داستان سریال ریکاوری + عکس های سریال ریکاوری بیوگرافی و اسامی بازیگران
سریال ریکاوری یکی از سریال های نمایش خانگی به کارگردانی بهادر اسدی است که قصد دارد راه موفقیت سریال هایی مانند عاشقانه را طی کند. این تهیه کننده و کارگردان بیش از یک دهه فعالیتی نداشت ولی اخیرا با سریال ریکاوری به این عرصه برگشته است. در ادامه داستان سریال ریکاوری، عکس های بازیگران و اطلاعاتی در مورد این مجموعه می خوانید.
سریال ریکاوری
داستان این مجموعه در مورد مرد جوانی به نام بابک (پوریا پورسرخ) می باشد که زندگی نسبتا آرامی با همسر شکاکش (شبنم قلی خانی) دارد. او یک دفتر مجله ای دارد که مشکلات زیادی هم دارد. بابک در این مجله با دو دوست دیگرش کار می کند که با آنها ارتباط خانوادگی هم دارد و از دوستان نزدیک او به شمار می آیند. ولی کشیده شدن پای یک اسم قدیمی به زندگی بابک او را دچار لغزش می کند و …
در ماه های گذشته حجم بالای تولید سریالهای ویدئویی سرانجام چندان خوشی نداشته است. بعضی از این سریالها با شکایت بازیگران مواجه شده اند و پرونده های قضایی بسیاری برای آنها گشوده شده است. این مصاحبه ها نشان می دهد که صنعت سریال سازی برای شبکه نمایش خانگی هنوز ساز و کار حرفه ای ندارد و در پشت پرده اتفاقات ناخوشایند بسیار زیادی رخ می دهد. اما تفاوت سریالهای پرخرج اخیر شبکه نمایش خانگی با « ریکاوری » این است که این سریال جدید فاقد هرگونه عناصر حرفه ای در تولید بوده بطوریکه از حداقل های ممکن صنعت تولید فیلم و سریال نیز برخوردار نیست.
اطلاعات کلی سریال ریکاوری
- ژانر (موضوع) : اجتماعی، درام
- زبان : فارسی
- سال انتشار : 1398
- محصول کشور: ایران
- کارگردان : بهادر اسدی
- نویسنده: مهرداد نیکنام
- تهیه کننده: جمال گلی
- بازیگران: هومن برق نورد، پوریا پورسرخ، مجید واشقانی، شبنم قلی خانی، مریم معصومی، نگار عابدی
بازیگران : هومن برق نورد، پوریا پورسرخ، مجید واشقانی، شبنم قلی خانی ، مریم معصومی، شیوا طاهری، ندا قاسمی، نگار عابدی
خلاصه داستان : دانلود سریال ریکاوری
داستانی است درباره رفاقت، عشق و خیانت بین سه خانوادهی بابک، مسعود و سهیل که شرکای کاری و دوستان قدیمی هستند. بابک سردبیر مجلهی پرفروشی است و سهیل و مسعود همکاران او در نشریه هستند، هرکدام در زندگی مشترکشان دچار مسائلی شدهاند و برای فرار زا زندگی روزمره و کاری و چند روز دوری از همسرانشان تصمیم میگیرند بدون اطلاع خانواده به سفر مجردی و به اصطلاح خودشان ریکاوری بروند…
معرفی سریال ریکاوری
سریال ریکاوری نام سریال جدیدی است که ویژه شبکه نمایش خانگی قرار است به کارگردانی بهادر اسدی و تهیه کنندگی جمال گلی تولید شود. جزئیات زیادی در مورد این سریال هنوز رسانه ای نشده است. فیلمنامه این سریال را مهرداد نیکنام نوشته است. این دومین همکاری نیکنام با اسدی است این دو قبلا تله فیلم کارت به کارت کار را ساختند و تله فیلم جاده مه آلود دیگر ساخته بهادر اسدی است. سریال ریکاوری به کارگردانی بهادر اسدی و تهیه کنندگی جمال گلی ساخته شده است. بهادر اسدی کارگردان فیلم کارت به کارت را بر عهده داشته است و سریال ریکاوری اولین تجربه او در شبکه نمایش خانگی محسوب می شود. از بازیگران مهم این سریال می توان به مجید واشقانی، هومن برق نورد، سیما تیرانداز، شبنم قلی خانی، عزت مهرآوران، مریم معصومی اشاره کرد.
