان می کند و زمانی که ناامید می شوم با حرف ها و کارهای دلگرم کننده اش نور امید را دوباره در دلم زنده می کند.

او همراز من است و حرف هایی که حتی به صمیمی ترین دوستانم هم نمی توانم بزنم را به او می گویم و خواهرم با گوش جان شنونده ی کلام من می شود و در تمام لحظه ها همراهی ام می کند.

خواهرم بهترین ها را برای من می خواهد، او حتی از چیزهایی که دوست دارد هم می گذرد تا من بهترین ها را داشته باشم.

دلم می خواهد من هم خواهر خوبی برای او باشم، تمام حسی که او به من دارد را من هم نسبت به او دارم، دوست دارم لحظه های زندگیش پر از شادی باشد و لبخندش هیچ زمانی کمرنگ نشود.

دوست دارم خواهرم در مسیر خوشبختی قدم بردارد و همواره سهمش از خوشی های دنیا بی نهایت باشد.

تحمل غم و اندوه خواهرم سخت تر از ناراحتی های خود من است، زمانی که غم وجودش را فرا می گیرد انگار من هم در قفسی تنگ و تاریک زندانی می شوم و غمی بزرگ را در قلبم احساس می کنم، در این مواقع تنها خوشحالی و حال خوب اوست که حال مرا هم کمی بهتر می کند.

خواهرم شبیه من است و من شبیه ترین انسان به او، ما یکدیگر را به معنای واقعی کلمه می فهمیم و درک می کنیم و تلاش هر دوی ما این است که سختی های زندگی را برای هم آسان تر کنیم.

مطلب مشابه: انشا پدر + 5 انشا بسیار زیبای ادبی کوتاه و بلند با موضوع پدر

انشا با موضوع خواهر بزرگ (توصیف شخصیت)

او دختری جوان و شاداب و سرزنده است. مثل یک گلوله نخی که روی زمین قل می‌خورد، به جای راه رفتن در خانه می‌دود و کارهایش را انجام می‌دهد. عاشق حرف زدن است و اگر کسی را پیدا نکند که با او حرف بزند، آواز می‌خواند. می‌توان گفت به طور کلی علاقه زیادی به سر و صدا دارد و در هنگام راه رفتن سریعش با دمپایی‌هایش هم صدای زیادی تولید می‌کند. وقتی سر و صدایی از او نمی‌شنویم، متوجه می‌شویم با گوشی همراهش به گوشه حیاط رفته و آرام با نامزدش تلفنی صحبت می‌کند. او قرار است ازدواج کند و از این رو با علاقه و حوصله تمام، مشغول آماده کردن و سر و سامان دادن جهیزیه است.

او تصمیم گرفته است تا با هنر خیاطی که دارد، لوازم آشپزخانه و اتاق جهیزیه خود را بدوزد. به همین خاطر ساعت‌هایی از روز را با چرخ خیاطی می‌گذراند. او بسیار دقیق است. با انگشت‌های باریک خود پارچه‌ها را به دقت تا می‌کند، قیچی می‌زند،  می‌دوزد و اتو می‌کند و در این هنگام که با تمرکز کار می‌کند و آواز نمی‌خواند، به موسیقی با صدای بلند گوش می‌کند.

او چشم‌های نافذ قهوه ای دارد و وقتی به چیزی دقیق می‌شود، ابروهایش را بالا می‌اندازد. بینی قلمی، لبی باریک و چانه ای تیز دارد و همیشه از وسط پیشانی خود فرقی بر موهای صاف و مشکی‌اش باز می‌کند. موهای بلندش را از پشت سر می‌بندد یا می‌بافد. او دختری خوش ذوق است و تقریبا با هر تکه پارچه اضافی برای خودش کش موی زیبایی می‌دوزد.

صحبت از مهمانی رفتن که می‌شود، اخم می‌کند و چروک بر پیشانیش می‌اندازد و غر می‌زند که: «اگر گذاشتید بنشینم و این چهار تا تکه را بدوزم…!» اما موقعی که قرار است با نامزدش به گشت و گذار و مهمانی برود، در کمتر از ده دقیقه با روی گشاده آماده رفتن می‌شود. همیشه لباس‌های ساده می‌پوشد و از آنجا که اندامی متناسب دارد، هر لباسی بر تن او زیباست. او پوستی نسبتا سفید و یک دست دارد و تمام دغدغه اش این است که سه تا خال ریز قهوه ای رنگ صورتش را بردارد؛ ولی مادرم این اجازه را به او نمی‌دهد و معتقد است این خال‌ها خیلی هم زیبا هستند.

درست است که خیلی وقت‌ها شکایت کارهای نادرست مرا پیش پدر و مادرم می‌برد، اما قلبی مهربان دارد و هر وقت دچار مشکل می‌شوم، اول از همه به کمکم می‌شتابد. همیشه به این فکر می‌کنم که وقتی خواهرم به خانه شوهر برود، چه خانه سوت و کوری خواهیم داشت و چه اندازه تنها خواهم شد. بنابراین خوب است تا هنوز ازدواج نکرده، هر روز به بهانه ای صدایش را دربیاورم.

مطلب مشابه: انشا مادر | 12 انشا با موضوع مادر برای تشکر از زحمات و تقدیر

مطالب مشابه را ببینید!

انشا با موضوع نیکوکاری + موضوع انشا نیکی و کمک کردن به دیگران انشا در مورد آسمان شب + چند انشا ادبی زیبای کوتاه در مورد شب مهتابی انشا در مورد یک روز در کلاس درس + 3 انشا کوتاه ادبی برای دبیرستان و دبستان انشا طنز و خنده دار + مجموعه انشا و داستان های طنز و بامزه انشا در مورد ثروت و پولدار شدن + 5 انشا کوتاه و زیبا در مورد افراد ثروتمند انشا نوروز کوتاه و بلند برای پایه های مختلف تحصیلی (8 انشا نوروز) انشا مذهبی (با موضوعات مذهبی نماز، روزه، ماه محرم و خداوند) برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع روزه + چند انشا زیبا در مورد روزه گرفتن برای دبستان و دبیرستان انشا چهارشنبه سوری با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای تمام مقاطع تحصیلی انشا برف با گلچین چند انشا زیبا با موضوع بارش برف زمستانی