بازیگران سریال ریکاوری
پوریا پورسرخ، هومن برق نورد، مجید واشقانی، شبنم قلی خانی، مریم معصومی، نگار عابدی، مهسا کامیابی، شیوا طاهری، الهام شعبانی، عباس جمشیدی فر و با حضور عزت الله مهرآوران و با معرفی یاشار هاشم زاده و ندا قاسمی
عوامل سریال ریکاوری
کارگردان : بهادر اسدی | نویسنده : مهرداد نیکنام | تهیه کننده : جمال گلی | مدیر تصویربرداری : حسین قلی پاشا | مدیر صدابرداری : هادی افشار | طراح گریم : محسن دارسنج | طراح لباس : الهام شعبانی | طراح صحنه : حمید رفیع نژاد | مدیر تولید : بنفشه اسدی | خواننده و تیتراژ : پازل بند | موسیقی : میثم ابراهیمی | پخش کننده : تصویر دنیای هنر
مثلث مردانِ بد
بابک (پوریا پور سرخ) مدیر یک هفته نامه ظاهرا پولساز است. مسعود (هومن برقنورد) و سهیل (مجید واشقانی) یا اول رفقایش بودند که بعدا همکار شدند یا در طول همکاری رفیق شدند. در هر صورت رفت و آمدِ نزدیک خانوادگی، نشان از صمیمیتِ چندین و چند سالهشان با یکدیگر دارد.
ماجرای کلی قسمت اول درباره این سه شوهر است که تصمیم میگیرند زنان خود را دور بزنند و یادی از ولگردیهای مجردی یا عشقِ سابقشان کنند. چنین ایدههایی ما را یاد طرحهای فیلمهای مستهجنِ خارجی میاندازد.
مسعود یکی از آن جمعِ سه نفره است که سالها از ازدواجش گذشته و در مرحله طلاق عاطفی با زنش به سر میبرد، از زندگیِ زیرسقفیِ بابک هم زمان زیادی نگذشته اما انگار زیادی به او بد گذشته است و مدام میخواهد از خانه فرار کند. سهیل هم با دخترِ ثروتمندتر از خودش عقد کرده و ظاهرا دغدغه مراسم عروسیاش را دارد.
یک سریال چه عاقبتی پیدا میکند وقتی کاراکترهای اصلیاش را با شخصیتهایی چنین ناهنجار چیده است؛ بابکِ دروغگو، مسعود الکلی و سهیلِ دخترباز، مثلثِ مردانِ بد را تشکیل میدهند.
در این قسمت حتی رفتارهای بد این کاراکترها چندان خوب از کار درنیامده است. خوش و بش کردنهای سهیل با یک منشی، به شکلِ بد و غیرقابل باوری اجرا میشود. دروغهای بابک به وضوح از لحن و کلماتش مشخص است و درباره الکلی بودنِ مسعود هم فقط یک دیالوگ گلایه آمیز از زنش میشنویم. او در اولین برخورد شبیه لاتهای قلدر است که کمی بعد میفهمیم روی ویرایشها و مطالب یک نشریه اجتماعی نظارت دارد؛ عجب آشِ شله قلمکاری.
مثلث زنانِ منفعل
نگار (شبنم قلیخانی) همسرِ بابک است و در یک خط میتوان به این شکل توضیحش داد: مادرمسلک، حساس و وسواسی و کمی هم زودباور. تمامِ وقتی را که این زن و شوهر با هم میگذرانند به خوردنِ غذا،کمی هم قدم زدن و سوتیهای لفظی بابک و شکهای لحظهایِ نگار سپری میشود.
گرچه در طول سریال، پیشداستان نسبتا خوبی از «آنچه گذشتِ» زندگیشان دستمان میآید. امیدوارم مشکلِ آنها به مسائل چالشبرانگیزی برسد و این صفتِ بدبینی و مالکیتِ صددرصدیِ بعضی زنان نقد و تحلیل شده و عوامل رفتاری بعضی مردان در دامن زدن به این ترسهای غیرعادیِ زنانه واکاوی شود. اصلا اگر مسایلِ مهم این چنینی به شکلی دراماتیک مطرح نشود، چه میخواهد مطرح شود.
بیتا (مهسا کامیابی) زنِ سهیل هم زیادی مهربان است و از آندسته مرد پرروکُنهای افراطی محسوب میشود که از چربزبانی شوهرش لذت میبرد. بدترین دیالوگهای این قسمت از سریال بین این دو کاراکتر رد و بدل میشود. تا به اینجای کار هم بازی تقریبا بدی، از بازیگرِ این نقش می بینیم. امیدوارم روزی برسد که اکثرِ فیلمسازان در انتخاب بازیگرانشان، به چیزهایی غیر از شکل چشم و ابرو فکر کنند و این دسته از بازیگرانِ تازه وارد هم، سعی کنند تصنع در بازیگری را با تمرین بیشتر کنار بگذارند.
نمایشی از تقابلها
اینکه معرفی شخصیتها را با مردها شروع کردم بدلیلِ محوریتشان در فیلم است. تا به اینجای کار، زنانِ فیلم مفعول به حساب آمده و در پشتزمینه داستان چیده شدهاند (همانطور که در تیتراژ هم شاهدش هستیم) و ما با مردان همراهی کرده و جلو رفتهایم. امیدوارم این موضوع در ادامه سریال تغییر کند تا بتوانیم شخصیتهای فعالتری در سریال ببینیم.
عدهای ممکن است این صحبت را فورا فمینیستی برداشت کنند اما باید بگویم که چنین نیست. از آنجایی که کشمکشِ اصلی این سریال اینطور که از ماجرایش مشخص است، درگیریِ میان زنان از یک طرف و مردان از طرف دیگر خواهد بود بنابراین لازمه این کشمکش، وجود کاراکترهایی فعال در هر دو طرف است.
گرچه عجیب است که داستانِ فیلم این چنین پایهریزی شده است؛ همان اتفاقی که برای نگار عابدی (همسر مسعود) افتاده گویا قرار است برای نگار و بیتا هم بیفتد چون مرامِ «ریکاوری خارج از خانه» در هر سه مردِ فیلم به شکل مشترکی بی کمو کاست در قبال زنانشان وجود دارد؛ منتها با انگیزههای متفاوت.
امیدوارم مردِ شایستهای هم در این فیلم حاضر شود (یا یکی از این کاراکترها از چیزی که به سمتش میرود دست بکشد) و فیلمنامهنویس هم این قضیه را درک کرده باشد که کشمکشِ جنسیتی از نوعِ آتشبسهای بعضی از فیلمسازانِ زن سینمای ایران، چیز جالبی نیست.
ناگفته نماند که جدا از عنوان سریال، عبارت «الان دیگه وقتِ ریکاوریه» زیادی توسط عکسهای مربوط به این فیلم تبلیغ میشود. این درحالی است که معنای مثبتی از ریکاوری در همین تکقسمت ندیدهایم. ای کاش هدف این سریال تبلیغ ریکاوریِ درست و مرتبی باشد که باز هم با این چیدمانی که از کاراکترها عرض کردم، خیلی بعید میدانم.
آیا با سریالی انتقادی طرف هستیم؟
از قرارِ معلوم این نشریه بخاطر ذائقه غیرمحافظهکارانه بابک، منتقدِ دولت است. اما مسئله اینجاست که زندگیِ شبه لاکچریِ آقایانِ فرهنگی و زیرآبیهای سهیل در رابطه با مسائل مالی، چندان با تیترزنیها و مطلب رفتنهایشان علیه وضع موجود، نسبتی ندارد؛ ای کاش داشت.
میشود حس کرد که این برچسبِ «فیلم اجتماعی» کمی برای فیلم زیادی است و فیلمنامه صرفا بخاطر مدِ روز بودنِ نقد دولت، چند خطی هم آن پشت مُشتها به برجام و دلار اشاره کرده است؛ ای کاش در قسمتهای بعد این وجه انتقادی واقعا جدی شود و کاراکترها به قواره آدمهای مبارز و منتقد به فساد اقتصادی کمی نزدیک شوند. تا اینجای کار که ما بیشتر یک شبه مافیای فرهنگی دیدیم که دَم و دستگاهش بیشتر بدردِ معرفی سلبریتیها و تبلیغات مختلف میخورد؛ با آن کتهای زیبا و نوشیدنیهای رنگ و وارنگ.
رنگبندی کاراکترها
اگر بخواهیم طیف رنگی آدمهای فیلم را شناسایی کنیم باید مردان را در خاکستریهای مایل به سیاه جای دهیم. مسعود بخاطر الکلی بودن و اغفالِ بابک به عنوان یک مرد متاهل، از همه تیرهتر بوده و سهیل بخاطر جهل و خریتاش کمی روشنتر از او است. سهیل با همه دستِ گل به آب دادنها و زبانبازی های زیادیاش (که ظاهرا هر زنی به غیر از بیتا، میفهمد که مربوط به عملیاتِ مخزنی است) یک صحنه اختصاصی در این قسمت از سریال دارد؛ نتیجه این صحنه در لوکیشنِ ماشین، نشان دادن این است که متوجه شویم او با وجود سربه هواییهای مالی و شخصیاش، نمیتواند یک انگلِ کامل باشد و هنوز از آدمیت اندک بویی دارد. مجید واشقانی نسبتا خوب این نقش را ایفا کرده است.
بابک از جهت رفتاری، از دوتای قبلی به مراتب وضع بهتری در جدولِ رنگها دارد. گرچه نقشهای هم که او برای شیره مالیدن سرِ زنش انجام داد باعث میشود به انتخاب رنگهای تیرهتری برایش فکر کنیم. پوریا پورسرخ در اولین حضورش در سریال صاحبدلان، نقش یک پسرِ بد را به خوبی بازی کرد و بسیار به چشم آمد اما در ادامه به تکرار افتاد. گویا اینبار هیکل و صورت و صدایش تا حدودی در نقش نشسته است و تقریبا خوب دیالوگهای شوخی و جدی را ادا میکند.
از طرف دیگر زنان فیلم هستند که یکجا سفیدند اما نه آن سفیدهای آرامشبخش بلکه از آندسته سفیدهای گچی که بیشتر اوقاتِ زیر دل آدم میزنند. تزریق سیاستهای زنانه در ادامه ماجرا به شدت لازم است. گرچه بعید میدانم که این اتفاق بیفتد و پرداختِ سطحی زنان یک اتفاق مرسوم از سوی اکثرِ فیلمنامهنویسانِ مرد است.
در رقابتهای تازهای که بین سریالهای پخش خانگی پیشآمده، بُرد با فیلمسازی است که داستانی جذاب و بدردبخور را در قالبی جدید برایمان تعریف کند. تبلیغات زیاد یا برند بودنِ بعضی سازندگان، تا یک جایی کار را پیش میبرد اما در نهایت شخصیتهای سریال هستند که میتوانند نجاتدهنده کار باشند. اکثریت سریالهای اخیر تا حدود زیادی در قسمتهای اول خوب بودهاند اما چیزی نگذشت که با سرعت زیادی نزول کردند. در این باره میتوانید به بررسی سریال هیولا مراجعه کنید. باید دید برای سریال ریکاوری با وجود این شرحی که از اولین قسمتش داده شد، چه پیش میآید.